عناصر حیاتی و عوامل کلیدی موفقیت سازمان ها

از زمانی که مدیریت به عنوان یک علم مطرح شد و فردریک تیلور با مطرح کردن تئوری مدیریت علمی پیش قراول این موضوع  مهم گردید  بیش از  یکصد ‌و ده سال میگذرد و در این سال‌ها پس از رویش علم مدیریت، هدف همه علمای مدیریت  برای  موفقیت  سازمانها  بوده است.

از زمانی که مدیریت به عنوان یک علم مطرح شد و فردریک تیلور با مطرح کردن تئوری مدیریت علمی پیش قراول این موضوع مهم گردید بیش از یکصد ‌و ده سال میگذرد و در این سال‌ها پس از رویش علم مدیریت، هدف همه علمای مدیریت برای موفقیت سازمانها بوده است که به شکل فراگیر و همه جانبه توسط رهبران هر کسب و کاری پیگیری می‌شود.
خیلی پیشتر و قبل از مطرح شدن مدیریت علمی در سال 1828 آقای نوا وبستر در فرهنگ وبستر، موفقیت را چنین تعریف کرده است: موفقیت نتیجه مطلوب یک تلاش است.
دراین جمله سه کلمه تلاش، نتیجه و مطلوب کلمات کلیدی هستند. این تعریف برای موفقیت در سازمانها به عنوان تلاش مجدانه رهبران لازم هست ولی قطعا کافی نیست و سعی بیشتر علمای مدیریت در تعیین مولفه های دیگری هست که این تعریف را کامل کرده و بتواند شرط کافی برای موفقیت در سازمانها باشد.
شاید از بین همه مولفه های مطرح دو موضوع رهبری و استراتژی سازمانی بیش‌ترین طرفدار را در این مورد داشته است،اگر بخواهیم به شکلی سریع به موضوع رهبری بپردازیم بایستی دو دیدگاه سنتی و نوین را در مورد رهبری مورد تجزیه تحلیل قرار دهیم.
رهبری سازمانها از موضوعات بسیار مهم در علم مدیریت است. مطالعات زیادی در مورد نقش رهبران در توسعه سازمانها، کارکنان و موفقیت در کسب و کارها وجود دارد. اگرچه برخی از معلمان مدیریت اعتقاد دارند تعریف دقیقی از رهبری وجود ندارد، اما اکثر آنها قبول دارند که رهبری واقعی مهم‌ترین عامل موفقیت در یک سازمان است.
شاید برای رهبری بتوان چهار کارکرد اساسی تعیین مأموریت و چشم انداز، تعیین وظایف برای دستیابی به اهداف، حفظ تعهد و انگیزه در بین کارکنان و توسعه آن و پاسخگویی به تغییرات محیطی در زمان مناسب و اقدام موثر تعیین نمود.
این کارکردها در حالی از رهبران مورد انتظار است که از منظر رفتار و منش رهبری به دو دسته کلی سنتی و نوین قابل تمیز هستند، در دیدگاه سنتی، رهبران موفق به عنوان افرادی با قدرت برای هدایت سازمان و حل مشکلات شناخته می شدند. ولی در دنیای متغیر امروز، رهبری مشارکتی تر از گذشته و صرفا اعمال قدرت از بالا به پایین نمی باشد به همین دلیل هدف از رهبری ایجاد محیطهایی است که در آن همه کارکنان و گروههای شغلی بتوانند شکوفا شوند.
مفهوم رهبری از دیدگاه سنتی، را شاید بتوان به چهار خصیصه، یک رهبر سنتی تمام انرژی و هدف خود را در حفظ موقعیت خود صرف می کند و سعی می کند از قدرت خود به هر قیمتی استفاده کند، داشتن رهبران دیگری در پوزیشن های مختلف سازمان را بر نمی تابند و فقط به دنبال اطاعت از منویات خود می‌باشند
3) نقش اصلی یک رهبر، کنترل پیروان خود است، یک رهبر بدون اینکه نظر کارکنانش و سایر ذینفعانش مهم باشد می‌تواند تصمیمات چالشی بگیرد دسته بندی کرد.
به زعم بنده این رویکرد میتواند به تنهایی عنصر اصلی در ناکامی و عدم موفقیت در هر سازمانی باشد کما اینکه، در بسیاری از کسب و کارها ناظر هستیم مدیران و رهبران خود را پادشاه قلمرو می دانند و انتظار داررند که کارمندانشان حتی بدون اینکه دلیلی بخواهند، از دستورات آنها پیروی کنند.
در مفهوم جدید رهبری شالوده کارکرد رهبری برای ایجاد ساختاری است که در آن همه کارکنان در هماهنگی با یکدیگر بتوانند به بهترین شکل کار کنند و ظرفیتهای بالقوه خود را به اشتراک گذاشته و سازمان از تکثر رهبری برخوردار باشد، برای دستیابی به یک چنین شرایطی، چهار ویژه گی ممتاز برای رهبری نوین وجود دارد که عبارتند از: رهبری همزمان و توامان همه کارکنان که باعث می شود کیفیت رهبری را به بالاترین توان خود در هدایت سازمان برساند، رهبری جمعی است، به این معنی که گروه کارکنان در موقعیتهای مختلف و شرایط کارکردی نقش رهبری را خود به عهده می‌گیرد و می توانند به عنوان یک رهبر نقش خود را ایفا کنند تا از کاغذ بازی و بوروکراسی مرگبار سازمان جلوگیری شود و سازمان به یک سازمان چابک تبدیل شود و فرصت های عکس العمل مناسب در حداقل زمان فراهم شود، رهبری از رهبری خشک استبدادی به یک رهبری همه جانبه و دمکراتیک تبدیل می‌شود به این معنی که اعضای سازمان برای دستیابی به اهداف خود از صمیم قلب و با اشتیاق کامل کار می‌کنند و رهبری دلسوزانه است، به این معنی که تمام نظرات و شرایط ذینفعان را در تصمیم گیری در نظر می گیرند.
این رویکرد رهبران بسیار عملی تر و کارآمدتر از روش سنتی بوده ودر صورت تحقق قدرت در سازمان توزیع شده و نزد چند نفر جمع نمیشود و تأکید اصلی بیشتر بر توسعه فرهنگ و ساختار سازمان است و ما می توانیم این خصیصه را در شرکتهای موفق مشاهده کنیم.
مولفه دیگر در موضوع داشتن استراتژی و استراتژی محور بودن سازمان است که می‌تواند شرط کافی را برای موفقیت در سازمان به ارمغان آورد. چرا که علاوه بر سبک رهبری نوین و هوشمندانه نیاز به داشتن استراتژی و یک سازمان استراتژی محور می‌باشد که بتوان کسب و کار را از گردباد حوادث گوناگون محافظت نمود و به موفقیت رساند.
مقوله استراتژی همراه با سبک رهبری مناسب و نوآور است که می‌توانند موفقیت یک سازمان را تضمین نماید.
طبق بررسی‌هایی که انجام گرفته در نبود یک رهبری مناسب و ساختار مبتنی بر آن و نبود سازمان استراتژی محور فقط می‌تواند سرمایه و زمان و فرصت ها را نابود کند.
مشخصات سازمان استراتژی محور را می‌شود به طور کلی به سازمان از طریق مدیران ارشد بسیج می‌شوند و مدیران ارشد خود پای کار اجرای استراتژی در سازمان هستند، استراتژی یک فرایند مستمر و دایمی در سازمان هست و شکل تزئینی و نمایشی ندارد، استراتژی تبدیل به کار روزانه کارکنان می‌شود و میزان عملکرد مناسب با تطبیق با انتظارات استراتژی از فرد برآورده می‌شود، همسو کردن استراتژی با سازمان و تعامل استراتژیک و سینرژی بین واحدها و ترجمه استراتژی به اصطلاحات عملیاتی تقسیم کرد.

سوده باقری ریزی
کارشناس مدیریت استراتژیک و عضو شورای اسلامی شهر زرین شهر

ارسال نظر

New Project اخرین اخبار
New Project پربیننده‌ترین اخبار