سبدی که همچنان خالی ماند!

دهه اول قرن یازدهم شمسی در تاریخ ایران که حکومت پاس پاسی شده را از قاجاریه به پهلوی را شامل می‌شود دوره تلخی است.

حسن روانشید- اصفهان امروز: دهه اول قرن یازدهم شمسی در تاریخ ایران که حکومت پاس پاسی شده را از قاجاریه به پهلوی را شامل می‌شود دوره تلخی است. زیرا علاوه بر حضور حاکمی قهار و خودرأی بر کشور درمانده از فشار فقر و بیماری، رد پای بریتانیای کبیر هم در گوشه و کنار آن نمایان بود که همچنان درصدد غارت سرمایه‌های به‌جامانده از قاجارها با آمریکا و شوروی رقابت می‌کرد. در همین ایام که مردم پایتخت آرزومند به دست آوردن قطعه‌ای نان بودند تا شکمشان را سیر کنند و قحطی و بیماری‌های جورواجور همه‌جا را فرا گرفته بود، رضاخان میرپنج را که تازه تاج به سر می‌گذاشت ناگزیر کرد تا حداقل فکری برای تأمین نان خالی مردم داشته باشد. ازاین‌جهت روزی سوار اتومبیل بنز خود شد تا به‌عنوان سرکشی به روستاهای اطراف تهران رفته و تکلیف گندم موردنیاز پایتخت را روشن کند. به نخستین روستا که رسید با مرغ و خروس‌های متعدد و چاق‌وچله در کوچه‌پس‌کوچه‌ها و روی پرچین باغ‌ها روبرو شد، ازاین‌جهت به میدان و چهارسوی دهکده رفت و از پیشکار خود خواست تا کدخدای ده را احضار کند. وقتی دهیار خدمت رسید از او پرسید به مرغ و خروس‌هایشان چه می‌دهند بخورند که اینقدر پروار شدند؟ کدخدا جواب داد: قربان، گندم، جو و ارزن. رضاخان عصبانی شد و فریاد زد: مردم پایتخت نان ندارند بخورند تو به مرغ‌های روستا گندم و جو می‌دهی؟ و بلافاصله دستور داد تا کدخدا را در همان محل با صد ضربه شلاق تنبیه کنند. رضاخان پس‌ازاین زهرچشم گرفتن بلافاصله سوار اتومبیل شد و به شوفر دستور داد تا به روستایی دیگر برود. کدخدا هم یکی از جوانان قریه را مأمور کرد تا سریع خود را به ده بعدی برساند و قبل از رسیدن رضاخان ماجرا را تعریف کند تا مرغ‌های چاق‌وچله را از سطح روستا جمع کنند. کدخدای روستای بعد هم همین کار را انجام داد اما رضاخان بهانه‌جو مجازات قبلی را در حق این دهدار هم به دلیل لاغر و مردنی بودن مرغ و خروس‌ها روا داشت. این کدخدا هم قبل از رسیدن رضاخان قلدر به روستای سوم، پیکی اعزام کرد تا ماجرای دو روستای قبلی را خبر دهد. کدخدای این ده بدون هیچگونه استرسی همچنان منتظر ورود این قزاق خیره‌سر ماند. وقتی حاکم زورگو به روستای سوم رسید و مرغ و خروس‌های متعدد را در سایزهای مختلف پراکنده دید بلافاصله کدخدا را احضار کرد و همان سوأل را از او پرسید. کدخدا که از همه اخبار آگاهی کامل داشت با خونسردی جواب داد: قربانت گردم ما گندم و جو و ارزن نداریم تا به طیورمان بدهیم بنابراین روزی سنار به شاه خروس لاری روستا می‌دهیم تا خودش برود و برای خانواده‌اش تأمین معیشت کند. رضاخان که جوابی برای این پاسخ نداشت و راهی به‌منظور مجازات کدخدای زیرک به نظرش نمی‌رسید پس از کمی مکث گفت: آفرین به تو که توانستی اینگونه مشکل پیش رو را حل کنی. ارائه سبد کالا به خانواده‌های نیازمند که در آغاز دولت یازدهم شروع و در همان نوبت به سیاهنمایی‌هایی پیرامون سیاست‌های جدید اقتصادی تبدیل شد کافی بود تا اقتصاددانان این گزینه ناموفق را برای همیشه کنار گذاشته و به دنبال راهکاری تازه برای حل مشکلات سفره خالی جامعه به‌واسطه تورم بیش از ۲۰ درصد که به روایتی هم‌اکنون بر مردم حاکم است باشند نه اینکه آزمون‌وخطاهای قبلی را تکرار کنند. تا 24 ساعت قبل از شروع به واریز رقم 200 هزار تومانی به‌حساب اقشار آسیب‌پذیر جامعه ازجمله بازنشستگان و مستمری‌بگیران و همچنین کارمندان دون‌پایه تصمیم بر ارائه حواله دریافت سبد کالاهای اساسی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای و تعاونی بود اما با افزایش چندصد درصدی قیمت بعضی از اقلام در ماه‌های گذشته متوجه شدند با این رقم مختصر نه‌تنها سبدی پر نخواهد شد بلکه شکم اهالی یک خانواده را نمی‌توان برای یک شبانه‌روز سیر کرد بنابراین راهکار کدخدای سوم را انتخاب کردند تا با واریز مبلغ 200 هزار تومان به‌حساب سرپرست خانوار او را مختار کنند که با خرید چند قوطی رب گوجه و کنسرو تن ماهی قائله را ختم به خیر کنند!

ادامه دارد

ارسال نظر

New Project اخرین اخبار
New Project پربیننده‌ترین اخبار