تلخی بیپایان با یک پایان تلخ
هان با من برقص نخستین اثر سینمایی سروش صحت جاه طلبانه و غیرمنتظره است. این فیلم حاصل تجربیات سینمایی کارگردانانی چون: تئو آنجلوپلوس، داریوش مهرجویی، آندره زوگینتسف، عباس کیارستمی و ... است و میزانسن، شخصیت اصلی (جهان) و تا حدود زیادی قصه ارادت فیلمساز به مرگاندیشی کیارستمی را نمایان میکند.
گروه فرهنگ و هنر- علی رفیعی وردنجانی: جهان با من برقص نخستین اثر سینمایی سروش صحت جاه طلبانه و غیرمنتظره است. این فیلم حاصل تجربیات سینمایی کارگردانانی چون: تئو آنجلوپلوس، داریوش مهرجویی، آندره زوگینتسف، عباس کیارستمی و ... است و میزانسن، شخصیت اصلی (جهان) و تا حدود زیادی قصه ارادت فیلمساز به مرگاندیشی کیارستمی را نمایان میکند.
شخصیتهای قصه اساسا نمود ایرانی - امروزی به خود گرفتهاند و چنین مؤلفهای را در آثار تلویزیونی سروش صحت نیز تجربه کردهایم اما تفاوت سینمایی سناریو، در محدودیت زمان و کاهش جزئیات ناخودآگاه دیده میشود. در اینجا صحت که باایمان صفایی قصه را طراحی کرده سعی دارد با یاری جستن از درونمایه فلسفی آثار آنجلو پلوس که همواره مرد میانسال و اندوهگینی را از مقابل موسیقی، کوه و درخت و چشماندازهای ناب عبور میداد به لبخندهای تلخ حاصل از تضاد فرهنگی بین دو نسل شکل فلسفی بخشد. در این اثر استفاده جهان (علی مصفا) از طناب دار برای خودکشی و اساسا اقدام او برای چنین عملی نقطه اوج فیلمنامه و نقطهضعف زیبایی شناسانه آن محسوب میشود. جهان که با چهارپایان درد و دل میکند و انتظار شنیدن پاسخ از آنان را دارد از غم حسادت نسبت به احساس دخترش به جوانی امروزی که ما به ازای خیالی بسیاری از آمال و آرزوهای بشر مدرن است دست به چنین کاری زده یا از روی تفکر نسبت به چرایی زندگی؟ له شدن شخصیتها زیر دیالوگهایی که جدی و طنزآلود ابدا نتیجه دلخواه سازنده را بروز نداده است و ازاینرو شخصیتهایی که با گاو محبوب جهان ازنظر نزدیکی به وی مقایسه میشوند عضو زائد یک درام غمانگیزند.
اشاره به مرگ و اندیشه لایتناهی آن در فیلمنامه «جهان با من برقص» تضادی میان میزانسن و قصه به وجود آورده است. جهان که تا دو ماه دیگر بیشتر زنده نمیماند در میان یادداشتهای خود در لحظات پایانی فیلم به پایان ترس خود از مرگ و عدم پذیرش آن اشاره میکند. عدم پذیرش آن را میتوان در شیوه زندگی متفاوت او با بشر امروزی عنوان کرد و ترس و پایان چنین احساسی را نتیجه وابستگی به غیر هم نوع. سکانس آخر که جهان در طویله با گاو صحبت میکند و دکتر با سیگار وارد میشود با تقلید از صدای گاو پاسخ او را میدهد بزرگترین نقطهضعف فیلمنامه دیده میشود. فیلم بر پایه سکوت، سرسبزی و گاها تفکر، در تدارک شکل دادن به شخصیت اصلی خود است و میخواهد به چرایی ارتباط انسان با موجودی غیر از هم نوع خود را توضیح دهد که با دخالت ورود نا بهجای خرده پیرنگ همه نقشهها را بر آب میبیند.
برخورد ورزشکار با دختر جهان، اشاره به خیانت رفیق، آگاهی سرمایهدار از عدم احساس همسرش به او، برخورد دکتر با خواهر جهان و بسیاری از المانهای داستان «جهان با من برقص» حاصل نقد اجتماعی - فرهنگی مؤلف نسبت به جامعه خود است. درواقع مؤلف تنها به ضد ارزشهای اجتماعی موجود اشاره میکند و راهکاری پیش روی مخاطب قرار نداده است. نمایی که جهان به خواب ابدی رفته است و همه میهمانان بالباس مشکی دور او جمع شدهاند مثال شام آخر داوینچی است که زیباترین نمای فیلم به لحاظ زیباییشناسی است. شام آخر خود رازآلود باقیمانده است و این نما اگرچه نه به آن قوت اما تا حدود زیادی جای کشف و شهود را برای مخاطب باقی خواهد گذاشت؛ اما متأسفانه پایانبندی فیلم آنگونه که باید حق مطلب را ادا نکرده است. چراکه بیان تصویری آن به قدرت روایت نریشن از یادداشتهای روزانه جهان مخاطب را هیجانزده نمیکند و یک رقص حاصل از دوستی را به تلخی بیپایان مجازی وار آن تبدیل کرده است.