در مهجوریت کتابها و اسناد توسعه ایران
بیگمان سازمان برنامه و بودجه، زمانی یک دانشگاه بود. به علاوه کتابخانهای نفیسی داشته و دارد که اگر روزی و روزگاری قرار شود کتابخانهها در عهد مهجوریت کتاب تکریم شوند، کتابخانه سازمان برنامه و بودجه یکی از مهمترین آنها خواهد بود.
شد مدتی که خشت سر خم کتاب ماست
موج شراب، سرخی سرهای باب ماست
از بس کتاب در گرو باده کردهایم
امروز خشت میکدهها از کتاب ماست
(صائب تبریزی)
به نظرم اولین مقاله دانشگاهی منسجمی که در باب توسعه خواندم، مقاله پیشنهادی استاد صاحب سبک، حرفهای و خوبمان در دانشگاه شیراز بود که مقاله "برداشتی نو از مسائل توسعه" از اندیشمند هندی "میسرا" را معرفی کرده بود که در نشریه گزیده های مسائل اقتصادی و اجتماعی سازمان برنامه و بودجه در 1366 منتشر شده بود...مطالب این نشریه که عمدتاً ماهیت نظری داشت، جایگاهی خاص در میان اهل پژوهش و دغدغه مندان توسعه داشت...بعدها این را در نشریه "اندیشه حوزه-1380" خواندم که نوشته بود:
" از میان همه تعریفهایی که تاکنون برای توسعه شده است ما تعریفی را که رامش وار پراساد میسرا -اقتصاددان هندی- ارائه نموده است، برمیگزینیم زیرا به حق نزدیکتر و در مسأله مورد بحث ما مؤثرتر است. وی میگوید: توسعه بهعنوان یک مفهوم متعالی، دستاورد بشری و پدیدهای چندبعدی است و فینفسه یک مسلک بهحساب میآید. توسعه به دلیل اینکه دستاورد انسان محسوب میگردد، در محتوا و نمود دارای مختصات فرهنگی است و بر تحول ارگانیک دلالت دارد. هدف از توسعه ایجاد زندگی پرثمرهای است که توسط فرهنگ تعریف میشود. بنابراین توسعه دستیابی فزاینده انسان به ارزشهای فرهنگی خود است..."
یادش به خیر!
با چه ذوق و شوقی توسعه را میخواندیم و لذت میبردیم...و همان شد که بعدها سازمان برنامه، کعبه آمال ما شده بود!
در هنگامه مهاجرت ها و کوچ های لاجرم از سازمان برنامه و بودجه و به واسطه کم جایی زندگی آپارتماننشینی، کتابهایمان را ترک میکردیم...گویی تکهای از وجودمان بودند...اما دلمان خوش بود به سازمانی که حواسش به همهچیز هست.... به ویژه که اصلا بسیاری از نشریات و منابع این کتابخانه(اعم از چاپی و و الکترونیک)، نسخه دوم هم ندارد و در هیچ کجا هم نیست!
حالا غمگین کتابخانه سازمان برنامه و بودجه و مرکز اسنادش هستیم...نمیدانیم چه خواهد شد... خواهد ماند؟ به فنا خواهد رفت؟...واقعاً نمیدانیم...
فقط امیدوارم پاسخهایی که خوبان متعهد بهطور خصوصی به من دادهاند و بهطور عمومی هم منتشر شده است، درست باشد که همهچیز آرام است!
با همه اینها اما این را همچنان حس می کنم که من و ما، سخت غمگینیم...
شاید ناشی از دلبستگی ها باشد.
در اندرونِ منِ خسته دل، ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
توکلت علی اله
والعاقبه للمتقین
223223
منبع: khabaronline-1883798