نقش های چوبی

نقش‌های چوبی، نقش‌هایی که چشم دیدن می‌خواهد، نگاه کنیم تا ببینیم. درخت‌های تنومندی که سال‌ها است در کوچه و گذرها، استوار نگاهمان می‌کنند، نفس‌ها را تازه می‌کنند و سایه‌بان گرمازدگان عطشناک تابستان‌اند.

نقش های چوبی

نوشته فاطمه شفیعی: نقش‌های چوبی، نقش‌هایی که چشم دیدن می‌خواهد، نگاه کنیم تا ببینیم. درخت‌های تنومندی که سال‌ها است در کوچه و گذرها، استوار نگاهمان می‌کنند، نفس‌ها را تازه می‌کنند و سایه‌بان گرمازدگان عطشناک تابستان‌اند. پاییز که می‌شود، دل می‌برند از رهگذران عاشق و زمستان، دل می‌سپارند به سوز و سرما. یار مهربان زاغچه بی‌پناه، ساکت و خاموش، ولی همیشه استوار، پشت‌وپناه زمین‌اند.

سینه‌اش چه سیاه‌مشق‌هایی دیده در لابه‌لای کاغذهای سفید و کاهی. عادت سبز خوبی دارد که من و تو خوب می‌شناسیمش و اما حالا زیر تیغ حرص، انگشتان کوچکش را به تو می‌بخشد. ولی بازهم زنده می‌شود به دستان توانای تو، نگاهت می‌کند، به تو می‌گوید که هنوز زنده است و سبز.

ای درخت، روح اساطیری‌ات زنده شده، حالا طبیعت بی‌جان به دست توانای اشرف مخلوقات، جان گرفته، چوب‌ها سخن می‌گویند از روزهایی که بار این‌همه سیاهی آسمان را به دوش کشیدند، از زخم‌هایی که به تنشان خورد و لب باز نکردند، از روزهایی که تکیه‌گاه درماندگان شدند و چه کودکانی که تاب‌بازی را در آغوششان تجربه کردند.

اینجا همه جان دارند، حرف می‌زنند، نگاهت می‌کنند، برای تو دست تکان می‌دهند، طبیعت بی‌جان زنده می‌شود اینجا.

درخت‌ها مانند پرنده‌ها پر پریدن ندارند، صبر می‌کنند و صبر. شاخ و برگشان نجات‌بخش است. امروز که توان سخن گفتن و عرض‌اندام دارند، می‌خواهند به تو بگویند برای ماندن کافی است استوار باشی، صادق باشی، این‌گونه که شد.

دوست‌داشتنی می‌مانی، سال‌های سال است همه‌مان درخت را در کنار خاطرات کودکی‌مان داریم، روی تنه‌اش یادگاری نوشتیم و حالا نوبت ما است که دوستش داشته باشیم و همیشه سبز بمانیم.

ارسال نظر

New Project اخرین اخبار
New Project پربیننده‌ترین اخبار