همنوازی از ایران تا آلمان
من در ساز زدنم سعی کردم از تکنیکهای سازهای دیگر هم استفاده کنم و فقط دف نباشد. من از تکنیکهای مختلف استفاده کردم یعنی اصالت ساز را بلد هستم و تکنیکهای دیگر را هم اضافه کردهام. «رقص فرشتگان» اسم تکنوازی من است که سبک خاص خودش را دارد.
میلاد مرتجی- اصفهان امروز: محسن طاهرزاده، نوازنده دف است که به همراه همسر خود مریم هاتف در فستیوالهای مختلف در کشورهای گوناگون شرکت داشته است. او که سالهاست به نوازندگی دف مشغول است گروه موسیقی ناسوت را نیز سرپرستی میکند. او و همسرش به تازگی در یک فستیوال خارجی در آلمان به نام «کلنگ ولتن» به معنای صدای جهان شرکت کردهاند که سال سیام آن بود. به این بهانه صحبتی با این دو هنرمند انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
کمی در مورد فستیوالی که در آن شرکت کردید، توضیح دهید.
طاهرزاده: این فستیوال برای سال سیام برگزار میشد و نوازندگانی از ایران، کانادا، گامبیا و... در آن حضور داشتند که علاوه بر برگزاری کنسرت، کارگاه و آموزش نیز در آن برگزار شد.
هاتف: ما از طرف یک فستیوال دیگر به این فستیوال دعوت شدیم که به این صورت یک هفته همه در کمپ هستند. از صبح تا 5 بعد از ظهر ورک شاپ است و از عصر کنسرتهای موسیقی شروع میشود. ما دو سال است که در این فستیوالها شرکت میکنیم و کلی نوازنده و برنامهسازان را میبینید.
دلیل استقبالی که غربیها از موسیقی شرق میکنند، چیست؟ آیا میخواهند با موسیقی شرق آشنا شوند؟
طاهرزاده: آنها با موسیقی شرق آشنا هستند و در این مورد تحقیق کردهاند؛ بنابراین با آگاهی به کنسرت میآیند. موسیقی ایرانی ریتم است و دستگاههای موسیقی شرق را نیز آنها با آن آشنا نیستند که بگوییم این گوشه ماهور یا همایون است. طبیعتاً موسیقی دستگاهی برای آنها سخت است، به ویژه اینکه در کنار موسیقی دستگاهی، ادبیات وجود دارد و آنها ادبیات فارسی را نمیتوانند، کامل درک کنند. غربیها، موسیقی عربی و ترکی و ایرانی را میشناسند ولی نمیتوانند اشعار آنها را درک کنند، به همین دلیل میتوان گفت که با دستگاههای موسیقی هم نمیتوانند به راحتی ارتباط برقرار کنند.
در کارگاههایی که در آلمان برگزار کردید، موسیقی تلفیقی هم توانسته شکل بگیرد؟
از یک دیدگاه، موسیقی تلفیقی را میتوان اشتباه برداشت کرد. اگر بگوییم موسیقی یک زبان بینالمللی است آن وقت نمیتوان از موسیقی تلفیقی صحبت کرد، مثل این است که بگوییم آیا میشود موسیقی ایرانی را با موسیقی ایرانی ترکیب کنیم؟ اما به نظر میرسد، میتوان سازها را کنار هم قرار داد و بدون مشکل خاصی نواخت؛ اما اینکه چگونه سبکها با همدیگر ترکیب شوند و سازها و سبکها از اصالت نیفتند، موضوعی است که اکنون مورد بحث قرارگرفته است.
موسیقی سنتی در برابر پاپ هر روز عقبتر میرود. شما به عنوان کسی که ساز سنتی مینوازید چه راهحلی در پیشگرفتهاید؟
ببینید سازهایی که در ایران ساخته شد، مربوط به دوره سعدی و حافظ و مولاناست و سازها بر اساس ادبیات آن روز ساختهشدهاند، نواها با ادبیات همان روز ساخته شدند و ادبیات و موسیقی با هم بودند. الآن شعر نو را داریم. چه سازی داریم که همراه با شعر نو باشد، ساز نویی نداریم. اگر ساز جدیدی میآمد، باز هم موسیقی اصیل ایرانی داشتیم. نمیتوانیم با سازهای سنتی، شعر نو را اجرا کنیم. موسیقی یعنی اینکه اثری جاودانه شود. 20 سال است که اثر جاودانه نداریم که همه مردم آن را بخوانند ولی «شب مهتاب» را همه میخوانند، «دیگه عاشق شدن» را همه بلدند. سنتی هم نیستند. جایی ضعف وجود دارد که من نیز به دنبال پیدا کردن آن ضعف هستم، شاید هم نتوانم رفعش کنم اما همین که بدانیم ضعف کجاست، مهم است. ادبیات و موسیقی ملی ما مشکل دارد. موسیقی اصیل ایرانی چیست؟ موسیقی قاجار؟ صفوی؟ قبل از آنها؟ من نوازنده سنتی هستم اما بیشتر پاپ گوش میدهم. اگر بفهمیم که چی را کجا بگذاریم خوب میشود. ما باید در مورد سازها بفهمیم که چه سازی را کجا بگذاریم. در همین فستیوالی که رفتیم موسیقیهای مختلفی آمده بودند و هر کدام کنار هم قرار داشتند، اما قشنگ چیده شده بودند.
چگونه خودتان خواستید که دفنوازی را به سمت ذائقه نسل جدید ببرید؟
من در ساز زدنم سعی کردم از تکنیکهای سازهای دیگر هم استفاده کنم و فقط دف نباشد. من از تکنیکهای مختلف استفاده کردم یعنی اصالت ساز را بلد هستم و تکنیکهای دیگر را هم اضافه کردهام. «رقص فرشتگان» اسم تکنوازی من است که سبک خاص خودش را دارد. من سعی کردم از یک ریتم پایین و نامعلوم شروع کنم چون داستان زندگی من است، مثل همه بچهها که نمیدانند که میخواهند چهکاره شوند و بعد روزگار شغلشان را مشخص میکند، یک ریتم گنگ و نامنظمی دارد و بعد آرامآرام به همان ریتمها شخصیت و شکل میدهم. یک جا به اوج میرسد، این جایی است که تصمیمگیریها شروع میشود که ازدواج و تحصیل و شغل و درگیریها ...را شامل میشود. رهاییها و بیخیالیها هست و آنجا که من دستم را رها میکنم، نشان میدهد که یکچیزهایی را به سرانجام رساندهایم و بعد روالی آرام برای رفتن به سمت پیری و مرگ طی میشود. از آن مرحله دست راستم یک ریتم را میزند که تعریف این دنیاست که زندگی کار خودش را انجام میدهد و دست چپم نشان از مرگ و زندگی آرام دارد؛ و همیشه فرشتگانی در زندگیام بودند که به من کمک کردند و نام «رقص فرشتگان» از اینجا انتخاب شده است. فرشتگان تو را شاد و غمگین میکنند و حرکت میدهند.
با توجه به تجربهای که داشتید، تفاوت ایران و آلمان در مورد کنسرت گذاشتن وجود دارد، چیست؟
طاهرزاده: مخاطبان در آلمان زیادتر و کنسرت گذاشتن آنجا خیلی راحتتر است. در کشورهای خارجی به صورتی در مورد ایران تبلیغ میشود که نشان میدهند ایران خیلی عقبمانده است، ولی وقتی میبینند که یک زن و شوهر کنار هم نشستهاند و دارند ساز میزنند برای کسی که اصلاً از ایران شناختی ندارند خیلی عجیب است.
هاتف: در ایران خانمها نمیتوانند کنسرت بگذارند و چندان امیدی به کار ندارند. چه فرقی دارد که یک زن و مرد با هم در صحنه به نوازندگی بپردازند. در همه شهرهای ایران نوازنده خانم وجود دارد اما در اصفهان نمیگذارند که این اتفاق بیفتد. این باعث میشود که خانمها یا فقط آموزش دهند یا از اصفهان بروند. آیا اینکه من در تهران کنسرت بگذارم عاقلانه است؟ و از اجرا در اصفهان محروم باشم. هر روز هفته در اروپا کنسرت است ولی اینجا آخر هفتهها کنسرت گذاشته میشود. چون مردمش به این نتیجه رسیدهاند که باید موسیقی گوش بدهند و از آن استقبال میکنند. در مدت 50 روز 30 کنسرت برگزار کردیم. گرجستان، آفریقای جنوبی و کانادا را نیز برای اجرا در آینده در پیش داریم.
خانم هاتف این فستیوال چه تأثیری بر روحیه نوازندگی شما داشت؟ و از نظر برخوردی که کشورهای مختلف با شما داشتند، بهترین آنها چه بود؟
هاتف: برای من که هیچگاه روی صحنه نرفتم، وقتی آنجا روی صحنه رفتم، توانستم خیلی اعتماد به نفس پیدا کنم. من اولین بار در ترکیه روی صحنه رفتم و یک فستیوال ما را دعوت کرده بود. بهترین برخورد را در آلمان داشتیم چه سفارت و چه مردم آلمان.
بحث اجرا تا چه اندازه مهم است و ممنوعیت اجرا برای زنان موجب نشده که بچهها علاقه خود را نسبت به موسیقی از دست بدهند؟
هاتف: نمیتوان در مورد خانمها گفت که علاقه آنها نسبت به ساز بیشتر شده است یا نه. ولی وقتی میبینند که هزینههای بسیاری میکنند اما جایی برای ارائه ندارند ول میکنند. دختران جامعه دارند با ظاهر خودشان خود را نشان میدهند دلیلش این است که با هنرشان نمیتوانند این کار را انجام دهد.
آموزش دف نسبت به گذشته چه تفاوتی کرده است؟ آیا نوآوری خاصی هم داشتهاند؟
طاهرزاده: کیفیت کم شده و کمیت بیشتر شده است. الآن اساتید از هنرجویان بیشتر هستند. من خودم موقعی ناراحت بودم که چرا هر کس دارد، درس میدهد اما به این نتیجه رسیدم که خود جامعه باید تصمیم بگیرد که چه کسی درس بدهد.
هاتف: نوآوری خاصی ندارند اما گروه نوازی ها را میبینیم که دارند بیشتر میشوند.
کنسرت را چگونه تعبیر میکنید و به نظرتان به چه مباحثی در کنسرت باید توجه شود؟
طاهرزاده: کنسرت بسیار مهم است. کنسرت خوب دیدگاه، حرکت و فکر میدهد. موسیقی ما نمایشی شده است و تکنیکهایی داخلش آمده که وقتی از سالن بیرون میآیید، ممکن است اصلاً نفهمید که در کنسرت قرار بوده چه بشنوید. وقتی قرار است کنسرتی گذاشته شود باید عنوان داشته باشد، مثلاً من هر بار کنسرت میگذارم، عرفانی است. برای کار گروهم و قطعاتی که میخواهم اجرا کنم تعریف دارم و میدانم که قرار است چه چیزی به اجرا دربیاید. سبک عرفانی را پیش میبرم و نمیآیم هر بار یک چیز خاصی را کار کنم. مثلاً در گروه آبرام کلاً فولک کلاسیک کار میکنم. چون اگر ناسوت بیاید و نواحی اجرا کند با مشکل برمیخورد. مشکل این است که کنسرت بیشتر جنبه سرگرمی و بیزینس پیدا کرده است.
چرا صرفاً عرفانی مینوازید و سراغ بخشهای دیگر نرفتید؟
اولین بار دف را در خانقاه دیدم و به دلم نشست. موسیقی نواحی را خیلیها اجرا میکنند اما وقتی لهجه آن را ندارید چگونه باید این کار را انجام داد. من با دفنوازان کرد نشستم و یاد گرفتم، اما با دوتار نوازان نشستم و نتوانستم لهجه آنها را به خوبی در بیاورم. الآن میتوانم به خوبی لهجه کردها را در بیاورم. من به طور کلی آموزش ندیدم و با دف زدن در کنار کردها توانستم کارم را انجام دهم.