هشدار، خطر به شما نزدیک است
مستند کوتاه «سکوت آبی» ساخته مشترک علی افیونیان و سارا اشرفی اخیراً در قالب برنامه پاتوق فیلم کوتاه اصفهان که به همت انجمن سینمای جوان اصفهان و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی برگزار میشود، در نگارستان امام خمینی نمایش داده شد. مستندی که با محوریت آزار جنسی کودکان که این روزها داغ و پرتب و تاب است، ساخته شده است.
اصفهان امروز- پروین میمهای:
مستند کوتاه «سکوت آبی» در دسته مستندهای شاعرانه قرار میگیرد. بیل نیکولز در تعریف مستند شاعرانه، آن را تفسیر ذهنی از موضوع معرفی میکند و میگوید مستندساز در گونه شاعرانه، از محتوای روایی دست میکشد و بر حال و هوا و فضاسازی متمرکز میشود و برای انتقال احساس خود، فضاها، تصاویر و صحنههای متضاد مختلف را به هم پیوند میزند. او در پی قانع کردن بینندهاش نیست، بلکه به دنبال انتقال یک احساس به مدد مواد خام واقعی است.
در مستند «سکوت آبی»، دست یافتن به اینگونه مستند از طریق سه روش متمایز که باهم ترکیبشده، انجامگرفته است. در بخش اول فیلم، مصاحبههایی وجود دارد که در آنها مطابق با ژانر شاعرانه، سازنده در پی توضیح نوعی نگرش خاص به موضوع موردبحث و پاسخ دادن به سؤالات مطرحشده پیرامون موضوع نیست، هویت مصاحبهشوندهها اهمیت ندارد و تلاش شده احساس شخصی آدمها در مواجهه با پدیده آزار جنسی به تصویر کشیده شود. افراد در مقابل سؤالهایی قرار میگیرند که باید به آنها پاسخ دهند، اما پاسخها رویهای نتیجهبخش و تکاملی از جزء به کل را طی نمیکند و در پایان به نتیجه و پاسخی روشن دست نمییابیم. از جایگاه نقد، این سؤال مطرح است که آیا بخش مصاحبهها، آگاهانه در پی ایجاد یک احساس و سؤال حول محور موضوع در ذهن مخاطب است یا هدف اصلی از آنها، رسیدن به پاسخهایی در این زمینه بوده و در رسیدن به این هدف ناموفق عمل کرده است؟
ازآنجاکه مستند کوتاه همچون فیلم داستانی کوتاه، محدودیت زمانی دارد و همانطور که محدودیت زمانی فیلم کوتاه داستانی، پرداختن به یک ایده داستانی در فیلمنامه را مجاز میکند، در مستند کوتاه نیز به خاطر محدودیت زمانی مجاز هستیم فقط یک پرسش را پیرامون موضوع موردبحث مطرح کنیم تا پرداختن به پاسخ در مدتزمان محدود، مقدور باشد. سؤالاتی که در «سکوت آبی» در بخش مصاحبهها مطرح میشود، بسیار زیاد و کلی است. بر اساس اطلاعاتی که در پیشانینوشت فیلم ارائه میشود، موضوع فیلم، آزار جنسی کودکان است. سؤالاتی هم که در طول مصاحبهها مطرح میشود، دربرگیرنده نگاهی کلی به این موضوع است. سؤالاتی چون آزار جنسی چیست؟ دلایل وجود آن در جامعه چیست؟ چگونه باید از آن پیشگیری کرد؟ در صورت وقوع چگونه باید با آن برخورد کرد؟ سن مناسب برای آموزش مسائل جنسی به کودکان کدام است؟
به نظر میرسد رسیدن به پاسخ این تعداد سؤال که هرکدام بهخودیخود دربرگیرنده سؤالاتی جزئیتر و نیازمند بررسی و بحثی مفصل هستند، قابلیت بررسی در یک مستند کوتاه را ندارد. احتمال دیگری هم وجود دارد، اینکه مستندساز عمداً قصد نشان دادن گستردگی، پیچیدگی و حساسیت موضوع را دارد و در پی ایجاد حس نگرانی و حساسیت در مخاطب است. همچنین ازآنجاکه یکی از موارد مطرحشده در مصاحبهها، نقد دیدگاه جامعه در مقابله با تابوها است، همین نقد به نحوه برخورد و پاسخگویی مصاحبهشوندهها در مقابل سؤالات و موضوعات عنوانشده، وارد است. درواقع همانطور که آزار جنسی در جامعه تابو محسوب میشود و اکثریت از صحبت کردن درباره آن سرباز میزنند، اکثر مصاحبهشوندهها هم جسارت لازم برای آزادانه صحبت کردن درباره آن را ندارند یا آگاهانه محافظهکاری میکنند و در لفافه حرف میزنند. شاید این، تمهید نمایشی سازندگان این فیلم است تا محافظهکاری این افراد را بهعنوان مثالی از کل جامعه نمایش دهند، اما ازآنجاکه به نظر میرسد هدف کلی این اثر، مخالفت با این نوع محافظهکاریها است، شاید خالی از لطف نبود که تمهید نمایشی بهکار گرفتهشده، به سمت باز شدن شرایط برای مصاحبهشوندهها پیش میرفت و این افراد در شرایط ویژهای، مجبور یا ترغیب به شکستن ملاحظات خود میشدند و بیننده، شرایط از بین رفتن محافظهکاریها و پرداخت آزادانه به یک تابوی حساس و تاریخی را حداقل طی دقایق این فیلم بهوضوح میدید. هرچند با توجه به قوانین پخش فیلم، احتمالاً فیلمساز دچار دردسرهایی میشد، اما اگر محتوای اصلی اثر، این ایده را مطرح میکند که در جامعه باید تابوشکنی شود، برای همراهی ساختار و فرم با محتوای اثر، چنین جسارتی دور از رسالت حقیقی سینما نخواهد بود.
در کنار بخش مصاحبهها، دو بخش دیگر، ساختار شاعرانه فیلم را پیش میبرند. بخش دوم، تصاویری نمادین هستند که با مونتاژ غیر تداومی و شاعرانه، سعی در انتقال احساس موردنظر فیلمساز نسبت به موضوع آزار جنسی کودکان را دارند. این بخش با تصویر توپی که به نقطهای خلوت در پارک پرتاب میشود، آغاز میشود و با تصاویری نمادین، روایتگر داستان به دام افتادن و قربانی شدن کودک است، کودکی که روح و جسم او، بعدازاین فاجعه به این راحتیها ترمیم نمیشود. این نوع روایتگری بدون تأکید و نمادین که با پخش شدن تصاویر این بخش، لابهلای تصاویر دو بخش دیگر همراه است، کمتر خودنمایی میکند و این، با توجه به دوری مستند شاعرانه از محتوای روایی، معقول به نظر میرسد. همچنان که پیرو اهمیت دادن مستند شاعرانه به ایجاد احساس و حال و هوا، تصاویر این بخش به دنبال ایجاد حس ترس، قربانی شدن تحت تسلط نیرویی حیوانی و درنهایت توجه به معصومیت ترحمانگیز کودک در مقابل چنین پدیدهای هستند.
بخش سوم این مستند، شامل تصاویر عمومی و معمولی از شهر است که با گفتار متن، اندیشه و احساس موردنظر را انتقال میدهد. در این بخش، ضمن پرداختن به مسائلی همچون سکوت در مقابل آزار جنسی، ترس مطرح کردن آزار جنسی با بزرگترها و جبرانناپذیری این فاجعه، موضوعاتی همچون ادامه آزارهای جنسی در بزرگسالی، تفاوت آزار جنسی در پسران و دختران و احساس مسئولیت افراد در مقابل این پدیده اجتماعی که ممکن است دامنگیر خودشان هم شود، به انبوه موضوعات و سؤالهای مطرحشده بخش یک اضافه میشود. این بخش مانند بخش یک، پراکندگی موضوع دارد.
این فیلم در ایجاد حساسیت نسبت به موضوع آزار جنسی در ذهن مخاطب موفق است، اما اگر فقط روی آزار جنسی کودکان متمرکز میشد و با مطرح کردن آزار جنسی بزرگسالان باعث پراکندگی موضوعی نمیشد، همچنین در رابطه با آزار جنسی کودکان، بر روی یک جزء، مثل لزوم تابوشکنی، خودداری از سکوت یا انتقال ترس و نبود اعتمادبهنفس در کودک قربانی تمرکز میکرد و از میان انبوه اندیشهها و احساسات پیرامون این موضوع، یکی را انتخاب و برجسته میکرد، احتمالاً تأثیر قدرتمندتری ایجاد میشد.
فیلمنامهنویس