علی جنتی: پدرم مخالف کاندیداتوری احمدینژاد بود
روزنامه شرق دومین قسمت از مصاحبه با علی جنتی را منتشر کرده است.
روزنامه شرق دومین قسمت از مصاحبه با علی جنتی را منتشر کرده است.
بخشهایی از این گفت وگو را می خوانید:
شما در دوره آقای خاتمی سفیر بودید. علاقهای داشتید که سفارتتان در دوره ايشان ثبت شود؟
بله، من با آقای خاتمی رفاقت دیرینه دارم.
چطور؟ یعنی خانوادگی؟ هنوز هم با یکدیگر ملاقات دارید؟
هنوز هم هرازچندگاهی ایشان را ملاقات میکنم. من در دهه ٤٠ با ایشان آشنا شدم.ایشان در دانشگاه اصفهان درس میخواندند و در کنار تحصیلات دانشگاهی، دروس حوزوی هم میخواندند. ایشان یکی از دروس فقهی خود را نزد پدربزرگ من در مدرسه چهارباغ اصفهان گذراندند. از آن زمان من با ایشان آشنا شدم و ارادت پیدا کردم که تا امروز ادامه پیدا کرده است
اینکه فرمودید احمدینژاد میخواست حزب را منحل کند، یعنی کار خاصی میکرد؟
بله، مثلا ما یک سایت خبری به اسم آفتاب داشتیم که هنوز هم وجود دارد. وزارت اطلاعات سه بار این سایت را فیلتر کرد. چرا؟! فقط به این دلیل که برخی کامنتهای ذیل خبرها را نمیپسندیدند. به این بهانه سه بار سایت را بستند. حتی فردی که مسئول آن سایت بود، هنوز هم برای پاسخگویی به دادگاه میرود.
سال ۸۴ وارد ستادهای آقای هاشمی میشوید، اما بعد شما بهعنوان معاون سیاسی وزارت کشور توسط آقای پورمحمدی معرفی میشوید. ابایی از کارکردن در دولت احمدینژاد نداشتید؟
خیر، برای اینکه برای من اصل نظام مطرح بود. با اینکه آقای احمدینژاد را اصلا قبول نداشتم و رقیب آقای هاشمی بود، ولی چون آقای پورمحمدی که از دوستان قدیمی دوران تحصیل من بود از من خواست کمک کنم، من پذیرفتم. ایشان هم با آقای احمدینژاد هماهنگ کرده بود. احمدینژاد، بهطور نسبی من را میشناخت، ولی وقتی حکم من را صادر کردند و جلسه معارفه برگزار شد، بعدها شنیدم که آقای احمدینژاد از همان موقع به آقای پورمحمدی فشار آورده بود که باید او را تغییر دهید. به ایشان گفته بودند کسی معاون سیاسی وزارت کشور شده که در ستاد آقای هاشمی بوده است! از همان زمان فشار آوردند که من را بردارند. آقای پورمحمدی هم مقاومت میکرد و به احمدینژاد گفته بود من با موافقت شما او را منصوب کردم و با آبروی افراد بازی نمیکنم و ایشان باید حضورش ادامه پیدا کند! بنابراین ایشان تا یک سال مقاومت کرد.
نظر آیتالله جنتی درباره احمدینژاد چه بود؟
قبل از انتخابات بسیاری به آقای احمدینژاد توصیه کردند شما کاندیدا نشوید ازجمله پدر من که دو جلسه با ایشان صحبت کرده بودند و آقای احمدینژاد را ترغیب کردند که نامزد نشود چون افراد دیگری بودند که مناسب احراز این پست بودند. ولی نپذیرفت. بعد از انتخاب او بهعنوان رئیسجمهوری و پذیرفتن آن از سوی مقام معظم رهبری، پدرم بهطور جدی از آقای احمدینژاد حمایت میکرد.
این حمایتها ادامه داشت تا زمانی که احمدینژاد خانهنشینی کرد و پدرم جلسه دو، سهساعتهای با احمدینژاد داشت که ایشان را قانع کند به محل کار خود بازگردد ولی احمدینژاد قانع نشد و حرفهایی زد که نگاه ایشان کاملا عوض شد.
خودتان وقتی با آن مقاومتی که در مشهد بود روبهرو میشدید، یا در ماجرای قم، واکنشتان چه بود؟
من از همکارانم حمایت میکردم. در طول سه سالی هم که در وزارت ارشاد بودم اینطور نبود که در مشهد مطلقا کنسرت برگزار نشود. در همان زمان هم در منطقه قاسمآباد مشهد در یک سالن ۲۰۰، ۳۰۰نفره هر هفته کنسرت برگزار میشد ولی افراد محدودی دعوت میشدند.
نرفتید آقای علمالهدی را ببینید؟
در سفرهایی که به مشهد داشتم با ایشان هم صحبت میکردم، منتها ایشان عقاید خاص خودش را داشت و از اهرمهای خاص هم استفاده میکرد. دادستان مشهد هر کنسرتی که نمیخواست برگزار شود را لغو میکرد. این اواخر در سایر شهرهای استان خراسان هم مثل سبزوار کنسرت سالار عقیلی و در نیشابور کنسرت آقای شهرام ناظری و کیهان کلهر را لغو کردند. حتی آقای قربانی خواست در چناران کنسرت برگزار کند باز هم مانع شدند.
چقدر بین شما و پدرتان بحث سیاسی درمیگیرد؟ یا اینکه اینقدر بحث کردهاید، دیگر منصرف شدهاید و به مباحث خانوادگی میپردازید؟
بیشتر بحثهای ما خانوادگی است. در دوره آقای احمدینژاد، خیلی بحث سیاسی داشتیم و همیشه هم در دو جبهه بودیم. بعد از آن، من دیگر بحث نمیکنم، چون ممکن است به جدال بینجامد و احترام ایشان خدشهدار شود. بههمیندلیل بیشتر به مباحث خانوادگی میپردازیم.
بعد از فوت مادر، حاجآقا تنها زندگی میکنند؟
خیر، ازدواج کردهاند. چون سن ایشان بالاست و نیاز به مراقبت دارند. بعد از فوت والده، من یا برادرم باید شبها در کنار ایشان میماندیم یا ایشان را به منزل خودمان دعوت میکردیم که شبها تنها نباشند و امکان مراقبت از ایشان فراهم شود. این وضعیت نمیتوانست ادامه پیدا کند. باید فردی دائما از ایشان مراقبت میکرد. از این منظر معتقدم کار درستی انجام دادند.