اندام وارگی کشتن با قلم علی فاطمی

نشر ثالث از علی فاطمی، رمانی با عنوان کشتن را در 245 صفحه روانه بازار نشر کرده است. در این رمان در کنار حادثه ها و اتفاق های مختلف و متفاوت، بخش هایی از شهر و فرهنگ اصفهان نیز بازنمایی و معرفی شده است که کتاب از این وجه نیز قابل تامل است.

اندام وارگی کشتن با قلم علی فاطمی

دومین اثر مستقل علی فاطمی در قالب یک رمان و با نام کشتن، پیش چشم علاقمندان به حوزه ادبیات معاصر قرار گرفته است. خوانندگانی که همراه اتفاق ها، گفتگوها، روایت ها و ...سری به زاینده رود، برج کبوترخانه، جلفا و ... می زنند. همه این ها بهانه ای دست داد تا پاسخ های فاطمی به پرسش های اصفهان امروز را با هم بخوانیم:

۱-از کی کار نوشتن را شروع کرده اید؟ تا کنون چه تجربه هایی در حوزه داستان دارید و کدام کارهای شما منتشر شده اند؟

از سال هشتاد و سه هشتاد و چهار بود که نوشتن را شروع کردم، دو سه سال بعد موضوع برایم کاملا جدی شد، شروع کردم به شرکت کردن توی جشنواره های داستان، به گمانم بیست و سه چهار جایزه منطقه ای، ملی و بین المللی هم برنده شدم. توی همان سالها داستان هایم در چند مجموعه داستان مشترک با دیگر نویسنده ها چاپ شد، یک مجموعه داستان مستقل هم سال نود و دو چاپ کردم، که شامل داستان های سال های دوران تجربه گرایی در نوشتنم بود، داستان هایی که همه متعلق به سال های هشتاد و هفت، هشت هستند.


۲-ایده رمان کشتن از کجا در ذهن شما کلید خورد و چقدر زمان برد تا پایان یابد؟

2درباره ایده باید بگویم با یک جمله شروع شد. سوار تاکسی بودم و داشتم از پنجره بیرون را تماشا می کردم، راننده داشت برای یکی از مسافرها توضیح می داد که چند شب پیش ماموران نیروی انتظامی مردی را دستگیر می کنند که از باغ های اطراف شهر بیرون می زده، شروع می کنند به تجسس ماشین و لباس هایش که متوجه می شوند توی جیب هایش چیزی خونین است. دقت که می کنند می بینند بیضه آدم است. راننده توضیح دیگری نداد ولی فکر من ول کن نبود، تا مدت ها بعد تصاویر به ذهنم هجوم می آوردند که یک نفر بیضه های یکی دیگر را بریده و گذاشته داخل جیبش برای چه؟ چه اتفاقی باعث شده آدمی با آدم دیگر چنین کند؟ اصلا در پی داستان ساختن از این ماجرا نبودم، ولی ذهنم داشت داستانش را می ساخت، بعد یک روز متوجه شدم یک داستان تویِ سرم دارم که می توانم بنشینم و بنویسمش. نوشتن رمان فروردین نود شروع شد، و پنجاه و سه ماه و یازده روز نوشتن و بازنویسی هایش طول کشید.

۳ -یکی از ویژگی های کشتن، نشان دادن خوب مکان اصفهان است. چرا اصفهان را برای این بستر انتخاب کردید؟ چرا نجف آباد، بستر بیشتر این رمان نشد؟

.هشت نه ساله بودم که مهاجرت کردیم به اصفهان، در این مدت دو سه بار بین نجف آباد و اصفهان در حال نقل مکان بوده ایم، همانطور که خودتان می دانید فاصله اصفهان و نجف آباد تقریبا نیم ساعت است. جز اینکه چند سالی در اصفهان زندگی کرده ام، به واسطه کار هنری و کارهای دیگر همیشه یک پایم اصفهان بوده یک پایم نجف آباد. اما انتخاب کردن اصفهان به عنوان بستر کلی داستان ریشه از علاقه من به این شهر و زاینده رود دارد، سرچشمه زاینده رود از کوهرنگ و پای زردکوه شروع می شود، جایی که اجداد بختیاری ام آنجا می زیسته اند، زاینده رود خواهر من است، هر دو مسیری طولانی را طی کرده ایم تا به اصفهان برسیم. در رمان هم بسیار به زاینده رود پرداخته ام. دلیل دیگر اینکه اصفهان شهر بی نظیری ست، به اعتقاد من نگین خاورمیانه است این شهر. بافت فرهنگی، مذهبی، هنری اش و...منحصر به فرد است و ابزار بسیاری را به دست نویسنده می دهد برای نوشتن.

۴-فکر می کنید کشتن در نشان دادن اصفهان به مخاطب به غیر از مکان به لایه های دیگر هم پرداخته است؟

بله، یا لاقل تلاش من که این بود. تمام سعی ام را کردم تا از نمادهای این شهر برای ساخت یک نظام نشانه ای در متن استفاده کنم. مثلا زاینده رود، یا برج های کبوتر خانه، جلفا، یا معماری شهر.

۵-کشتن یک رمان خوشخوانی است. برای رسیدن به این زبان و نثر و چیدمان اتفاق ها، چند بار کار بازنویسی شده است؟ کار قبل از چاپ توسط داستان نویسان و یا منتقدان خوانده شده است؟

مهمترین مساله که بیشترین زمانم را صرفش کردم همین بحث زبان است که شما به آن اشاره کردید، باید دقت می کردم تا متن دچار تک صدایی نشود، و ساختار روایت نیز آسیبی نبیند، به همین جهت کلی زمان برد تا این بشود که شما خوانده اید. کل رمان هفت بار بازنویسی شد و دو بار هم صرف کار کردن روی بخش های که هنوز در نیامده بودند.

۶-عنوان اثر چقدر فکر می کنید با خود اثر همخوان است؟ ایا اتفاق مهم در دعوت مخاطب به خواندن با کلمه کشتن در عنوان ایجاد شده است؟

به نظر خودم که خیلی. شاید کسی فکر کند به خاطر قتل ابتدای داستان اسمش را گذاشته ام کشتن. به این دلیل نیست اما. رمان به کشتن احساس شخصیت ها توسط دیگری می پردازد، به کشتن خاطرات و دلبستگی ها، توی رمان همه شخصیت ها به شکلی نا خواسته روح نزدیک ترین آدمهای زندگی شان را می کشند. و اینکه این اسم را انتخاب نکردم برای جذب مخاطب، چرا که از این جهت اتفاقا اسم خوبی نیست به نظرم.

۷-در پشت جلد کتاب نوشته اید: عشق، جنون، سرکشی و انزوا رمان کشتن را پدید اورده اند. این اثر در کدام ژانر ادبی می گنجد و موارد ذکر شد هر کدام چه سهمی در اثر دارند؟

نوشته پشت جلد را من ننوشته ام، ناشر نوشته. با این همه با آن موافقم و به نظرم به نکات کلیدی متن اشاره کرده. شخصیت های این رمان عاشق هایی هستند که سرکشی می کنند، دچار جنون می شوند، و در نهایت محکوم به انزوا می شوند، هرکدام به شیوه خودشان درگیر این مسائل می شوند و هیچ کدامشان نیست که از ماجرا بی نصیب بمانند. در مورد سوال دوم هم باید بگویم به نظر خودم رمان کشتن ساختاری پسامدرن دارد، البته در محتوا متمرکز بر معرفت شناختی ست که در نوشتن آثار مدرن بیشتر به کار گرفته می شود، برای من فرم روایت در نوشتن این رمان اهمیت بسیاری داشت و فکر می کنم مخاطب در همان دو سه فصل اول متوجه این مساله می شود، با این همه دلم نمی خواست در هیچ شرایطی محتوا تحت شعاع قرار بگیرد. حالا موفق شده ام یا نه این را دیگر مخاطب باید بگوید.

۸-برای نشر رمان چه کارهایی انجام دادید؟ چه شد که نشر ثالث اقدام به انتشار آن نمود؟

کار بخصوصی انجام ندادم، تماس گرفتم و گفتم یک رمان برای چاپ دارم، ناشر هم گفت بفرست تا بخوانیم. خواندند و یک ماه بعد تماس گرفتند تا بروم برای قرار داد.

۹-رمان نسبت به رمان های این سال ها که بیشتر حدود صد صفحه هستند، حجم بالاتری دارند ولی در عین حال مخاطب ان را ادامه می دهد. فکر می کنید این حجم لازم بوده است و یا می توانسته کمتر باشد؟

ببینید من زمان نوشتن به این فکر نمی کردم که تعداد صفحات چقدر باشد، به این فکر می کردم که بگذارم شخصیت ها خودشان حرف خودشان را بزنند، خودشان کنش هایشان تعیین کند، بگذارم داستان جلو برود و زمانی که می خواهد به انتها برسد جلویش را نگیرم. موقع نوشتن برایم اهمیت ندارد که چیزی که می نویسم زیاد باشد یا کم، آنچه برایم اهمیت دارد اندام وارگی متن است.

۱۰-روایت اول شخص چه کمکی به شما کرده است؟ اگر روایت سوم شخص بود، چه فرصت های دیگری در اختیار شما قرار می گرفت؟ البته قبول دارم که روایت اول شخص توانسته حدیث نفس گویی های خوبی را نشان بدهد؟

البته داستان فقط از زاویه دید اول شخص روایت نمی شود، فصل هایی از داستان سوم شخص است، کلا سه زاویه دید در متن روایت می شود. دو زاویه دید اول شخص و یک سوم شخص، که سعی کرده ام با استفاده از مولفه های زبانی فاصله دو زاویه دید اول شخص را مشخص کنم. و البته در دو زاویه دید اول شخص سعی کردم تا جای ممکن از امکاناتی که جهت روایت در اختیارم هست استفاده کنم که حدیث نفس هم یکی از این امکان ها بود.

۱۱-تا کنون چه برنامه هایی مانند رونمایی، جشن امضاء و یا جلسه نقد و بررسی برای کتاب در نظر گرفته شده است؟

تا حالا که هیچی، و البته خودم هم با جلسات رونمایی و جشن امضا زیاد موافق نیستم، در مورد جلسات نقد نظرم مثبت است، نویسنده می تواند از قرائت اهل فن و مخاطب آگاه شود و ضعف و قوت کارش را بفهمد، رونمایی و جشن امضا اما بی کارکرد است. و نکته دیگر در این رابطه اینکه وقتی کاری از من چاپ می شود سعی می کنم تا حد ممکن ازش فاصله بگیرم، بگذارم متن راه خودش را برود و من هم بروم سر وقت متن دیگری، برایم خوشایند نیست که رمانم را دستم بگیرم و از این طرف به آن طرف بروم تا به دیگران نشان بدهم این را من نوشته ام، با خلق و خویم سازگار نیست.

۱۲-داستان کشتن در ذهن شما بسته شده یا در آثار بعدی شما ادامه خواهد داشت؟ برنامه مشخص شما برای اینده نوشتن چیست؟

رمان کشتن برای من تمام شده، تنها ارتباط مان این است که نظر مخاطب را در باره اش بشنوم تا ببینم چقدر موفق بوده ام. رمان اما در ذهنم تمام شده و حالا چند ماهی می شود که سر گرم نوشتن متن بعدی هستم، کشتن را به طور کامل از ذهنم بیرون کرده ام و اجازه نمی دهم شخصیت هایش، ماجرایش، تکنیک هاش و ...به رمان جدیدم نفوذ کنند، چراکه باعث تکرار می شوند، و به نظرم نویسنده ای که خودش را تکرار کند به پایان خط رسیده.

ارسال نظر

New Project اخرین اخبار
New Project پربیننده‌ترین اخبار