زندهرود؛ فصلنامهای همچنان جاری
فصلنامه زندهرود زمستان گذشته بیستسالگی خود را پشت سر گذاشت. گرچه شاید میبایست به سبب وقفهای حدوداً پنجساله عمر آن را 25 سال دانست. حسامالدین نبوینژاد، مدیرمسئول فصلنامه زندهرود، به همراه دوستانش در مجله در همه این سالها بهطورجدی و مستمر برای ادامه کار تلاش کردهاند و ثمره تلاششان بیستساله شدن فصلنامهی فرهنگ، ادب و تاریخِ زندهرود است.
اصفهان امروز- زهرا حسومیان: «میخواهیم زندهرود باشیم بیآنکه به مرداب فرو رویم.»
حسامالدین نبوینژاد در سال 45 هنگامیکه فقط هیجده سال داشته بهواسطه اشعارش با جُنگ اصفهان آشنا میشود. دوستی با اعضای جُنگ که آن زمان همه جوانانی تازهنفس و نواندیش در ادبیات بودند، زندگی ادبی نبوینژاد را تحت تأثیر قرار میدهد. سال 46 او در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته و ناچار از جُنگ دور میشود. سالها بعد اما او با همراهی دوستانش در جنگ که همه به شخصیتهای بزرگ ادبیات فارسی تبدیلشده بودند، فصلنامه زندهرود را منتشر میکند.
اما داستان تأسیس زندهرود چه بوده؟ نبوینژاد و گروهی از دوستانش در دهه 60 جلسات شاهنامهخوانی برگزار میکردند. عشق به شاهنامه او را به فکر انتشار مجلهای در این زمینه میاندازد. درخواست امتیاز میدهد و مجوز صادر میشود. موضوع را با دوستانش در جنگ اصفهان مطرح میکند. با آنها به این نتیجه میرسد که مجلهای تخصصی برای شاهنامهپژوهی دوام زیادی نخواهد داشت؛ چراکه حداقل در آن برهه تعداد نویسندگان شاهنامهپژوه انگشتشمار بوده است. آن زمان جنگ اصفهان هنوز پابرجا بوده اما نشریه آن دیگر چاپ نمیشده. بهاینترتیب تصمیم میگیرند که زندهرود به شکلی جای خالی نشریه جُنگ را پر کند. با همکاری اعضای جنگ اصفهان، فصلنامه زندهرود آغاز به کار میکند. نبوینژاد میگوید: «هدف ما از راهاندازی چنین مجلهای، پویندگی و پیشروی همگام با ادبیات مدرن ایران و جهان بوده است. تداوم کار زندهرود تا امروز نشان میدهد در حد امکاناتمان، به بخشی از هدف خود رسیدهایم.»
فصلنامه زندهرود به شعر و داستان، تاریخ و مقالات پژوهشی میپردازد. هر شماره پروندهای ویژه دارد که حول موضوعی خاص است. یکی دو شماره آنهم به دهه چهل ایران پرداخته است. دههای که نقطه عطفی در تاریخ هنر و ادبیات ایران به شمار میرود. جنگ اصفهان متولد همین دهه است. نبوینژاد میگوید: «در آن دوره ادبیات متعهد که بیشتر تحت تأثیر ادبیات رئالیسم سوسیالیستی بود، بر شعر و داستان مسلط بود. پایهگذاران جنگ اصفهان به چنین تفکری اعتقاد نداشتند. اعضای جنگ باور داشتند که ادبیات خود جوابگوی خود است. به همین دلیل حرکتی که جنگ اصفهان کرد، برخلاف جهت جریان حاکم بر شعر و داستاننویسی آن دوره بود. جنگ اصفهان یکی از تأثیرگذارترین حرکتهای ادبی در ایران تلقی میشود. اگر امروز هنوز به جنگ اصفهان پرداخته میشود به دلیل نپذیرفتن سلطه تفکر غالب آن زمان بر شعر و داستان است. کسانی که با همین نگرش از دل جنگ اصفهان بیرون آمدند جزو شاخصترینهای ادبیات معاصر ایران هستند. از ابوالحسن نجفی و احمد میرعلایی و احمد گلشیری در عرصه ترجمه و پژوهش گرفته تا هوشنگ گلشیری در داستان و کیوان قدرخواه و ضیاء موحد در شعر و بسیاری دیگر.»
بعضی حکومتها با آگاهی از تأثیر ادبیات بر اندیشه مردم، گاه دست به سانسور آنچه مغایر با سیاستهای آنهاست میزنند و گاه خود آثار موردنظرشان را تولید میکنند. مثل بلشویکها که در دوره حکومت استالین تنها به آثار منطبق با رئالیسم سوسیالیسم اجازه انتشار میدانند و نویسندگانی را که از این سبک پیروی نمیکردند بهسختی مجازات میکردند. رئالیسم سوسیالیسم که بعد از انقلاب اکتبر 1917 روسیه شکل گرفت به زندگی کارگران، بیان مشکلات طبقاتی و مبارزهها و انقلابها میپردازد. این جریان بهواسطه اعضای حزب توده در ایران پیگیری میشد. این حزب که در دهه 20 تأثیرات بسیاری بر رویدادهای سیاسی و فرهنگی ایران داشت، بعد از کودتای 28 مرداد با سرکوب گسترده حکومت روبرو شد؛ بااینحال تأثیر اندیشههای آنان تا دههها بر جریانهای ادبی و فرهنگی ایران باقی ماند. جنگ اصفهان این تأثیرات و ویژگیهای ادبیات ایدئولوژیک غالب را نپذیرفت.
نبوینژاد زندهرود را ادامه جنگ اصفهان میداند؛ اغلب اعضای زندهرود از جُنگ آمده بودند و دیدگاه زندهرود همان دیدگاه جُنگ بوده است. زندهرود طی این سالها دگرگونیهای بسیاری داشته. شروعش تقریباً با همه یاران جُنگ بود: هوشنگ و احمد گلشیری، محمد کلباسی، محمد حقوقی، ابوالحسن نجفی، ضیاء موحد، احمد میر علایی، منوچهر بدیعی، یونس تراکمه، احمد و محمدرحیم اخوت، علی خدایی، حسین مزاجی و کیوان قدرخواه. در این سالها کسانی دیگر هم چون محمدحسین خسرو پناه و شاپور بهیان به زندهرود پیوستهاند؛ اما درگذر این سالها تعدادی از همکاران زندهرود نیز متأسفانه درگذشتند. کسانی چون احمد میرعلایی، هوشنگ گلشیری، کیوان قدرخواه، زاون قوکاسیان، محمد حقوقی و ابوالحسن نجفی. فقدان هرکدام از آنها ضربهای بزرگ برای جامعه ادبی ایران و نیز زندهرود و اعضایش بوده است. نبوینژاد میگوید: «زاون قوکاسیان به مناسبت صدسالگی سینما سردبیری شمارههای ششم و هفتم زندهرود را به عهده گرفت. آن دو شماره از نادر نشریات سینمایی در کشور ما بودند، بسیار پر و جامع. بعدازآن با تذکر ارشاد مواجه شدیم. تذکر دادند که مجله شما سینمایی نیست؛ بنابراین کار زندهرود با زاون ادامه پیدا نکرد.»
زندهرود در طول سالیان در طیف وسیعی از مباحث حوزههایی چون ادب، هنر، تاریخ و اندیشه کارکرده است. در شماره 63 خود، پروندهای راجع به فراموشی دارد. نبوینژاد در یادداشت این شماره نوشته است: «فراموشی را از موهبتهای ذاتی بشر میدانند. بدیهی است وقتی اندیشهای یا اثری از ذهن ما دور یا از پیش چشم ناپدید میشود بهمرور نیز مشمول فراموشی میشود. مصداق از دل برود هر آنچه از دیده برفت. بحث بر سر این نیست که بخواهیم همه آنچه را از دست دادهایم یا فراموش کردهایم دوباره احیا کنیم؛ اما شناخت آنها هر جمعیت، ملت یا گروهی را به شناسایی فرهنگ و تمدن و بهتبع آن هویت خود نزدیکتر میکند.» در شماره 58 نیز زندهرود به مقوله یادداشت روزانه پرداخته است. اهمیت یادداشتهای روزانه در هر دوره خاص، از منظر تاریخی، شناخت روحیات نویسنده و تفاوت نثر هر دوره غیرقابلانکار است. مفاهیم مورداشاره در این دو شماره، فراموشی و یادداشتهای روزانه، مقولات چالشبرانگیز دوران زندگی ادبی حسامالدین نبوینژاد و همکارانش است که گویی مقوله نخست بر دومی چیره شده است. چنانچه امروز یادداشتهایی روزانه از این دوران در دسترس میبود آنچه بهمرور سالها و ناخودآگاه فراموش شده احیا میشد. حسامالدین نبوینژاد و همکارانش در زندهرود میتوانند این دانستههایشان را نیز در قالب یادداشت و خاطرات به نسلهای بعد منتقل کنند. بیشک اهمیت و لذت خواندن آنها اگر جسورانه، شفاف و صادقانه باشد کمتر از آنچه تاکنون در زندهرود خواندهایم نخواهد بود.
«میخواهیم زندهرود باشیم بیآنکه به مرداب فرو رویم.» این جملهای است که حسامالدین نبوینژاد در نخستین شماره فصلنامه زندهرود نوشت. اکنون 25 سال از آن زمان میگذرد و زندهرود باوجود همه پستی و بلندیهایی که در این مسیر داشته به هر روی جریان دارد، در شرایطی که زایندهرود به بدترین شکل از حرکت ایستاده است.