کلافگی از کاغذ بازی اداری

«آن رسید لعنتی» نام کتابی است از داریوش مهرجویی که در قالب رمانی صد صفحه ای نوشته شده است. نویسنده، در شروع داســــتان، با به کارگیری اصل غافلگیری، مخاطب را به خوبی با خود همراه می کند به گونه ای که خواننده برای پیگیری و دنبال کردن ماجرا ترغیب می شود.

«آن رسید لعنتی» نام کتابی است از داریوش مهرجویی که در قالب رمانی صد صفحه ای نوشته شده است. نویسنده، در شروع داســــتان، با به کارگیری اصل غافلگیری، مخاطب را به خوبی با خود همراه می کند به گونه ای که خواننده برای پیگیری و دنبال کردن ماجرا ترغیب می شود. مهرجویی که سابقه ای طولانی در فیلم سازی دارد، با تصویرسازی هایی کوتاه اما به جا و متناسب با موقعیت، توصیف هایی شفاف و روشن از فضاها به مخاطب ارائه می دهد، گویا همین کوتاه و ساده گویی اوست که باعث می شود شتاب خواننده نیز برای دانستن پایان ماجرا افزایش یابد و با روندی سریع وقایع را از پی یکدیگر بخواند و پیش برود. البته داستان کلی کتاب، آنگونه که از نام آن بر می آید، درباره سیر جانکاه کاغذبازی اداری است، روندی که همگان کمابیش با آن سروکار دارند و از این رو، وقایع در خطی مستقیم و با فرمول آشنای «دویدن و نرسیدن» به دنبال هم اتفاق می افتند و باید گفت هنر نویسنده برای شرح داستانی که سراسر آن ملال و خستگی ناشی از بروکراسی است، همین شتاب در پرداختن به جزئیات و حوادث است هرچند روند وقوع حوادث داستان، ماه ها به طول می‌انجامد؛ اما نویسنده به خوبی می داند که بیان چنین ماجرایی که در بستر روند اداری کشور ما اتفاق می افتد، اگر به کندی و آهستگی صورت گیـــرد، در میانه راه، خواننده را از پیگیری ادامه آن مایوس می کند، بنابراین مهرجویی با هوشمندی و درایت، ماجراها را به سرعت به دنبال یکدیگر بیان می کند و به جلو می رود. در این میان نثر نویسنده نیز از شتابزدگی مصون نمی ماند و در جاهایی نثر شلخته اما خواندنی جلال آل احمد در «مدیر مدرسه» است. جالب اینجاست که هر دو نویسنده از جامعه و معضلات آن گلایه دارند. در مدیر مدرسه، روایت ها در فضای دبستانی در حکومت طاغوت اتفاق می افتاد و مدیری شاکی از نظام آموزشی و معضلات آن، حوادث را بازگو می کرد. در «آن رسید لعنتی» نیز کارگردانی سرخورده و ناکام، روند کاغذبازی اداری را به باد شکایت و انتقاد می گیرد تا حدی که در جاهایی کار به گله از ترافیک و حتی آلودگی هوای ناشی از خودروهای فرسوده می رســــــــد. کلافگی ناشــــی از یـــاس و مــــــلال در شخصیت‌های اصلی هر دو کتاب در نهایت به پذیرش وضعیت موجود و سرخوردگی و انزوا می انجامد. البته اگر شباهت نثر به اصطلاح نیمه جویده این دو کتاب نبود شاید این قیاس و یافتن شباهت های متنی دیگر، در ذهن خواننده به وجود نمی آمد. از دیگر ویژگی‌های نثر مهرجویی در «آن رسید لعنتی» زاویه دید آن است. حوادث و اتفاقات در بیشتر جاهای متن از زبان اول شخص بیان می شود؛ اما حضور کمرنگ و کوتاه دانای کل و پس از آن همسر شخصیت اصلی (سیما) را نیز نباید از نظر دور داشت. حضور هر دوی اینها -چه دانای کل و چه همسر راوی- به عنوان روایتگر، دقیق ، حساب شده و به اندازه است. وجود شخصیت سیما به عنوان راوی به ویژه آنجا که برای فروش اجناس قیمتی خود به بازار می رود سنجیده و استادانه می نماید چرا که تنها خود اوست که می تواند اندوه ناشی از فروش یادگارهای خانوادگی اش را بیان کند و این یکی دیگر از درایت‌های مهرجویی برای بازگو کردن احساسات و حالات روحی شخصیت هاست. از سوی دیگر وجود دانای کل به عنوان راوی آن هم در ابتدای داستان تا جایی است که قرار است مخاطب، گره ماجرا را دریابد و رشته حوادث داستان را به دست گیرد گویا نویسنده می داند که حضور دانای کل بیش از این گزافه و بیهوده است.

ارسال نظر

New Project اخرین اخبار
New Project پربیننده‌ترین اخبار