سقفی که آسمان شد
"سه شب است در پارک می خوابیم. کرایه خانه نداشتیم. صاحب خانه هر روز مدام میگفت پس کی خانه را خالی میکنید. تفاهم ما اسکان در این خانه تا شهریور ماه بود."
"سه شب است در پارک می خوابیم. کرایه خانه نداشتیم. صاحب خانه هر روز مدام میگفت پس کی خانه را خالی میکنید. تفاهم ما اسکان در این خانه تا شهریور ماه بود."
به گزارش ایمنا، سه روزی میشود که هنگام ورود به مجتمع فرهنگی مطبوعاتی اصفهان با خانوادهای مواجه میشویم که درست در کنار این مرکز فرهنگی بر روی موکت کوچکی اسکان گزیدهاند. آنچه میبینیم تنها یک بخاری، کمد، چمدان لباس، فرش، پشتی و گلدان گلی است که همه دارایی سه عضو خانوادهای است که سقف جدید خانهشان آسمان است و سه روز و سه شب در آن روزگار میگذارنند.
"فضه خانم" زن این خانه که بر روی تکهای موکت پهن شده روی سنگفرشهای پارک نسشته، از نگاههای سنگین عابران پیاده گلایه دارد " بخدا ما هم آبرو داریم. شوهرم ۶۰ درصد نقص عضو است. ما هم روزگاری در آرامش در خانه زندگی میکردیم و امروز به دلیل بی پولی به این وضعیت دچار شدهایم".
او ادامه میدهد: " تا سه شب گذشته در خانهای در کنار پل سرهنگ زندگی میکردیم. برای این خانه دو میلیون تومان رهن و ماهانه ۴۰۰ هزار تومان اجاره میدادیم. البته خانه که نه یک انباری و یک پذیرایی داشتیم اما برای ما سه نفر کافی بود. صاحب خانهمان خانم مسنی بود که دودستگاه خانه دو طبقه دارد و سه مستاجر. خودش در طبقه بالای خانه ای که ما در آن زندگی میکردیم اسکان داشت."
این زن خانهدار که امروز آسمان سقف خانهاش شده تنها نگرانیاش را شکسته شدن غرور پسر ۱۶ سالهاش میداند و میگوید: " پسرم کلاس دهم است. هنوز امتحان دارد. صبحها به مدرسه میرود و پس از امتحان پیش ما میآید. از دوستانش بخاطر شرایط زندگی مان خجالت میکشد و این در حالی است که هر بار من یا پدرش به مدرسه میرویم به دلیل رفتار و درس فرزندم همه معلمان و مدیر مدرسه به ما احترام ویژه ای میگذارند".
وی توافق صورت گرفته با صاحب خانه اش در خصوص ماندن در خانه را تا شهریور ماه اعلام میکند و میافزاید: " اشتباه ما این بود که از همان ابتدا قرار داد اجاره را در واحدهای مشاور املاک ثبت نکردیم و تنها به توافقات بین خودمان و صاحب خانه استناد کردیم چزا که اگر ما قرارداد داشتیم او نمی توانست چنین رفتاری را با ما داشته باشد".
به گفته "فضه خانم" این خانواده در پرداخت اجاره بها چهار ماه تاخیر داشته اند و به همین دلیل نیز صاحب خانه حاضر به پرداخت کامل پول رهن خانه به آنها نشده است.
این شهروند اصفهانی که به گفته خودش خواهر و برادر و یا پدر و مادری ندارد، ادامه میدهد: " تنها فامیل من چند دختر دایی است که البته هر یک از آنها برای خودشان زندگی دارند و نمیتوانم بار اضافی بر دوش آنها تحمیل کنم. پدر شوهر ندارم. مادر شوهرم هم به سختی بیمار است و خانهای که ما بتوانیم در آن زندگی کنیم، ندارد."
او از پیگیری خود و همسرش برای پیدا کردن خانهای جدید سخن به میان میآورد و میگوید: بارها و بارها به بنگاههای معاملات ملکی مراجعه کردهایم اما یا اجاره بالا و یا رهن بیشتر می خواهند که ما توان پرداخت هیچ کدام را نداریم.
"فضه خانم" تنها دارایی اش را یک میلیون تومان پول باقی مانده از رهن خانه قبلی اش عنوان میکند و میگوید: با این پول هیچ کس به ما خانه نمی دهد و اگر هم خانه بتوانیم بگیریم چون شوهرم شغلی ندارد نمی توانم به آن خانه بروم چون باز هم شرمنده صاحب خانه خواهم شد و راهی جز بازگشت به پارک برایم نمی ماند.
او که معتقد است برای گذران زندگی اش حداکثر به ۸۰۰ هزار تومان پول نیاز دارد، اضافه میکند: " توقع بالایی ندارم و اگر شغلی برای "حمید" پیدا شود که بتواند هزینه اب و برق و گار و اجاره خانه را بدهد برای ما کافی است.
اما "ایمان" که دقایقی است پس از امتحان ریاضی به محل زندگی جدیدشان برگشته است با دیدن عابران پارک سر به زیر انداخته و در گوشهای از پارک بر روی نیمکت در کنار پدرش مینشیند. هنگامی که از او درباره خواستههایش سوال میشود در حالی که هنوز سر به زیر دارد میگوید" من از این وضعیت خجالت میکشم. از همه مردم و دوستانم خجالت میکشم. آرزویم داشتن زندگی عادی همچون دیگر مردم این شهر است."
او در پاسخ به این سوال که امتحانت را چگونه دادی میگوید: " همه را خوب جواب دادم و فکر میکنم نمره ام ۱۸ شود که البته می توانست ۲۰ باشد".
"حمید"، پدر این خانواده نیز که خود را شرمنده خانوادهاش میداند، از تصادف خانمان سوزش یاد میکند و میگوید: " تا قبل از این تصادف و حدود شش سال گذشته بر روی مینی بوس کار می کردم و وقت های اضافه ام را نیز به کار رنگرزی در منازل مسکونی مشغول بودم. روزگار خوبی داشتیم تا اینکه یک روز در هنگام برگشت از سرکار با موتورسیکلت تصادف کردم و در این تصادف یک دست و یک پایم به شدت آسیب دید و از چند ناحیه بی حس شده است".
او می گوید: " خواسته من شغلی است که بتوانم با این وضعیت جسمی ام پاسخگوی نیاز خانواده ام باشم و شرمنده زن و بچه ام نباشم."