شکوه ازدست‌رفته جلفا

من اصالتاً، اهل جلفای اصفهانم و همسرم هم، از ارمنی های دهات سنگرد داران است. خانواده او در داران مزرعه داشتند و گاو پرورش می‌دادند. بیشتر بچه‌هایم در تهران زندگی می‌کنند، چون آنجا کار بهتر پیدا می‌شود. در اصفهان کار سخت پیدا می‌شود و بین ارمنی‌ها و مسلمان‌ها هم فرق می‌گذارند.

شکوه ازدست‌رفته جلفا

اصفهان امروز- الکساندر میناس خاجیکیان:

من اصالتاً، اهل جلفای اصفهانم و همسرم هم، از ارمنی های دهات سنگرد داران است. خانواده او در داران مزرعه داشتند و گاو پرورش می‌دادند. بیشتر بچه‌هایم در تهران زندگی می‌کنند، چون آنجا کار بهتر پیدا می‌شود. در اصفهان کار سخت پیدا می‌شود و بین ارمنی‌ها و مسلمان‌ها هم فرق می‌گذارند. من 50 سال کار کردم و 15 سال هم در حکیم نظامی مغازه داشتم، اما سابقه بیمه‌ام به دلیل این‌که چند بار اسمم را اشتباه نوشته‌اند، کامل نیست و سابقه بیمه برای چند نفر رد شده است. اغلب ارمنی های هم‌دوره ما در اصفهان، به تهران یا خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند. محله جلفا، دیگر محله ارمنی‌ها و جایی مناسب برای زندگی نیست و به پاتوق جوان‌ها تبدیل‌شده است.

من و همسرم در یک خانه تاریخی که به‌موازات مادی شکرچیان در کنار ساختمان دانشگاه هنر قرارگرفته، زندگی می‌کنیم. این خانه تا 40 سال پیش متعلق به یک ارمنی تاجر بود و اکنون نصف آن، وقف کلیسای وانک شده است. قبلاً 17 خانوار در این خانه زندگی می‌کرد، اما اکنون تنها هفت خانواده در آن زندگی می‌کند و هرکدام دو تا اتاق و یک آشپزخانه در اختیار دارند، خانه قدیمی است و بعضی جاهای آن خراب‌شده، بعضی از خانواده‌ها هم خانه خریدند و از اینجا رفتند. دیوار آن بخش از خانه هم که ما در آن زندگی می‌کنیم، نزدیک به فروریختن بود که با قرض‌ آن را تعمیر کردم. اگر کلیسا این خانه را به اداره میراث تحویل دهد، آنها می‌توانند آن را مرمت کنند.

این خانه و خانه کناری‌اش، متعلق به دو برادر بود که وقتی پدرشان فوت کرد، نصف شد. بخشی از خانه که ما در آن زندگی می‌کنیم، قبلاً اسطبل اسب‌های صاحب آن بوده است. عروسی ما هم در همین خانه برگزار شد. یادم است که این خانه، انبار هم داشت و در آن، نان هم می‌پختند. نان‌هایی نازک که بسیار خوشمزه بود و بوی آن، هفت محل را پر می‌کرد.

من 67 سال دارم و به یاد دارم که آن روزها محله جلفا به‌گونه‌ای بود که از پشت‌بام این خانه، قبرستان ارامنه پیدا بود، در کنار بیشه و درخت‌ها، خانه و بازار قرار داشت و تیر برق هم نبود. رفتگرهای آن روزگار عادت داشتند از مادی شکرچیان آب بردارند، یکی‫ از آنها، سطل را پر می‌کرد و دیگری آب را روی زمین خاکی می‌پاشید. این مادی، ماهی‌های زیادی هم داشت. در گذشته، کارخانه‌چی‌ها، غروب‌ها با چرخ به این محله می‌آمدند. میدان جلفا در نزدیکی کلیسا وانک هم در قدیم مثل جمعه‌بازار و میدان کهنه بود و مسلمان‌ها و ارمنی‌ها در آن بساط می‌کردند و سبزی، گوجه، خیار و سیب‌زمینی می‌فروختند، حالا دیگر این میدان، مثل اروپا شده است. من مغازه برقی در خیابان شاپور قدیم داشتم. یادم است آن روزها کباب سیخی یک تومان بود. در این خیابان، ارمنی‌ها، مغازه‌هایی مثل برقی، آهنگری، مکانیکی، زیر و بندسازی و تشک‌دوزی داشتند. مسلمان‌ها هم آنجا مغازه داشتند و امروزه تعداد ارمنی‌های این خیابان خیلی کم شده است.

کوچه چهارسوقی‌ها هم یک کاروانسرا داشت که با شتر داخل آن می‌رفتند و بار زغال برای فروش می‌آوردند. دکان ماهی، ساعت‌سازی و طلافروشی هم در این کوچه خاکی بود. بیشتر ارمنی‌ها در این کوچه مغازه داشتند که بعدها جمع کردند و بسیاری از آنها به خارج از ایران رفتند.

در گذشته، مهدکودک کاتارانیان هم بسیار شلوغ بود. یکی از مدرسه‌های ارمنی های جلفا اکنون خراب‌شده و در دیگری هم، ارمنی‌های پیر که کسی را ندارند، زندگی می‌کنند. این دو مدرسه اکنون در مالکیت کلیسای وانک است.

آن روزها آنقدر ارزانی بود که ما با پرداخت «پنج زار» با تاکسی از این سر شهر به آن سرش می‌رفتیم. رودخانه هم آب داشت و ظهرهای جمعه، جوان‌ها در آن شنا می‌کردند. کارخانه‌های نساجی هم در چهارباغ بالا و شاپور بود.

ارمنی‌ها در باشگاه آرارات فوتبال، والیبال و بسکتبال بازی می‌کردند و عروسی هم در آن می‌گرفتند. این باشگاه هنوز هم برای این کارها استفاده می‌شود. ما از ابتدا عادت داشتیم به هرکدام از کلیساها که مراسمی در آن برگزار می‌شد، برویم. ما مسیحی گریگوری هستیم، کسی را به دینمان قبول نمی‌کنیم و در دین کسی هم دخالت نمی‌کنیم.

شهروند ارمنی ساکن جلفا
ارسال نظر

New Project اخرین اخبار
New Project پربیننده‌ترین اخبار