سالهای آغاز به کار انجمن صائب در اصفهان
از سن هشتسالگي سرودههايم را نزد مرحوم صغير اصفهاني ميخواندم و تا 11 سالگي براي آشنايي بيشتر با سرودن شعر، بيتهايي را بر وزن غزليات حافظ و سعدي ميسرودم و مرحوم صغير سرودههايم را تصحيح ميکرد.
اصفهان امروز- محمدعلي صاعد:
از سن هشتسالگي سرودههايم را نزد مرحوم صغير اصفهاني ميخواندم و تا 11 سالگي براي آشنايي بيشتر با سرودن شعر، بيتهايي را بر وزن غزليات حافظ و سعدي ميسرودم و مرحوم صغير سرودههايم را تصحيح ميکرد.
اولين انجمني که رفتم، انجمن پيشهوران بود که انجمن عشيق هم ناميده ميشد. عشيق، نام خياطي بود که در اتحاديه پيشهوران خياطي ميکرد. روز اول که به اين انجمن رفتم، آقاي صغير به من گفتند روي صندلي پنجم بالاي مجلس بنشينم. آن روزها انجمنهاي ادبي قاعدهمند بود و به اينکه چه کسي کجا بنشيند، اهميت داده ميشد. وقتي مرحوم ميرزا عباس خان شهرکردي ملقب به شيدا که رئیس انجمن بود، وارد شد، به من گفت، چه کسي به شما اجازه داده، اینجا بنشيني و با اشاره به صندلي اول بالاي مجلس، به کنايه گفت جاي شما اینجاست. آقاي صغير به او گفتند، من اجازه دادهام.
در آن سالها، محل نشستن افراد بر اساس قدرت شعر و شاعري آنها مشخص ميشد. مرحوم شيدا بر روي صندلي اول بالاي مجلس نشستند و چند جوان باقدرت شعري زیاد بر روي صندليهاي ميان من و ايشان قرار گرفتند. وقتي شعرم را خواندم، شيدا به صغير گفت، اين جوان را در جاي درستي نشاندهايد. جاي او بر روي همين صندلي است. از آن زمان مرتب به انجمن عشيق ميرفتم تا اينکه زمستان 1323 اين انجمن تعطيل شد.
در سال 1332 يک روز مرحوم صغير به من گفت کتابخانه ثقفي در خيابان سپه، يک کتاب منتخب اشعار صائب دارد و به من توصيه کرد آن را باوجود قيمت بالا بخرم. کتاب دو ريال بود؛ اما صاحب کتابفروشي آن را يک تومان ميفروخت. از آن زمان مجذوب شعر صائب شدم. پس از مدتي از گذشت آشنايي با اشعار صائب، روزهاي جمعه در منزل من با آقايان نوا، متين، بصير و مرحوم صغير، صائب ميخوانديم. مرحوم صغير، مشکلگشاي صائب بود. امروز صائب شناختهشده است؛ اما آن روزها درباره او شناختي وجود نداشت و فهم اشعار پيچيده او مشکل بود. جلسات صائبشناسي در اصفهان مدتي ادامه داشت تا اينکه پيشنهاد شد جلساتمان را سر آرامگاه صائب برگزار کنيم. پس از مدتي، افراد علاقهمند ديگري که از وجود جلسات صائبخواني سر مزار صائب اطلاع پیداکرده بودند، به آنجا آمدند و بهتدریج اين جلسات شلوغ شد و به خاطر محدوديت جا قرار شد جلسات 15 روز یکبار در تالار نفيسي در محل دفتر دانشگاه برگزار شود. يک سال به اين منوال گذشت تا اينکه ميان جوانان متمايل به شعر نو و بزرگترهاي متمايل به شعر سنتي اختلاف افتاد و انجمن تعطيل شد تا اينکه در خرداد 1345 به ياري 14 نفر از شاعران اصفهان، انجمن ادبي مکتب صائب دوباره تشکيل شد و اين انجمن تا سال 1352 به سرپرستي آقاي بيرياي گيلاني (شيدا) برگزار ميشد. پس از انتقال وي به تهران در سال 52، من بهعنوان سرپرست انجمن انتخاب شدم. شناخت صائب سخت است. اشعار صائب سه دوره دارد؛ دوران اول تا 24 سالگي او در اصفهان ميگذرد، دوران بعدي شامل اقامت هفتساله او در دربار هند و دوران سوم شامل بازگشت و اقامت او در اصفهان و حشرونشر با شاعراني چون فيض و فياض و ديگر عارفان اصفهاني است که منجر به تبديل شعر او بهنوعی شعر عارفانه ميشود. زماني که ما شروع به برگزاري جلساتمان در باغ صائب کرديم، کسي به آنجا نميرفت و در باغ صائب فقط ما بوديم و ساختمان مقبره هم با دنبالهگيري من بنا شد.
شاعر