پل خواجو و داستان هایش

دکتر هنرفر اصفهان‌شناس در کتابش درباره پل خواجو نوشته که این پل، قبل از اسلام به آب‌بند زرتشت معروف بود و تخته می‌گذاشتند و آب آن را برای باغ ها، کشاورزی و انتقال و تقسیم آب، دپو می‌کردند.

پل خواجو و داستان هایش

اصفهان امروز- احمد مجد:

دکتر هنرفر اصفهان‌شناس در کتابش درباره پل خواجو نوشته که این پل، قبل از اسلام به آب‌بند زرتشت معروف بود و تخته می‌گذاشتند و آب آن را برای باغ ها، کشاورزی و انتقال و تقسیم آب، دپو می‌کردند. این آب، برای تفنن، تفریح و قایقرانی هم استفاده می‌شد. بعداً در زمان امیرتیمور گورکانی، مال‌التجاره یکی از تجار معروف جاده ابریشم به نام خواجو را آب می‌برد. او نزد سلطان وقت می‌رود و به او پیشنهاد ساخت پل می‌دهد و به‌جز غرفه‌های بالای آن، بقیه‌اش را می‌سازد.

در زمان شاه‌سلطان حسین صفوی هم معماری به نام استاد رضا بود که پیشنهاد ساخت غرفه‌های کوچک بالا را می‌دهد تا پل خواجو برخلاف پل شهرستان حفاظ داشته باشد. شاه‌نشین پل هم دو راه‌پله از دو طرف داشته است. در محله نو خواجو هم یک قلعه قدیمی بوده و خواجو، کالا و بار قافله‌اش را آنجا انبار می‌کرد، چون اصفهان در مسیر جاده ابریشم قرار داشت.

من همیشه پل خواجو می‌آمدم و در جریان تغییرات اصفهان بودم. یادم است که سال 41 چند روزنامه در اصفهان افتتاح شد، ازجمله «اطلاعات»، قبل از آن روزنامه‌های شهری مثل «مجاهد» یا «آتش» منتشر می‌شد که کثیرالانتشار نبود. روزنامه «خاک و خون» هم بود که درباره بحرین بود.

پل خواجو تاریخ و آدم‌های خودش را دارد. مثلاً نوش‌مهر یکی از قدیمی‌های این پل است که چند ماه پیش در 90 سالگی فوت کرد، او گاه دم شیر سنگی اول پل آواز می‌خواند و هیچ‌وقت هم ازدواج نکرد، البته آوازخوان حرفه‌ای نبود. نوش‫مهر قبل از این‌که سیلو استخدام شود، نجاری کار می‌کرد. بعداً به میان لاتان رفت و باج‌گیری و زورگیری می‌کرد. پس از مدتی، برادرش معروف به حبیب‌الله‌خان که خیر بود و در خیابان چهارباغ، مغازه خیاطی معروفی برای رجال و کارمندهای دولت داشت، مقدمات استخدام نوش‫مهر در سیلو را فراهم کرد. نوش‌مهر بعد از بازنشستگی از سیلو، از سال 71 هرروز سر پل خواجو می‌آمد و از قدیمی‌های اینجا بود.

از آوازخوان‌های قدیمی پل خواجو باید از تاج نام برد که در همسایگی ما در محله پاقلعه زندگی می‌کرد. آن روزها جزیره‌ای نزدیک پل خواجو بود که درخت‌های بید و توت زیبایی داشت. دم غروب کسانی مثل تاج آوازخوان، کسایی نی‌نواز، شهناز ویولن‌نواز و صدری روی این جزیره می‌رفتند و تصنیف‌هایی اجرا می‌کردند. این ماجرا از سال 47 تا سال 53 ادامه داشت. مردم آن روزها لب آب سفره پهن می‌کردند و تخمه گل‌آفتاب می‌شکستند. بعداً جزیره را برداشتند و بعدازآنقلاب هم ملک‌مدنی، شهردار اصفهان، رودخانه را پهن کرد. وقتی تاج آواز می‌خواند، مردم دور او جمع می‌شدند و تشویقش می‌کردند. آن روزها، آوازخوانی زیر پل مرسوم نبود. بعدازآنقلاب، کم‌کم عده‌ای برای تمرین زیر پل آواز خواندند، کسانی که ادعا می‌کردند خواننده هستند، اما نه دستگاه بلدند و نه درست می‌خوانند. یک‌زمانی علیرضا افتخاری هم وقتی جوان بود، اینجا آواز می‌خواند، تا این‌که از سال 65 پایش به تهران باز شد. شاهزیدی هم مدتی می‌آمد تا این‌که خوانندگان حرفه‌ای مثل او دیدند برایشان کسر شان است که در کنار غیرحرفه‌ای‌هایی که زیر پل آواز می‌خوانند، آواز بخوانند. مردم از صدای بعضی از کسانی که زیر پل می‌خوانند، فراری هستند.

در این سال‌هایی که در کنار پل خواجو عکاسی می‌کردم، عکس‌ها را هم خودم چاپ می‌کردم. تا سال 51 که پلوراید نیامده بود، رولی عکس می‌گرفتیم، به مشتری قبض می‌دادیم تا از مغازه عکسش را تحویل بگیرد، آن موقع با آگراندیسمان عکس چاپ می‌کردیم. بعداً که پلوراید از سال 47 رایج شد، همین‌جا عکس‌ها را چاپ می‌کردیم و به مشتری می‌دادیم. بعدازآنقلاب دیگر پلوراید از امریکا وارد نشد و رول فیلم رایج شد که رنگی و 36 تایی بود و به شیوه پرده‌ای، آن‌ها را چاپ می‌کردیم که یک هفته طول می‌کشید. بعدازآن چاپ دیجیتال به بازار آمد که سه دقیقه طول می‌کشید. حالا دیگر در کنار پل دستگاه چاپ می‌آوریم و همانجا چاپ می‌کنیم.

مشتری‌هایمان از مردم عادی تا توریست‌ها بودند و هستند. مردم بیشتر از پل خواجو در کنار سی‌وسه‌پل عکس می‌گیرند. سی‌وسه‌پل، مرکز شهر و محل تردد است. پل خواجو بن‌بست است و به تخت‌فولاد منتهی می‌شود و کسانی که به کنار آن می‌‌آیند، هدفشان تسکین اعصاب و آرامش است و بیشتر بازنشسته‌ها یا خانواده‌های میان‌سال هستند، سی‌وسه‌پل اما جنبه جمعیتی متنوع‌تری دارد و دانشجوها، سربازها و کسانی که برای خرید به خیابان چهارباغ رفته‌اند، به آنجا می‌روند و به همین دلیل درآمد عکاسی در آنجا بیشتر است.

رواج موبایل، رونق کار ما را کم کرده، البته بعضی‌ها هم عکس‌هایی را که با گوشی‌هایشان گرفته‌اند، برای چاپ به ما می‌دهند. وقتی رودخانه خشک می‌شود، طالب ندارد و مردم ذوق ندارند کنار آن بیایند، مگر این‌که مسافری به کنار آب بیاید. ایام عید مشتری زیاد داریم و توریست‌ها هم بیشتر تابستان می‌آیند.

در دهه 40 و 50، مردم شب‌ها در کنار پل خواجو دورهم می‌نشستند و با خوردن و نوشیدن، وقت‌گذرانی می‌کردند. در آن زمان، اطراف پل خواجو شلوغ و پر از کافه بود و زاینده‌رود در میان باغ‌های دو طرفش جاری بود. کافه آژدان، فضای قهوه‌خانه‌‌ای داشت و در دهه 30 به‌جای مقبره آرتور پوپ بود. این کافه، فضای باستانی داشت و با لوازم ورزشی مثل کباده تزیین می‌شد. خیابان آبشار هم پر از کافه بود. آن روزها به خیابان آبشار، خیابان بهشت می‌گفتند، خیابانی که سبز و خرم بود و درخت‌های بید و جاده خاکی داشت. در این خیابان، کافه زیاد بود، کافه فرهنگ سعادت، کافه آفتاب، کافه عباسعلی، کافه سیدمصطفی، کافه آبشار و کافه رمضانی. از دهه 60 این کافه‌ها بسته شد.

عکاس پل خواجو
ارسال نظر

New Project اخرین اخبار
New Project پربیننده‌ترین اخبار