زندان امن‌تر از جامعه؟

مادربزرگم که فوت شد علی‌رغم اینکه قبری در تخت فولاد کنار همسرش سال‌ها پیش خریده بود اما باید او را به باغ رضوان می‌بردیم. از لحظه خاکسپاری مادربزرگ در باغ رضوان تا همین‌الان که چند سال از مرگش می‌گذرد و به دیدار او در خانه ابدی‌اش سر می‌زنیم، مادرم همیشه می‌گوید: «چقدر قبرستان‌ها آباد شده، مردم قبلاً از قبرستان‌ها می‌ترسیدند و از مرگ هم»؛ اما حالا فضا خیلی عوض‌شده است.

مینا عباسپور- اصفهان امروز : مادربزرگم که فوت شد علی‌رغم اینکه قبری در تخت فولاد کنار همسرش سال‌ها پیش خریده بود اما باید او را به باغ رضوان می‌بردیم. از لحظه خاکسپاری مادربزرگ در باغ رضوان تا همین‌الان که چند سال از مرگش می‌گذرد و به دیدار او در خانه ابدی‌اش سر می‌زنیم، مادرم همیشه می‌گوید: «چقدر قبرستان‌ها آباد شده، مردم قبلاً از قبرستان‌ها می‌ترسیدند و از مرگ هم»؛ اما حالا فضا خیلی عوض‌شده است. این حرفش از زمانی به ذهنم آمد که وارد ساختمان زندان نسوان و کانون اصلاح و تربیت استان اصفهان شدم. از شب قبل تصور فضای رعب‌انگیز و ناراحت‌کننده زندان و با سکانس‌هایی از فیلم زندان زنان ساخته منیژه حکمت در ذهنم رژه می‌رفت اما در گام اول ورود به زندان بخش زنان با مهدکودک مواجه شدیم که صبح تا ظهر فرزندان مادران زندانی شغل در زندان را نگه‌داری می‌کرد و واحد جالب‌تر از آن خوابگاه این مادران بود که با فضایی هتل‌آپارتمان گونه از محیط اصلی زندان دور بوده و محل اسکان زندانیان مادر دارای فرزند بود. همچنان در ذهنم به دنبال آن فضای وحشت‌آور زندان بودم و در بازدید از هر بخش به دنبال آن می‌گشتم اما در واحد درمان و بهداشت که هیچ در کارگاه‌های آموزشی و اشتغال یا حتی در آشپزخانه هم خبری از آن نبود. زنانی از هر قشر و سن دورهم جمع شده و شادمانه داشتند امور محوله به خود را انجام می‌دادند. حین این بازدید رئیس زندان‌های استان و سرپرست بانوان توضیحاتی از میزان حقوق یا مزایایی که شرکت در کلاس‌های آموزی و ترک اعتیاد یا مشاوره و روان‌درمانی برای زندانیان دارد می‌شنیدیم و گاه لابه‌لای این توضیحات قدمی هم به زندگی این زنان داشتیم که جرم اکثریت قریب به اتفاقشان مواد مخدر بود و با امید از میزان باقیمانده حبسان سخن می‌گفتند. این زنان بیشتر خنده‌رو و مأخوذبه‌حیا که چهره‌های خود را از نگاه دوربین عکاسان می‌دزدیدند تنها با یادآوری چرایی جرم و زندان افتادنشان بود که آه افسوس می‌کشیدند اما از وضعیت زندان و رسیدگی‌هایی که به آن‌ها می‌شد همگی راضی و شکر گذار بودند.
ای‌کاش جایی دیگر...
زندان بانوان یا به همان تعبیر تابلوی ورودی زندان مرکزی نسوان اصفهان که در سال 93 تأسیس‌شده است از مادران زندانی گرفته تا مجرمین مواد مخدر، دزدی، قتل و نوجوانان همه در یک محوطه بخش‌بندی شده به تفکیک از هم قرار داشت اما بازدید از ساختمان اصلاح و تربیت پسران فضایی کاملاً متفاوت دشت. بازدید اصحاب رسانه از کارگاه‌های قالیبافی، میناکاری، خیاطی، واحدهای مشاوره و پزشکی بند نسوان، خوابگاه، مهدکودک و آشپزخانه مرکزی و سالن ورزشی، کلاس‌های آموزشی قرآن، صنایع‌دستی، موسیقی و سوادآموزی کانون اصلاح و تربیت اصفهان همراه بود با توضیحات مدیرکل زندان‌های استان اصفهان و اسدالله گرجی زاده در مسیر این بازدید توضیح داد سرانه استاندارد فضای یک فرد زندانی 5/13 مترمربع برآورد می‌شود که اکنون این رقم در استان اصفهان تنها چهار مترمربع است و متأسفانه در بخش مردان سه برابر بیشتر از ظرفیت، زندانی در زندان‌های استان وجود دارد. او همچنین اشاره داشت که بند نسوان زندان مرکزی اصفهان ظرفیت پذیرش 300 مددجو را دارد. زندانیان زن اکثراً جرم‌های مربوط به مواد مخدر را دارند که یا خود باعثش بوده‌اند و یا به دلیل حمایت از فرزند یا همسر خود جرم آن‌ها عهده‌دار شده‌اند. بند زندانیان قاتل خالی بود چراکه همگی در آن ساعت بازدید در محل کارگاه‌ها مشغول کار بودند، این شاید سوژه‌هایمان را کمتر می‌کرد اما بهتر بود از مواجه‌شدن با زنی که به جرمی محکوم‌به اعدام یا حبس ابد باشد اما شوخی یکی از همکاران که می‌گفت همه‌شان شوهر کش هستند تلخی این واقعیت در جامعه را دوچندان کرد که این خشونت اعمال‌شده واقعاً «علیه» است یا «له».
مدرسه در اتاق‌های زندان
محوطه کانون اصلاح و تربیت پسران 17 تا 23 سال که با چند افتتاحیه همراه بود فضای روانی سنگینی داشت و این نوجوانان کم سن و سال علی‌رغم تلاشی که شده بود تا در کلاس‌های آموزشی و علمی به‌گونه‌ای فضاسازی نیمکت‌های درس و مدرسه‌شان جبران شود اما سرهای پرباد و دل‌های پرخون داشتند. از چشمان بعضی هاشان شرارت هنوز هم می‌بارید که نمی‌دانستی به شیطنت جوانی تشبیهش کنی یا ذات سیاه و از نگاه به زمین دوخته‌شده عده‌ای دیگر هم می‌شد ندامت و غرور پایمال‌شده را به‌وضوح حس کرد. سن حساس نوجوانی و پسرانی که دوست نداشتند دربند و اسارت باشند و مورد بازدید دیگران نیز قرار بگیرند بخصوص وقتی یکی از کم سن‌ترین هایشان با ورود بازدیدکنندگان زد زیر گریه و خواست که عکسی از او گرفته نشود. اینجا کنار کلاس‌های مختلف کلاس تازه تأسیس موسیقی بود که توجهمان را بیشتر جلب کرد و معلمی که با عشق برای ایجاد روحیه و نده نگه‌داشتن لطافت احساسات این نوجوانان هم ساز یاد می‌داد و هم‌آواز و مصر بود که باید کنار تمام جوان به جنبه هنری و قابلیت‌های این نوجوانان نیز توجه شود.
این جوانان مجرم نیستند!
در این بازدید مدیر کانون از افتتاح خوابگاه تربیت برای جوانان سنین ۱۸ تا ۲۳ خبر می‌دهد و برگزاری ۱۲ کلاس مختلف برای آموزش و اشتغال جوانان، چراکه معتقد است: اشتغال زیربنای بازگشت عزتمندانه این جوانان به جامعه است. جوادی ادامه می‌دهد: این جوانان مجرم نیستند بلکه قربانی شرایط سخت جامعه و خانواده‌اند که راه را خطا رفته‌اند و در صورت کمک و مراقبت می‌توانند بهتر از هر کس در جامعه مؤثر باشند. شهرام جوادی همچنین از برگزاری 12 کلاس مختلف با حضور 918 مددجو در پنج ماه نخست امسال سخن گفت و ادامه داد: کانون اصلاح و تربیت در این مدت کارگاه‌های مستمری در 15 رشته با محوریت اشتغال و حرفه‌آموزی برای مددجویان برگزار کرد. وی رنگ‌آمیزی محوطه هواخوری و تأسیس دارالقرآن که چندی پیش انجام شد نیز مثبت ارزیابی کرد و افزود: این قبیل اقدامات در راستای حفظ و ارتقای روحیه مددجویان انجام می‌شود. به گفته وی این مجموعه ظرفیت پذیرش 120 مددجو را دارد. احداث و تکمیل واحد بهره‌برداری مشتمل بر بخش دندان‌پزشکی، اتاق بستری، اتاق پزشک و داروخانه و نیز مرمت آسفالت محوطه‌های بیرونی این کانون به مساحت تقریبی یک هزار مترمربع از دیگر طرح‌های یادشده است. بهینه‌سازی فضای نمازخانه با هزینه‌ای بیش از 8 میلیون تومان و افزودن سامانه صوتی با مبلغی حدود 8 میلیون تومان و تهیه وسایل ورزشی با مساعدت شهرداری اصفهان و به مبلغ 13 میلیون تومان از دیگر اقداماتی بود که در راستای بهینه‌سازی این مجموعه تربیتی انجام شد. رئیس کانون اصلاح و تربیت اصفهان همچنین از احداث آسایشگاه کارکنان وظیفه با سرویس‌های بهداشتی مجزا در آینده نزدیک خبر می‌دهد.
بازگشت دوباره 16 درصد زندانیان نوجوان
«زندانی‌ها و نوجوان‌هایی که در این مکان حضور دارند، نتیجه مستقیم عملکرد مسئولان هستند، اگر مسئولان وظیفه خود را درست انجام دهند و کم‌کاری نکنند جمعیت زندان‌ها بسیار کم‌تر از این خواهد بود.» این مهم‌ترین و دردناک‌ترین بخش سخنان رئیس سازمان زندان‌های استان اصفهان است چیزی که همه می‌دانیم اما هیچ‌کس انگار بنایی بر کار اصولی و درست برای درمان این دردهای بی‌درمان اجتماعی ندارد. این‌ها را اسدالله گرجی زاده گفته و ادامه می‌دهد: دزدی، نزاع و سلب آسایش بیشترین آمار دستگیری را در کانون اصلاح و تربیت به خود اختصاص می‌دهد، ۱۴ تا ۱۶ درصد از جوانانی که از کانون اصلاح و تربیت خارج می‌شوند بازگشت به زندان دارند و این به دلیل مشکلاتی است که برای آن‌ها ایجاد می‌شود، در کانون انواع اقسام آموزش‌ها را می‌بینند و مهارت‌های زندگی را می‌آموزند اما با ورود به جامعه وقتی تحت‌فشارهای اجتماعی ناشی از بیکاری و طرد مردم قرار می‌گیرند تمام آموزش‌ها را فراموش می‌کنند و به بزهکاری روی می‌آورند. یک زندانی یا خانواده‌اش را نباید از جامعه طرد کرد، به‌هرحال زندانی پس از پایان دوران محکومیت خود نیازمند زندگی و ادامه فعالیت‌های روزمره است و رسانه‌ها می‌توانند بهترین فرهنگ‌ساز در این عرصه باشند. کمک به زندانیان و خانواده‌های آنان همچون پیشگیری از وقوع جرم، وظیفه همگانی است و توجه و اجرای صحیح قانون، آمار زندانیان را کاهش می‌دهد.
زنان نمی‌دانند حق سکوت دارند!
در خروج از ساختمان زندان اتاق ملاقات وکیل با یک زندانی زن که پنجره‌اش باز است توجهم را جلب می‌کند. از وکیل مسن و شیک و خوش‌لباس که دارد فرمی را رو به موکلش گذاشته و توضیحاتی به او می‌دهد تا او بنویسد. دزدکی می‌پرسم بیشترین مشکل این زنان چیست؟ می‌گوید سه مشکل مهم اینکه نمی‌دانند می‌توانند سکوت کنند، دوم اینکه نمی‌دانند در همه حال می‌توانند وکیل داشته باشند و سوم اینکه نمی‌دانند حق‌دارند اظهاراتشان را خودشان بنویسند نه اینکه فقط پای هرچه نوشته‌شده را امضا کنند. بازدید تمام می‌شود و از زندان خارج می‌شود. دو ساختمان کنار هم یکی برای زنان و مادران مجرم که هنوز در پشت این میله‌ها نیز حس مادری و زنانگی را با تمام مسئولیت‌های اجتماعی از یاد نبرده‌اند. گویی این محیط علی‌رغم بندوبست و اسارتش، خیلی بهتر از زندگی‌هایی است که داشته‌اند و آزادی چندان دل‌نشینشان نیست. ساختمان دیگران پر از پسران نوجوان با طیفی از جرم‌هایی که پررنگ‌ترینشان را نزاع و درگیری می‌نامند اما مشاورشان اشاره داشت پنج تا شش سال اخیر انحرافات جنسی بخش زیادی از جرائم نوجوانان را شامل بوده است... نوجوانانی که زندگی را روی دور تند سپری کرده و اکنون نه مجرم‌اند نه بی‌گناه. هنوز هم به فکر حرف مادرم هستم و این بار شدیداً دچار دوگانگی شده‌ام که چرا قبرستان و زندان‌هایمان این‌قدر آباد شده‌اند؟ آیا واقعاً بازگشت به دل این جامعه با آسیب‌های عجیب‌وغریبش را این به بند کشیده‌ها طالب‌اند؟
ارسال نظر