عاداتی برای ناکامی
مطمئنا موقعیتهایی در زندگی پیش میآید که زندگی را ناشاد میکند. اما معمولا بخشی بخش بزرگی از این عدم خوشبختی از طرز تفکر، رفتارها و عادات خودمان ناشی میشود. در این مقاله به چند مورد از مخربترین عادات روزانهای که زندگیتان را از خوشبختی بیرون میآورد اشاره میکنیم. در کنار آن راهکارهایی نیز برای کم کردن و غلبه بر این عادات عنوان میکنیم.
اصفهان زیبا: مطمئنا موقعیتهایی در زندگی پیش میآید که زندگی را ناشاد میکند. اما معمولا بخشی بخش بزرگی از این عدم خوشبختی از طرز تفکر، رفتارها و عادات خودمان ناشی میشود. در این مقاله به چند مورد از مخربترین عادات روزانهای که زندگیتان را از خوشبختی بیرون میآورد اشاره میکنیم. در کنار آن راهکارهایی نیز برای کم کردن و غلبه بر این عادات عنوان میکنیم.
جستجوی کمال:آیا برای اینکه شاد باشید زندگیتان باید کامل و ایده ئال باشد؟آیا برای شاد بودن باید رفتاری کامل و بیعیبونقص داشته باشید و همیشه نتایجی عالی و ایده ئال بگیرید؟اگر این طور باشد، رسیدن به خوشبختی بسیار دشوار خواهد بود. اگر مقیاس سنجش عملکردهایتان را در سطحی غیرانسانی قرار دهید، اعتمادبهنفستان پایین آمده و حتی اگر نتایجی عالی به دست آورید، تصور خواهید کرد که به اندازه کافی خوب نیستید. خودتان و کارهایی که میکنید هیچ وقت اینقدر خوب به نظرتان نخواهد آمد مگر گاهی اوقات که تصور میکنید همه چیز عالی و بینقص است.سه روش زیر برای غلبه بر عادت کمالگرایی کمکتان میکند: تا اندازهای پیش بروید که کافی است. به دنبال ایده ئال بودن خیلی وقتها باعث میشود خیلی کارهایتان ناتمام بماند. پس تلاش کنید تا جایی پیش بروید که کارتان تا مقداری که لازم است خوب باشد. از این به عنوان بهانهای برای تنبلی استفاده نکنید. مسئله این است که درک کنید برای کاری تا چه سطح خوب بودن کافی است و وقتی به آن مقطع رسیدید، کارتان تمام شده است.
ضربالعجل داشته باشید. هر زمان که کار
یا پروژهای را شروع میکنید، برای تمام کردن آن زمان تعیین کنید. فقط کار کردن روی پروژههایتان و تحویل دادن آن هر زمان که تمام شد موثر نخواهد بود زیرا همیشه چیزهایی برای اضافه کردن به آن پیدا خواهید کرد. همچنین باعث میشود بیش از اندازه نیاز روی یک پروژه کار نکنید.
وقتی اسیر ایده ئالگرایی میشوید، ببینید
به چه قیمتی برایتان تمام میشود. با دیدن فیلمهای سینمایی و گوش دادن به موزیکهای مختلف، افتادن در دام ایده ئالگرایی آسان است. همه آنها خیلی خوب و عالی به نظر میرسند و شما طالبشان میشوید.اما در زندگی واقعی آنها با واقعیت در تضاد هستند و موجب استرس و عذاب بیشتر شما و اطرافیانتان میشوند. ممکن است حتی به شما آسیب برساند یا موجب تمام شدن روابطتان، کارتان، پروژههایتان و … شوند، فقط به این دلیل که انتظاراتتان فرای دنیای واقعی است. یادآور شدن این واقعیت ساده میتواند کمکتان کند.
زندگی در دریایی از نداهای منفی:هیچکس تنها نیست. کسانیکه با آنها ارتباط برقرار میکنیم، چیزهایی که میخوانیم، تماشا میکنیم و گوش میدهیم، تاثیری شگرف بر احساس و فکر ما دارند.اگر اجازه بدهید اسیر نداهای منفی شوید، خوشبخت و شاد بودن برایتان سختتر خواهد شد؛ نداهایی که میگویند زندگی در اکثر مواقع توام با ناراحتی و بدبختی، خطر و پر از ترس و محدودیت است؛ نداهایی که به زندگی از دیدگاهی منفی نگاه میکنند.جایگزین کردن این نداهای منفی با تاثیراتی مثبتتر، خیلی مفید خواهد بود. مثل این میماند که دنیای جدید رو به شما گشوده میشود.پس سعی کنید وقت بیشتری را با افراد مثبت، موسیقی و کتابهای الهامبخش، فیلمها و برنامههای تلویزیونی که موجب خندهتان میشوند و باعث میشوند به دنیا از دیدی تازه نگاه کنید، بگذرانید.میتوانید از کم شروع کنید. مثلا وقتی مشغول خوردن صبحانه هستید، به جای خواندن روزنامه یا گوش دادن به اخبار رادیو یا تلویزیون، یک کتاب جالب و الهامبخش بخوانید یا یک موزیک مثبت و شاد گوش کنید.
گیر کردن در گذشته یا آینده:گذراندن بیشتر وقتتان در زمان گذشته و زنده کردن خاطرات قدیمی، تعارضها، فرصتهای از دست رفته و از این قبیل، میتواند خیلی مخرب باشد. گذراندن بیشتر زمانتان در زمان آینده و تصور و تجسم اتفاقاتی که ممکن است برای کارتان، روابطتان و سلامتتان بیفتد میتواند به سناریوهایی ترسناک تبدیل شود که مرتب در ذهنتان پخش میشود. زندگی نکردن در زمان حال باعث میشود تجربیات عالی زیادی را از دست بدهید و جلوی احساس شادی و خوشبختی شما را میگیرد.غیرممکن است که بتوانید به گذشته و آینده اصلا فکر نکنید و البته خیلی مهم است که برای آیندهتان برنامه داشته باشید و سعی کنید از گذشتهتان درس بگیرید.اما اگر بخواهید خودتان را اسیر آنها کنید، خوب نیست.بنابراین باید سعی کنید بخش مهمی از زمان خود را صرف زندگی کردن در زمان حال کنید. هر کاری که انجام میدهید سعی کنید تمام تمرکزتان را به آن معطوف کنید، حتی درمورد نفس کشیدنتان.
مقایسه کردن خود و زندگیتان با دیگران
و زندگیهایشان.یک عادت خیلی متداول و مخرب این است که مداوم خودتان و زندگیتان را با دیگران و زندگیهایشان مقایسه کنید؛ اتومبیل، خانه، کار، کفش و لباس، حساب بانکی، روابط، محبوبیت اجتماعی و امثال آن و آخر کار خواهید دید که هیچ اعتمادبهنفسی برایتان باقی نمانده است و کلی احساسات منفی در خود جمع کردهاید.این عادت مخرب را با دو عادت مثبت دیگر جایگزین کنید. خودتان را با خودتان مقایسه کنید. اول به جای اینکه خودتان را با دیگران مقایسه کنید، سعی کنید خودتان را با خودتان مقایسه کنید. ببینید چقدر رشد داشتهاید، به چه چیزهایی رسیدهاید و چقدر به سمت رسیدن به اهدافتان پیشرفت کردهاید. این روش این فایده را دارد که وقتی میبینید چقدر جلو رفتهاید و چطور بر موانع غلبه کردهاید، قدرشناسی و مهربانی نسبت به خودتان ایجاد میکند. با این روش بدون اینکه به دیگران فکر کنید، احساس خوبی نسبت به خودتان پیدا میکنید.
مهربان باشید. رفتار و طرز فکر شما نسبت
به دیگران تاثیری شگرف بر رفتار و طرز فکرتان نسبت به خودتان دارد. اگر عادت داشته باشید دیگران را مدام نقد کنید، از خودتان هم مدام انتقاد خواهید کرد. با دیگران مهربانتر باشید و به آنها کمک کنید و خواهید دید که چطور با خودتان نیز مهربانتر خواهید شد. روی نقاط مثبت خود و اطرافیانتان تمرکز کنید و آنها را تحسین کنید. با این روش به جای اینکه دیگران، خودتان و دنیای اطراف را طبقهبندی کنید، با خودتان راحتتر خواهید شدو یادتان باشد اگر مدام در حال مقایسه باشید، هیچ وقت برنده نخواهید شد. دانستن همین نکته میتواند کمکتان کند. هر چقدر هم که خوب باشید به قول معروف دست بالای دست بسیار است و بالاخره کسی پیدا خواهد شد که از شما بهتر باشد، پس سعی نکنید ببینید که کی از شما بهتر است.
تمرکز بر جزئیات منفی زندگی:دیدن نقاط منفی موقعیتهایی که در آن هستید و درگیر آن جزئیات شدن یک راه قطعی برای ناراحت کردن خود و گرفتن شانس خوشبختی از خودتان است. با این کار روحیه اطرافیانتان را هم خراب میکنید.غلبه بر این عادت کمی سخت است. یک روش این است که ایدهئالگرایی را کنار بگذارید و قبول کنید که همه چیز و همه موقعیتها بالا و پایین دارند و لزومی ندارد همه چیز همیشه عالی و مثبت باشد. باید همه چیز را همانطور که هست بپذیرید. با این روش میتوانید منفیها را از فکر و احساس خود دور کنید و دیگر از کاه کوه نسازید.یک روش دیگر این است که سعی کنید سازنده باشید، به جای اینکه خودتان را اسیر منفیها کنید. این کار را میتوانید با پرسیدن سوالاتی بهتر انجام دهید. سوالاتی مثل:چطور میتوانم این چیز منفی را به چیزی مثبت و مفید تبدیل کنم؟چطور میتوانم این مشکل را حل کنم؟یک روش سومی هم وجود دارد. اینکه وقتی به مشکلی برمیخورید، از خودتان بپرسید، چه اهمیتی دارد؟ با این روش آن مشکل دیگر چندان مشکل به نظر نخواهد رسید.