ایما؛ آغوشی برای کودکان
انجمنی داوطلبانه برای حمایت ازهمه کودکان محروم از تحصیل، بانوان ایما و به دست دانشجویان، نزدیک به هشت سال است که در اصفهان فعالیت میکند. اقداماتی تحسینبرانگیز از جانب این گروه که به شکل ریشهای کمر همت به پیشگیری از معضلات اجتماعی پرداخته است.
اصفهانامروز: «صنم، کودک معصوم افغان، از پسرعموهایش میگفت که شب قبلش باهم درگیر شده بودند، چه تازه از افغانستان جنگزده برگشته بودند. صنم از خشونت کلامی در رفتار زنعمویش با کودک دوسالهشان گفت و از تأثیراتی که جنگ بر روح و روان مهاجران افغان داشته و اینکه چقدر ناراحت است که نمیتواند درس بخواند و اینکه نمیتواند هیچوقت به مدرسه برود. باآنکه از وعدهای که میخواستم به صنم بدهم مطمئن نبودم، اگرچه اشک در چشم داشتم، اما با قاطعیت گفتم که به او قول میدهم کاری کنم آنها به مدرسه بروند و درس بخوانند. لبخندی به او زدم و گفتم تو مدرسه میروی، باسواد میشوی، تو سفیری هستی که به کشورت بازمیگردی، تو روزی مادر میشوی و بهجای اسلحه به دست کودک ات قلم میدهی، افغانستان از جنگ رها میشود و تو و فرزندت آنجا را میسازید.»
این روایت را یکی از اعضای انجمن حمایت از کودکان ایما تعریف میکند و ادامه میدهد: «این تنها یک نمونه از صدها موردی بود که ما با آن روبهرو هستیم. اما دامنه فعالیت این انجمن همه کودکان محروم از تحصیل زیر هجده سال ایرانی و غیر ایرانی را دربرمی گیرد؛ بدون در نظر گرفتن قومیت و ملیت.»
«این شعار نیست اما ما میگوییم که ترک و لر و افغان و غیره همه یکی هستیم. ما همه انسانیم و در یکمرتبه قرار داریم.»
انجمن دانشجویی ایما که هشت سال است با فعالیتهای داوطلبانه به جهت حمایت از کودکان، با امیدهای بزرگ و کمک به آموزش کودکان محروم تأسیسشده، متشکل از جمع بزرگی از فعالین است که پا بهپای هم تا به امروز تلاش کردند که صدای کودکان جامانده از تحصیل به گوش مسئولین برسد و نویدی باشد برای فردای بهتر و جامعهای بدون معضل.
محمدرضا حسن نژاد، مدیریت انجمن ایما درباره هدفهای این مجموعه و قدمهای برداشتهشده میگوید: «زندگی گاهی ما را به ویرانی سوق میدهد که ما را قدرتمندتر کند، زندگی گاهی ما را با دردآشنا میکند که درد دردمندان را بهتر درک کنیم.»
انجمن ایما را دانشجویانی شکل دادند که بخشی از زندگیشان در مسیر تحصیل سپری میشد و میخواستند که بخش دیگر از زندگیشان را در مسیری مؤثرتر برای جامعه طی کنند. هدف این جمعیت ترویج احسان و نیکوکاری و خدمت به همنوع به شکل داوطلبانه است. آنها معتقدند دانهای را کاشتهاند که روزی میوه خواهد داد.
شروع کار با بررسی و شناسایی مناطقی به لحاظ اجتماعی آسیب خیز پی گرفته شد و بعدازآن تلاش برای کاستن از فقر اجتماعی، فقر فرهنگی و فقر معیشتی، بیهویتی کودکان و البته کمک به آموزش، خدمات بهداشتی و درمانی و حقوقی و عاطفی افراد زیر هجده سال آغاز شد.
وی ادامه میدهد: «جذب نیرو از دانشجویان دانشگاه اصفهان و خمینیشهر آغاز شد و در ادامه پشتیبانی و حمایت از سازمانهای مثل دادگستری، شهرداری و آموزشوپرورش و مشاورین و خیرینی که در این مسیر یاریرسان بودند.»
اولین بار که کودکان محروم از تحصیل و محروم از حمایت عاطفی، قلمبهدست گرفتند، آموختند؛ لبخندی که بر چهره هاشان نقشبست، نخستین و بزرگترین هدیهای بود که اعضا این انجمن را محکمتر و استوارتر در مسیری که آغاز کرده بودند، بهپیش فراخواند.
حسین درخشان فر، از فعالین این انجمن در ارتباط با شروع فعالیت و سختیها و مشکلاتی که در ابتدا ایما با آن روبهرو بود، میگوید: «سال 88 که این انجمن فعالیت خود را آغاز کرد، حدود 900 خیریه درزمینهٔ های مختلف مثل تهیه جهیزیه و ارزاق در اصفهان فعالیت میکردند و هزینههای زیادی هم از جانب مردم برای نیازمندان جمعآوری و هزینه میشد. اما همزمان معضلات اجتماعی هم روبه افزایش بود، چرا بهاینعلت که اکثر خیریهها صرفاً کمکهای مالی انجام میدادند و به معضلات به دید یک مسئله نگاه نمیشد.»
«ما میگوییم که معضلات اجتماعی اصلاً نباید وجود داشته باشند. ما از راه سختی عبور کردیم. ابتدا گروههایی را برای شناسایی مناطق در نظر گرفتیم و طبیعتاً در هرجایی ممکن است معضلاتی وجود داشته باشد. اما در منطقهای که مشکلات و مسائل بیشتری دیده شد را بهعنوان منطقه هدف در نظر گرفتیم.»
«ما در ابتدا حتی متهم به سیاه نمایی شدیم و آمارهایی که به شکل میدانی از معضلات این منطقه را اعلام کردیم، پذیرفته نمیشد. از بالاترین میزان فروش و عرضه مواد مخدر تا مشکلات بیهویتی و نداشتن شناسنامه کودکان که به دلیل تولد در خانه، عقد موقت، مشخص نبودن پدر و مادر یا اتباع افغانی، کودکانی شناسنامه نداشتند و از ابتداییترین حقوق اجتماعی محروم بودند. حتی دررفت و آمد به این منطقه و طرح محله سازی و شناسایی با بیاعتمادی خانواده و کودکان روبهرو میشدیم.»
درخشان فر با اشاره به اینکه تغییر ایجاد کردن، گاهی بسیار دشوار است و حتی در اغلب موارد یاریرساندن به یک انسان فراتر از موضوعات مادی است، میگوید: «شاید باورمان نشود اما هستند کودکان تحت حمایتی که بزرگترین آرزویشان یک کتاب است. کودکانی که اتفاقاً از بهره هوشی بالایی هم برخوردارند اما ناخواسته در این شرایط قرار گرفتند. هم کودکان ایرانی و هم افغانستانی، کودکانی که از محبت دور بودهاند و هیچچیز بهاندازه در آغوش گرفتن و بامحبت اسمشان را صدازدن، آنها را خوشحال نمیکند. اعضا در منطقه حضور پیدا کردند با ابراز محبت، به آنها امنیت خاطر دادند. درهمان محیط با بچهها فوتبال بازی کردیم، دورهمی ها با کودکان را از مساجد و حسینیهها و کتابخانه شروع کردیم. یادم میآید در یک حسینیه سفرهای انداخته شد که به همراه بچهها غذا بخوریم. متولی آن حسینیه البته از روی ناآگاهی گفت که یکی از این بچهها مذهب سنی دارد و نمیتواند با این جمع باشد و این ناراحتکننده بود چراکه مولا علی (ع) که بزرگترین مددکار و الگوی ماست بر این باور و عقیده بود که کمک به انسانها فراتر از نژاد و قومیت و مذهب آنهاست و از نگاه ایشان در کمک به یتیمان، کودک مسلمان و غیرمسلمان تفاوتی نداشت.
دامنه فعالیتهای انجمن ایما در این بحث نمیگنجد و البته تعداد بیشمار از نیکوکاران و فعالین که این راه را هموارتر کردند.
فعالیتهای فرهنگی انجمن ایما در این سالها در مکانهای مختلف در منطقه موردنظر که بعضاً اجارهای هم بوده انجام میشد، تا دو سال پیش که با بخشندگی یک بازنشسته نیروی هوایی، یوسف نیکوبخت که البته از سرمایهداران این شهر هم نبوده و نیست، زمینی به ابعاد 300 متر در اختیار انجمن قرار دادهشده و با کمکهای خیرین در مدت دو سال ساخته و با عنوان خانه امید امسال در روز میلاد حضرت علی (ع) و روز ملی مددکاری به جهت ارائه خدمات آموزشی و فرهنگی به کودکان محروم از تحصیل تعلقگرفته است.
شیما خزدوز
برای خواندن یادداشت این گزارش کلیک کنید