فتح اورست با طعم خون و کرونا
امیرحسین احتشامی: چند روزی بیشتر نیست که از یک سفر پرمخاطره با ریسک بالای مرگ بازگشته است. سفری طول و دراز که نزدیک به دو ماه طول کشید آنهم در کشوری چون نپال که از حداقل امکانات هم بیبهره است و یکی از مهمترین منابع درآمدش خالی کردن جیب کوهنوردانی است که قصد صعود به بلندترین قله جهان را دارند؛ اما همه دشواریهای صعود به قله اورست و رفتن تا پای مرگ مانعی برای این کوهنورد پرافتخار اصفهانی نبوده تا او را از صعودی تاریخی منصرف کند. حتی کرونا و سرفههای خونی مداوم هم نتوانسته در برابر مردی که عزمش را برای رقم زدن افتخاری جاودان جزم کرده بوده، ایستادگی کند. بله صعود به اورست و به اهتزاردرآوردن پرچم پرافتخار ایران در نوک قله 8848 متری اورست هدفی بود که دهقان برای آن ریسک هر خطری حتی مرگ را پذیرفته بود. او حالا لقب تنها اصفهانی که توانسته بلندترین قلعه جهان را فتح کند یدک میکشد و با این تاریخساز در دل مردم نصف جهان نامی ماندگار برای خودش دستوپا کرده است. دهقان ناگفتههای فراوانی از این صعود پرفرازونشیب به همراه آورده که شنیدن آن خالی از لطف نخواهد بود.*آقای دهقان خیلی خوشحالیم که شما را سالم و سرحال در اصفهان میبینیم؟ممنون از لطف شما. بله واقعا صعود بسیار دشوار و پرخطری را پشت سر گذاشتم بهویژه که باید با کرونا هم میجنگیدم اما حالا بسیار خوشحالم. خوشحالم چونکه توانستم به هدفم برسم. هدفی که از سه سال و نیم پیش برایش برنامهریزی کرده بودم. من آن زمان خودرو شخصیام را فروختم تا بتوانم هزینه سفرم را فراهم کنم اما اشتباهی که کردم این بود که دلار نخریدم. آن زمان هر دلار سه هزار تومان بود و تصور میکردم قیمت دلار تغییری نمیکند و بنابراین نیازی به اسپانسر ندارم؛ اما با جهش قیمت دلار صعود من هم دچار مشکل شد و متاسفانه رئیس هیئت کوهنوردی استان اصفهان که قول پیدا کردن اسپانسر را هم داده بود به وعدهاش عمل نکرد تا برنامه صعودم به اورست عقبافتاده و هزینههای سنگینی را متحمل شوم. ایشان من را خام کرد و درحالیکه همه برنامههایم صعودم به اورست در حال نهایی شدن بود به قولهایش عمل نکرد و حتی در همین صعود اخیرم به اورست هم یک اسپانسر نتوانست برایم پیدا کند و تمام کارها و پیدا کردن اسپانسر را خودم انجام دادم.*چرا سال گذشته برنامهتان برای صعود به اورست را اجرایی نکردید؟سال گذشته با دلار 12 هزارتومانی قرار بودم سفرم را آغاز کنم اما دولت نپال هیچ ورودی نداشت و اجازه حضور هیچ کوهنوردی را نداد. در سال جاری دولت نپال اجازه صعود کوهنوردان به اورست را داد و برای من دو مرحله دعوتنامه رسمی از وزارت توریسم فرستادند. از طرف دیگر بنده از شورای برونمرزی وزارت ورزش مجوز هم دریافت کردم و با شرایط عالی راهی نپال شدم. البته برای پیدا کردن اسپانسر به حدود 160 ارگان دولتی و خصوصی نامه نوشتم تا اینکه توانستم با چهار شرکت قرارداد ببندم تا حدود چهل درصد از هزینهها را متحمل شوند. در همینجا لازم است از شرکت فولاد مبارکه، شهرداری اصفهان، شرکت اکشن، فروشگاه سیاه کمان، شرکت کفش شرپا و کارخانه قایا که درمجموع حدود 450 میلیون تومان به من کمک کردند تشکر کنم. شش صد و پنجاه میلیون تومان هم خودم از جیبم هزینه کردم. به لطف خدا تنها ایرانی بودم که در اکسپدیشن 2021 حضور داشت و با موفقیت و سلامت این قله فتح شد.*صعود شما به اورست آیا معادل طلای جهانی کوهنوردی است؟من جزو تیم ملی هیمالیانوردی محسوب میشوم و مدال طلای جهان به من تعلق میگیرد اما جایزه ما را نمیدهند. من قله مانسلو را که دو سال پیش صعود کردم مجوز شورای برونمرزی وزارت ورزش را داشتم و در این مجوز قیدشده بود که جایزه دارد ولی متاسفانه بهجایی نرسیدم و آنها گفتند که ما تنها میتوانیم به قهرمانان المپیک مقداری جزئی کمک کنیم. الان هم که به اورست صعود کردم معادل طلای جهان است اما با این شرایط بسیار دشوار صعود که گریهآور است به جنگ دلار بیستوپنج هزارتومانی، دوری از خانواده و کرونا رفتم و با خلط خونی در منطقه مرگ درحالیکه دو نفر از همنوردانم کشته شدند، موفق شدم پرچم کشور عزیزم را بر فراز بلندترین قله جهان به اهتزار درآورم.*دقیقا لحظهای که بر بلندی اورست ایستادید چه احساسی داشتید؟واقعا احساس وصف پذیری داشتم و حس کردم یک ایران روی قله است. وقتی در آن باد شدید و هوای نامساعد پرچم مقدس کشور را درآوردم اول روی قلب خودم گذاشتم و آرامش عجیبی گرفتم. در آن لحظه از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم و به آن فرد نپالی که بهعنوان راهنما همراهم بود گفتم چند عکس بگیرد تا بتوانم آنها را منتشر کنم. من اولین نفر در شرکت خودم بودم که به قله رسیدم و نخستین فرد هم بودم که به پایین برگشتم تا جایی که در بیسیم به انگلیسی اعلام کردند «ایرانی هیچوقت نمیتواند به قله صعود کند». همه تعجب کرده بودند که من با بیماری کرونا و داشتن خلط خونی توانستهام این صعود بسیار دشوار را به سرانجام برسانم. آنها میگفتند ایرانیها خیلی قوی هستند و صعودم با آن شرایط تبلیغ بسیار مناسبی برای کشورم بود.*شما هفتخوان رستم را پشت سر گذاشتید تا به کمپ اصلی اورست برسید و تازه از آن مرحله صعود شما آغاز شد. در این مورد صحبت کنید.امسال رکورد مجوز صعود به اورست شکسته شد. درآمد دولت نپال از راه دادن مجوز صعود به اورست و یکسری قلههای فرعی است. امسال دولت نپال به دلیل اینکه در سالهای قبل مجوز صعود صادر نکرده و دچار ضرر شده بود بیش از 410 مجوز صعود تا لحظهای من در کمپ اصلی اورست بودم، صادر کرد که حتی برخی میگفتند این تعداد مجوزها ممکن است خیلی بیشتر هم شود. به دلیل اینکه شرکت طرف قرارداد کوهنوردان حداقل 30 هزار دلار از هر نفر دریافت میکند تا در صعود به اورست پشتیبانی کند که ظاهرا بخش عمدهای از این پول را دولت نپال دریافت میکند. مجوز صعود از حدود 11 تا 18 هزار دلار در نوسان است. بههرحال امسال چیزی نزدیک به هزار تا دو هزار نفر در کمپ اصلی اورست حضور داشتند که آمار وحشتناکی محسوب میشود. شما تصور کنید در ارتفاع 5364 متری که کمپ اصلی قرار دارد همه چادرها در کنارهم به شهرکی تبدیلشده بود که هیچ پروتکل بهداشتی در آنجا رعایت نمیشد. در ابتدا 20 تا 30 نفر از کوهنوردان به کرونا مبتلا شدند و بعد به 150 نفر گسترش پیدا کرد تا جایی که این 150 نفر از کمپ اصلی تخلیه شدند. از سوی دیگر بحث شلوغی در کمپ اصلی که با توجه به صدور مجوزهای فراوان به معضل بزرگی در مسیر صعود تبدیلشده بود. در برخی مسیرهای صعود، فضا بهاندازهای کم میشد که تنها یک نفر میتوانست بااحتیاط عبور کند اما در همان لحظه یک نفر در حال پایین آمدن بود و اصطکاک مختصری بین این دو نفر در این مسیر باریک پیش میآمد که ما را مجبور میکرد تا طناب خود حمایتی را بازکنیم. این موضوع شرایط را بسیار خطرناک میکرد چراکه یک نفر چارهای جز باز کردن طناب خودش از کارگاه نداشت.*با تمام این سختیهایی که پشت سر گذاشتند تا بام جهان را فتح کنید تصور میکنم به آرامشی که دنبال آن بودید، رسیدهاید؟بله. موقعی که موفق شدم تا نوک قله پیش بروم آمدم پایین و از طرفی برای اینکه دو نفر از همنوردانم را ازدستدادهام ناراحت بودم. همنوردانی که چند هفته باهم زندگی کردیم. بهویژه یک نفر از آنها که با تابعیت سوئیس و اصالت پاکستانی، مسلمان بود و پنج فرزند داشت. این ضربه روحی موجب شد که ما حتی جشن صعود هم بر پا نکنیم چراکه این اتفاق تلخ بسیار ناراحت بودیم؛ اما جدای از این بحث واقعا وقتی به گذشته خودم فکر میکردم با توجه به 42 سال که از عمرم سپریشده و سختیهایی که کشیدهام، خودرو و ملکی که برای این صعود فروختهام، تلاشم برای جذب اسپانسر، تمرینهای سخت و فشردهای که برای این صعود انجام دادم با توجه به ثمر نشستن تمام این دشواریها پس از فتح اورست، خوشحالم.*با توجه به تمام این دشواریهای سپریشده الان میتوانیم بگویم امین دهقان به سقف آرزوهایش رسیده است؟طرح خودم فتح قلل هفتگانه قارههای جهان است. تاکنون موفق شدهام بر بام بلندترین قلههای چهار قاره آفریقا، اروپا، آمریکای جنوبی و آسیا ایستاده و پرچم کشورم را در بلندای این قلهها به اهتزار درآورده و بر فراز این قلعهها فیلم بگیرم؛ اما هنوز سه قله دیگر باقیمانده است که در اقیانوسیه (اندونزی)، قطب جنوب و قطب شمال قرار دارند. هیچ ایرانی تاکنون موفق به فتح این سه قله نشده است و تنها 200 تا 300 کوهنورد غیر ایرانی توانستهاند این کار را انجام دهند. انتظار از مسئولین این است که پول قرارداد یک بازیکن متوسط داخلی فوتبال را به من اختصاص دهند تا من این سه قلعه را صعود کنم.* آیا اصفهانی بودنتان جدای از ملیت پرافتخار ایرانی در این صعود بازتابی داشت؟در آنجا هر موقع کوهنوردان دیگر کشورها در مورد ملیت سوال میکردند و من میگفتم ایرانی هستم آنها ابراز علاقه کرده و ایران را کشور بزرگی توصیف میکردند؛ اما زمانی که نام اصفهان را بر زبان میآورد خیلی از آنها نقشجهان و فرش اصفهان یادشان میافتاد. این موضوع هم من را خیلی خوشحال میکرد و هم انرژی مضاعفی در من ایجاد میکرد. از سوی دیگر چون بهعنوان نخستین اصفهانی قصد فتح اورست را داشتم و شهرداری اصفهان و فولاد مبارکه بهعنوان دو ارگان دولتی شهر خودم از من حمایت کرده بودند تصمیم گرفتم به هر شکل این کار را انجام دهم که به لطف خدا این مهم با موفقیت انجام شد.*سوال پایانی اینکه در طول این صعود به مرگ همفکر میکردید؟حقیقت اینکه دو سه جای مختلف قصد داشتم برنامه صعودم را متوقف کرده و به پایین برگردم. نخست اینکه با سه پزشک در فضای مجازی مشورت میکردم وضعیت بالینیام را به آنها گزارش میدادم. هر سه تاکید داشتند که با این شرایط صعود نکنی بهتر است و یا صعود خودت را به تعویق بینداز. از طرف دیگر با توجه به اینکه واکسن کرونا نزده بودم این ترس را داشتم که کرونا گرفته و همهچیز خراب شود. بههرحال با تمام شرایطی که پیش آمد تصمیم گرفتم باوجود اینکه کرونا داشتم وضعیت جسمانیام هم زیاد خوب نبود صعودم را آغاز کنم و همین کار را هم کردم. از کمپ سوم به بعد وضعیت برایم بسیار سخت شد چون ارتفاع خیلی افزایش پیدا میکند و اکسیژن خون پایین میآید. در کمپ چهارم که ارتفاع حدود 8000 متر بود تردید پیدا کردم که مسیر را دیگر ادامه ندهم و برگردم. یادم میآید که ساعت هفت و نیم شب 21 اردیبهشتماه 1400 به سمت قله حرکت کردیم تا موقع برگشت روز باشد و با توجه به تحلیل رفتن شدید انرژی مشکلی پیش نیاید. ساعت هفت و نیم صبح 22 اردیبهشتماه 1400 به قله رسیدم. به عبارت بهتر 12 ساعت در همان منطقه مرگ کوهنوردی کردم و یادم میآید در این 12 ساعت دو سه بار که شرایط بسیار سخت شد با توجه به شرایط جسمی که داشتم و سرفههای خونی فراوانی که به دلیل ابتلا به کرونا پیداکرده بودم تصمیم به متوقف کردن برنامه صعودم گرفتم؛ اما در همان لحظات یاد خدا و ائمه اطهار به من کمک کرد. در این زمان مرتب ذکر میگفتم و آرام میشدم. از طرف دیگر به خوشحالی بعد از صعود فکر میکردم و یادم میآمد که در دیگر صعودهایم هم با چنین مشکلاتی روبرو شده اما باتحمل به هدف خودم رسیدم. بههرحال در چند مرحله به مرگ فکر کردم حتی به دلیل کمبود اکسیژن رویاهایی در ذهنم شکل گرفت و فکر میکردم که در این دنیا نیستم اما خیلی زود به خودم میآمدم و با توجه به اینکه مربی رسمی فدراسیون کوهنوردی هستم و تجربه چنین شرایطی را دارم باقدرت به کارم ادامه میدادم و خدا را شکر وقتی به قله رسیدم تمام این خستگیها و سختیها از تنم دررفت.