هنر،خیرخواهی و شهروندی
دوشنبه 20 مهر 1394/ ویژه نامه شهر امروز/ روزنامه اصفهان امروز
حمیدرضا شش جوانی 1. مدیران شهرهای توسعهیافته ، این روزها دیگر تلاش نمیکنند تا دالان صنعت باشند، بل که تلاششان این است که با استفاده از صنایع خلاق، شهری بهتر برای همگان بسازند، یکی از زیرمجموعههای صنایع خلاق ، موسیقی است که در قرن جدید توانسته حداقل چهرهی سه شهر جهانی را تغییر دهد، آستن پایتخت تگزاس که از فضا پایتخت ایالت نفتخیز آمریکاست ، منچستر و دیترویت که هردو شهرهای صنعتی بودهاند.
2. درگذشته مردم با شیوههای متفاوتی درهم گرهخورده بودند و چنانچه با مشکلی مواجه میشدند بهصورت نظاممند به یکدیگر کمک میکردند. با آمدن مدرنیسم «دولتمحور» بخشی از این کمکها به خاطر اخذ مالیات به دولت افزایش یابد، دولت کاهش هزینهها را در دستور کار قرار میدهد و یکی از مواردی که در خطر کم بوده بودجه بیمحلی - قرار میگیرد، موارد خیرخواهانه است. خوب مردم چندان به نیازمندان کمک نمیکنند چراکه کمک به آنان وظیفهی دولت - تو بخوان بنیاد بیماریهای خاص - است. بخوانید: برای بهرنگ کوفگر؛ او که ساز زندگی کوک میکند
3. بیشتر وقتها هنر و ورزش بانی فعالیتهای داوطلبانه هستند و بنیاد کارهایی که با اندازهی بزرگتر هستند ، مرحوم تختی در زلزلهی طبس ، رضا کیانیان و چند سینماگر در اسکان زنان خیابانی، یا هزینه کردن دریافتی از کار هنری یا ورزشی به نفع گروهی نیازمند. انگار مشروعیت این دسته افراد برای انجام چنین کارهایی بیشتر از سایرین است . هنر هالهای قدسی دارد که بر دیگران اثر میگذارد.
4. تغییر تصویر جامعه نسبت به بیماری اولین کاری است که در این اقدامات خیرخواهانه مطرح میشود . البته پیشتر یک سری فعالیتهای دولت بنیاد برای کمک به نیازمندان وجود داشت که مردم داوطلبانه در آن شرکت میکردند و نتایج آن بالنسبه مطلوب بود، جمعیت کمک به جذامیان در سال 41، جمعیت حمایت از آسیبدیدگان سوختگی در سال 44، جمعیت ملی مبارزه با سرطان در سال 46، در سالهای پس از انقلاب بیشتر این حرکات میان مردم بود و به همین دلیل میزان دایرهی تأثیرش هم اندک بود. البته در سالهای اخیر میتوان به بنیاد محک نیز اشاره کرد که کنشی ملی دارد.
5. با گسترش الگوهای رفتاری مدرنیستی در میان افراد جامعه، الگوهای همیاری و دیگری یاری کمرنگ شده ولی گروههای حساستر اجتماع مثل هنرمندان در پیوند دادن گروههای حاشیهای به بدنهی جامعه موفقتر هستند. خود هنر و موسیقی بهصورت عام با توجه به پرفرمنسها و جلوههایی که دارد میتواند همبستگی اجتماعی بیشتر را به ارمغان بیاورد و زندگی بهتری برای همگان بسازد .
6. کار بهرنگ کوفگر بهگونهای نمادین شکست دیو سرطان است ، دیوی که شیشهی عمرش را با امید به زندگی بهتر میشود شکست. یادم افتاد به کتابی که سالها پیش ناشرش بودم«سرطان بهترین رویداد زندگی من» که نویسنده در آن سرطان را اتفاقی میدانست که به قویترشدن و بهتر زیستنش کمک کرده بود. شاید ورود موسیقی به زندگی بچههای «گروه موسیقی پیام » هم همینطور باشد . هم قویترشان کند و هم باعث شود تا امید را در دل همه کسانی که سرطان آنها را ناتوان و افسرده ساخته بکارند.
2. درگذشته مردم با شیوههای متفاوتی درهم گرهخورده بودند و چنانچه با مشکلی مواجه میشدند بهصورت نظاممند به یکدیگر کمک میکردند. با آمدن مدرنیسم «دولتمحور» بخشی از این کمکها به خاطر اخذ مالیات به دولت افزایش یابد، دولت کاهش هزینهها را در دستور کار قرار میدهد و یکی از مواردی که در خطر کم بوده بودجه بیمحلی - قرار میگیرد، موارد خیرخواهانه است. خوب مردم چندان به نیازمندان کمک نمیکنند چراکه کمک به آنان وظیفهی دولت - تو بخوان بنیاد بیماریهای خاص - است. بخوانید: برای بهرنگ کوفگر؛ او که ساز زندگی کوک میکند
3. بیشتر وقتها هنر و ورزش بانی فعالیتهای داوطلبانه هستند و بنیاد کارهایی که با اندازهی بزرگتر هستند ، مرحوم تختی در زلزلهی طبس ، رضا کیانیان و چند سینماگر در اسکان زنان خیابانی، یا هزینه کردن دریافتی از کار هنری یا ورزشی به نفع گروهی نیازمند. انگار مشروعیت این دسته افراد برای انجام چنین کارهایی بیشتر از سایرین است . هنر هالهای قدسی دارد که بر دیگران اثر میگذارد.
4. تغییر تصویر جامعه نسبت به بیماری اولین کاری است که در این اقدامات خیرخواهانه مطرح میشود . البته پیشتر یک سری فعالیتهای دولت بنیاد برای کمک به نیازمندان وجود داشت که مردم داوطلبانه در آن شرکت میکردند و نتایج آن بالنسبه مطلوب بود، جمعیت کمک به جذامیان در سال 41، جمعیت حمایت از آسیبدیدگان سوختگی در سال 44، جمعیت ملی مبارزه با سرطان در سال 46، در سالهای پس از انقلاب بیشتر این حرکات میان مردم بود و به همین دلیل میزان دایرهی تأثیرش هم اندک بود. البته در سالهای اخیر میتوان به بنیاد محک نیز اشاره کرد که کنشی ملی دارد.
5. با گسترش الگوهای رفتاری مدرنیستی در میان افراد جامعه، الگوهای همیاری و دیگری یاری کمرنگ شده ولی گروههای حساستر اجتماع مثل هنرمندان در پیوند دادن گروههای حاشیهای به بدنهی جامعه موفقتر هستند. خود هنر و موسیقی بهصورت عام با توجه به پرفرمنسها و جلوههایی که دارد میتواند همبستگی اجتماعی بیشتر را به ارمغان بیاورد و زندگی بهتری برای همگان بسازد .
6. کار بهرنگ کوفگر بهگونهای نمادین شکست دیو سرطان است ، دیوی که شیشهی عمرش را با امید به زندگی بهتر میشود شکست. یادم افتاد به کتابی که سالها پیش ناشرش بودم«سرطان بهترین رویداد زندگی من» که نویسنده در آن سرطان را اتفاقی میدانست که به قویترشدن و بهتر زیستنش کمک کرده بود. شاید ورود موسیقی به زندگی بچههای «گروه موسیقی پیام » هم همینطور باشد . هم قویترشان کند و هم باعث شود تا امید را در دل همه کسانی که سرطان آنها را ناتوان و افسرده ساخته بکارند.
صفحه نخست ویژه نامه شهر امروز 20 مهرماه 1394-روزنامه اصفهان امروز