بزرگترین حسرت من این است که روزی اصفهان مرکز موسیقی ایران شود
شاید بزرگترین حسرت من این باشد که روزی اصفهان مرکز موسیقی ایران شود و موسیقی اصفهان یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری این شهر شود و باور دارم اصفهان این توانایی را دارد.
مازیار زارع- اصفهان امروز: در حدود پانزده، شانزده سال پیش با گروه کوچکی در یک برنامه مناسبتی، در سالن رودکی اجرایی داشتیم، بعد از اجرای ما گروهی متشکل از کودکان و نوجوانان تمبک نواز برنامهای اجرا کردند بسیار زیبا و دلنشین تا آن زمان نمیدانستم میتوان چنین اجرایی تکنیکی و جذابی را با یک ارکستر تمبک نواز اجرا کرد، جملات پلی ریتمیک، رنگهای متنوع و دینامیکهای حسابشده، گواهی بود بر توانایی این ساز و صد البته آموزگار آن هنرجویان، آنجا بود که اولین بار نام مرتضی قاسمی نوازنده، مدرس و مؤلف تمبک را شنیدم، انسانی وارسته، بسیار مبادی آداب و خوشبیان، اکنون بعد از گذشت سالها از آن دیدار، گفتگویی با ایشان انجام دادم که در ادامه میخوانید.
جناب قاسمی، معمولاً باید انسان فکری خاص داشته باشد که موسیقی را با سازی غیر ملودیک و ریتمیک آغاز کند، دلیل انتخاب تمبک برای آغاز موسیقیتان چه بود؟
من از کودکی ریتم را در خود حس میکردم و شاید اولین مشقهای تمبک نوازی من در کلاسهای درس، بر روی نیمکتهای فلزی مدرسه شکل گرفت. در سال 1355 در پانزدهسالگی، در کلاس استاد جمشید محبی ثبتنام کردم و تنها یک سال بعد به گروه تمبک نوازی ایشان دعوت شدم. یک سال بعد قرار شد ارکستر تمبک ما، در جشنی که در مرکز فرهنگی اصفهان برگزار میشد در کنار اجرای تکنوازی و سخنرانی استاد بهمن رجبی، برنامهای اجرا کند. آنجا بود که اجرای تکنوازی ایشان، دنیایی متفاوت از نوازندگی این ساز را برویم گشود و باعث شد تمریناتم را تا حتی روزی پنج ساعت افزایش دهم به صورتی که حدوداً یک سال بعد با داشتن تنها دو سال سابقه آغاز یادگیری این ساز، به مقام تکنوازی این ارکستر دست یافتم. در ادامه، سالها افتخار شاگردی در خدمت اساتید بزرگی چون استاد رجبی، استاد اسماعیلی و استاد فرهنگ فر را داشتم اما یقیناً مؤثرترین استاد خود را کماکان استاد جمشید محبی میدانم و همیشه برای ایشان آرزوی سلامتی دارم.
تفاوت مکاتب گوناگون تمبک نوازی، در چیست، مثلاً تفاوت مکتب استاد اسماعیلی با استاد رجبی؟
به نظر من در سیستم آموزشی استاد اسماعیلی همان راه و روش استاد تهرانی ادامه پیدا کرده، یعنی همان سیستم سه خطی، اندکی هم تعصب در غیرقابل تغییر بودن تکنیکها در این ساز مشهود است، به طوری که این دیدگاه حاکم است که بهترین روش نوازندگی این ساز حاصلشده و لاغیر! اما استاد رجبی با نگاهی جدیدتر و بسیطتر امکانات اجرایی این ساز را گسترش داده البته ایشان هم در آغاز تا حدی تحت تأثیر استاد ناصر افتتاح بودند، اما بسیار گستردهتر و کاملتر، نوازندگی این ساز را ارتقا دادند و نتنویسی این ساز را مانند دیگر ادوات و سازهای کوبهای بر روی یک خط ارائه دادند، البته بحث پرداختن به مکاتب مختلف تمبک نوازی بحثی بسیار طولانی است که در جای خودش قابلبررسی است.
از چه زمانی رسماً تدریس را شروع کردید؟
داستان تدریس من با شاگردیام درهمتنیده است، در سال 1364 که استاد پایور مدیریت هنری هنرستان را به عهده گرفتند، من به همراه دوستانی چون آقایان حسابی و آزاد فر، به تدریس اشتغال داشتیم که به دلیل سن و سال کمی که داشتیم مورد اعتراض استاد قرار گرفتیم و ایشان بعد از حضور در کلاسهای درسمان و دیدن تدریسمان به صورت مشروط قبول فرمودند که در صورت شرکت در کلاسهای استاد اسماعیلی، اجازه تدریس در هنرستان را خواهیم داشت، اینچنین بود که به کلاسهای استاد اسماعیلی راه یافتم و یک دوره سهساله در خدمت ایشان بودم، بعد از آن، خدمت استاد رجبی رسیدم، البته قبل از انقلاب متد آموزشی دستنویس ایشان را با استاد محبی به اتمام رسانده بودم اما در همین سالها فرصت استفاده از محضر ایشان هم میسر شد و بعد از آن هم حدوداً دو سالی در خدمت زندهیاد استاد ناصر فرهنگ فر هم رسیدم و استفاده بردم، میبینید که هم درس میدادم و هم درس میگرفتم.
آغاز فعالیتهای اجرایتان از چه زمانی بود؟
اجراهای من از اردوهای رامسر در پیش از انقلاب آغاز شد و ما با همان ارکستر تمبک که قبلاً عرض کردم در سه سال متوالی در آنجا شرکت کردیم و بعد از انقلاب از اوایل دهه شصت با گروهی متشکل از دوستانی چون رضای نژاد، نعیم منش، ملکی، حسابی، چناریان، غیوری و خواندهها هم جناب ملک مسعودی، افتخاری و دیگر دوستان که اکثراً از مدرسین هنرستان بودند، اجراهایی داشتیم، آن زمان فعالیتهای صحنهای بسیار مشکل بود و ما تقریباً سالی دو تا سه کنسرت را به بهانه بزرگ داشت، استاد صبا و بنان و مناسبتهای مختلف اجرا میکردیم و جالب است که بدانید معمولاً بعد از هر اجرا حدود دو سه ماهی هنرستان تعطیل میشد! و ما دست به دامان برخی افراد ذینفوذ میشدیم تا مجدداً هنرستان بازگشایی شود که اگر آن عزیزان در قید حیات هستند انشالله سلامت باشند و اگر نیستند خدایشان بیامرزد.
مثلاً چه افرادی؟ میتوانید نام ببرید؟
بله مثلاً مرحوم آیتالله طاهری، یکی از کسانی بودند که پادرمیانی میکردند و به بازگشایی مجدد هنرستان کمک میکردند البته افراد دیگری هم بودند.
ظاهراً آن زمان استاد پایور هم گروهی در اصفهان تشکیل داده بودند؟
بله استاد دو گروه تشکیل داده بودند و برخی نوازندگان سازهایی که در اصفهان نبودند را از تهران دعوت میکردند مانند زندهیاد استاد داروغه نوازنده کمانچه، در آن ارکستر هم من، نوازندگی میکردم و دوستانی چون جناب مؤید، یزدانی و ملک مسعودی و دیگر دوستان هم بودند و گروهی دیگر هم داشتند که اساتیدی چون رضایینژاد و نعم منش و دیگر دوستان باتجربهتر حضور داشتند. در آن سالها بعد از فتوای امام، درباره حلیت موسیقی، فضا بازتر شد و کنسرتهای ما به نزدیک بیست اجرا در سال میرسید حتی برای ما کارتی صادر کردند که اجازه حمل ساز از ساعت هشت صبح تا 9 شب را مجاز میدانست زیرا تا قبل از آن حمل ساز ممنوع بود! به هر حال اوضاع موسیقی بهتر شد و البته پایمردی اساتیدی چون استاد پایور و دیگر پیشکسوتان در اتهام زدایی و نشان دادن چهره واقعی و پاک موسیقی نقش به سزایی داشتند، یادم میآید استاد پایور همیشه میگفتند: «اگر شما به یک بیمارستان بروید، همان لباس سفیدی که تن تکتک پرسنل بیمارستان است، باعث تکریم و احترام شما به آن شخص میشود زیرا در آن لباس، سفید نشانی از علم و پاک نهادی و خوبی برای شما متصور است و ما موزیسینها هم باید با رفتار پاک
و بیآلایشمان همان مشروعیت را برای جامعه هنری فراهم کنیم و باعث منزهتر شدن دید عموم به موسیقی و موسیقیدان بشویم.»
اجراهای خارجی هم داشتید؟
بله در سفرهایی که به امریکا، آلمان، هلند، انگلستان فرانسه، افریقای جنوبی و کشورهای دیگر داشتم، اجراهای زیادی را در حیطه کنسرتهای رسمی، پژوهشی و معرفی ساز تمبک به همراه دوستان برگزار کردیم.
جناب قاسمی وارد حوزه تألیف شما بشویم، چه چیزی شما را بر آن داشت که تصمیم به نوشتن کتب آموزشی بگیرید؟
تا آن زمان تنها یک کتاب چاپ شده برای آموزش تمبک وجود داشت و آن هم کتاب استاد تهرانی بود که تنها یک جلد بود برای آغاز و پایان تمبک نوازی نوشته شده بود! کتابی که اکنون باید در سطح فوق عالی تدریس شود! دشواری این کتاب سبب میشد که دویست نفر ثبتنام کنند و بعد از سه ماه تنها دو نفر بمانند! کتاب دستنویس استاد رجبی هم بود اما نیاز به کتابی مقدماتی و سادهتر حس میشد، اینجا بود که افرادی چون آقای حسابی و من به فکر نوشتن کتاب مقدماتی آموزش تمبک باشیم.
کتاب شما چند جلد است؟
دو جلد از کتابهای من به چاپ رسیده که هرکدام از این کتابها را ابتدا 10 سال تدریس و سپس اقدام به چاپ کردم، جلد اول به آموزش مقدماتی میپردازد، جلد دو به پرکاربردترین ریتمهای موسیقی میپردازد و جلد سومی هم در دست تدوین دارم که بر نحوه استفاده از ریتمهای مختلف در تصانیف و قطعات تمرکز دارد که در دست پژوهش است و فکر کنم هنوز دو سه سالی زمان نیاز دارد.
جالبترین خاطره از تدریستان چه بوده است؟
آقایی بنام آرونو کرون که در دانشگاه سوربن پاریس ریتم و موسیقی جاز تدریس میکرد در سه سال پیاپی هر سال یک ماه به اصفهان آمدند و در مجموع سه کتاب تمبک را با حقیر به اتمام رساندند، از نظر غربیها تمبک ساز بسیار شگفتانگیزی است که تنها با یک تکه پوست و چوب میتواند تا این حد توانایی صدایی و ریتمیک داشته باشد.
آثار ضبطی هم دارید؟
بله من از سال 1370 تا 75 به مدت پنج سال در مرکز حفظ و اشاعه تهران تدریس میکردم و در همان سالها در دو آلبوم جامهدران و سبکبال استاد کیوان ساکت افتخار نوازندگی تمبک را داشتم، در ادامه
کنسرتهای خارجی در فستیوالی به نام بوندورو موندی در سالهای 2007 و 2008 و 2010 در کشور آلمان در شهر فرایبورگ با گروهی شرکت کردیم و در یکی از آن سالها، اثری به خوانندگی استاد ملک مسعودی با همنوازی و تکنوازی تمبک این حقیر منتشر شد.
چه برنامهای برای ادامه فعالیتهای موسیقاییتان دارید؟
دو کار مهم انجامنشده در فکر دارم، یکی تدوین کتاب تمبک نوازی ویژه کودکان است و یکی هم کامل کردن و به چاپ رساندن جلد سوم کتابم است که در موردش پیشتر صحبت کردم.
با ساز دیگری هم آشنایی دارید؟
بله اندکی با ساز سهتار آشنا هستم.
با کدام یک از دوستان موزیسین ارتباط نزدیک دارید؟
من به همه دوستان و اساتید موزیسین اصفهان ارادت خالصانه دارم، اما فکر کنم با دوست قدیمی و عزیزم جناب حسابی رابطه نزدیکتری دارم.
ایشان هم از مدرسین و نوازندههای بنام استان اصفهان هستند، آیا هیچ رقابتی هم بین شما بوده است؟
همیشه رقابت بوده اما از نوع سازنده و دوستانهاش، ما هردو متولد سال 1340 هستیم و از ابتدای موسیقیمان باهم بودیم، بگذارید خاطرهای در دوستیمان بگویم، سال 1372 جشنواره رقابتی در تکنوازی تمبک در تهران برگزار میشد که من بیخبر بودم و از طریق جناب حسابی مطلع شدم و با اینکه تنها 10 روز به آغاز آزمون مانده بود با روزی شاید 16 تا 18 ساعت تمرین خود را به این جشنواره رساندم، روز قبل از اجرای من، آقای حسابی اجرای خوبی داشتند که موجب رضایت خود ایشان هم قرار گرفت، فردای آن روز نوبت من بود، وقتی به روی صحنه رفتم فردی تذکر داد که با روشن شدن چراغی که وجود داشت باید اجرا را تمام کرد، هیئتداوران متشکل از بزرگانی چون استاد فرهنگ فر، استاد کیانی نژاد، استاد فخرالدینی، استاد روشنروان بودند که نوازندگی در حضور این عزیزان بسیار دشوار و پراسترس بود! من یک تکنوازی متشکل از تمامی مکاتبی که یاد گرفته بودم را به مدت حدود ده دقیقه آماده کردم، وقتی اجرایم را آغاز کردم، گویی از دنیای خاکی جدا شدم و به دنیایی دیگر رفتم، اجرایم که تمام شد با تشویق فوقالعاده حضار فهمیدم که ظاهراً اجرای خوبی داشتم، از پلکان سالن رودکی که پایین
میآمدم، همان آقایی که تذکر چراغ را داده بود با عصبانیت به من گفت «شما که رد شدی!»، حیران گفتم «چرا؟» پاسخ داد: «در طول اجرایت به درخواست اساتید بیش از 10 بار! چراغ را روشن کردم که اجرایت را تمام کنی اما شما متوجه نشدی!» من با یک دنیا ناامیدی و غم یکراست به ترمینال خزانه آمدم و به اصفهان بازگشتم، جالب است که با منزل تماس گرفتند و گفتند به قاسمی بگویید فردا در اختتامیه شرکت کند و من بلافاصله بلیط گرفتم و به تهران بازگشتم، در آن جشنواره من اول شدم و جناب حسابی دوم شد و اینجا روحیه دوستی ایشان مشخص شد، چراکه اگر ایشان مرا مطلع نمیکرد یقیناً خودشان اول میشدند.
بزرگترین حسرت زندگیتان چیست؟
در سفری که به امریکا داشتم با هموطنی آشنا شدم که کارش ساخت شهرکهای مسکونی بود، ایشان سه هزار پرسنل داشت، بسیار متمول و فوقالعاده میهندوست بود، به طوری که بخشی از مالیاتش را صرف مدرسهای میکرد و میگفت در این مدرسه تکتک دانش آموزان باید بتوانند ایران را بر روی نقشه و کره جهان نشان بدهند و باید چند کلمه ساده فارسی هم یاد بگیرند، روزی از ایشان پرسیدم آیا شما آرزوی انجامنشدهای هم دارید؟ ایشان گفتند «اگر روزی اصفهان را به من میدادند کاری میکردم که مرکز موسیقی ایران شود و توریستها، شش ماه در صف مسافرت به اصفهان انتظار بکشند!» شاید بزرگترین حسرت من این باشد که روزی اصفهان مرکز موسیقی ایران شود و موسیقی اصفهان یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری این شهر شود و باور دارم اصفهان این توانایی را دارد.
غیر از تمبک از چه سازی بیشتر خوشتان میآید؟
من بعد از تمبک عاشق پیانو هستم و آثار استاد جواد معروفی را بسیار میپسندم و همیشه آرزو داشتم پیانو بزنم و این بود که دخترم را به یادگیری این ساز ترغیب کردم و اکنون ایشان مدرس پیانو هستند، البته از موسیقی کلاسیک هم بسیار لذت میبرم.
سخن پایانی شما؟
جا دارد ابتدا از همسرم کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم که همیشه یار و همراهم بود و همچنین درخواستی از مسئولین فرهنگی دارم که با اعتلای هنر و گسترش موسیقی، باعث شادابی و رشد فرهنگی جامعه شوند و در پایان هم از شما و روزنامه وزین اصفهان امروز کمال تشکر و قدردانی رادارم.