شهر؛ کنشگری شهری و هنرمندان

اردیبهشت‌ماه جاری، نمایشگاهی با عنوان برساخت نافرجام همراه با اجراهایی هنری و نیز سلسله نشست‌هایی گفتمان محور میان، هنرمندان و شهروندان علاقه‌مند برگزار شد. نوعی از معماری که در بستر خودش شکست‌خورده، نافرجام مانده، جواب نداده یا کاربری آن عوض‌شده، موضوع اصلی پروژه «برساخت نافرجام» است، پروژه‌ای که بیشتر بر هنرهای تجسمی تکیه داشت.

شهر؛ کنشگری شهری و هنرمندان

دختر و پسر جوانی در کنار لارا نشسته‌اند و از خاطراتشان از خانه خود می‌گویند. او تصورات آنها را بر صفحه‌ای گِلی با تکه‌ای چوب حکاکی می‌کند و یونا از مخلوق مشترک لارا و مخاطبانش عکس می‌گیرد.

این، ایده اصلی چیدمان اجرایی و تعاملی «مهمان» لارا پولد و یونا هنسن، دو هنرمند اروپایی است، اثری که بخشی از پروژه «برساخت نافرجام» بود، پروژه‌ای شامل نمایشگاه و مجموعه‌ای از رویدادها که در مرکز آفرینش‌های معاصر اصفهان بین هشتم تا هجدهم اردیبهشت اجرا شد. در این نمایشگاه، آثار و اجراهایی از نازگل انصاری‌نیا، منیره عسکری، جیمز بکت، حسین حسینی، زهرا قراخانی، شیرین محمد، شیرین صباحی، لارا پولد و یونا هنسن ارائه ‌شد، مونا آقابابایی، محمد عرب، منیره عسکری، فربد کاظمی، محمد سلیمانی و مریم محمدی، پروژه «فرآیند احیای پشت میدان نقش‌جهان» را اجرا ‌کردند، مستند «در عمق میدان» بهروز ملبوسباف اصفهانی نمایش داده ‌شد و اعضای گروه «زشتی‌های اصفهان» به مدیریت روزبه فرزان درباره اکتیویسم یا کنشگری شهری گپ و گفت کردند. سمیرا هاشمی و امین فخاری، مدیران این پروژه بودند و این نمایشگاه با حمایت موندریان فاند هلند، بنیاد هنر دانمارک و وزارت فرهنگ و هنر جمهوری استونی برگزار ‌شد.

لارا و یونا که پروژه‌های خود را در برخورد با مخاطب شکل می‌دهند، به معماری توجه ویژه‌ای دارند و تلاش می‌کنند با خلق نوعی فضای خصوصی با مخاطب تعامل کنند. پولد در‌باره چیدمان آن‌ها در پروژه «برساخت نافرجام» می‌گوید: «وقتی به‌عنوان خارجی می‌خواستیم وارد فضای معماری خصوصی ایرانی‌ها شویم، با سدهای زیادی مواجه شدیم، درحالی‌که برای ایرانی‌ها، دور از دسترس بودن فضاهای خصوصی، یک امتیاز مثبت است.» آن‌ها دوست داشتند فضایی برای دیالوگ دونفره با مخاطب به وجود آورند. تحقیق آن‌ها قبل از ورود به ایران آغاز شد و سعی کردند از معمارها و هنرمندان اصفهانی اطلاعات بگیرند.

استفاده آنها از رنگ‌های ویژه و عناصری مثل آجر هم به معماری و جغرافیای ویژه اصفهان برمی‌گردد. ایده اولیه آنها، ضبط کل روند اجرای پرفورمنس بود، اما برای این‌که فضای خصوصی هنرمند و مخاطب از بین نرود، به سمت نوع دیگری از ضبط کردن و ایجاد آرشیوهای تصویری رفتند. این دو هنرمند سعی کردند فضای صمیمانه‌ای ایجاد کنند تا گفتگوی خصوصی آن‌ها با مخاطبان شکل بگیرد و از این طریق ایده‌هایشان پخته‌تر شود. آن‌ها البته به سمت ایجاد یک آرشیو کامل هم نرفتند، بلکه تلاش کردند از طریق آثارشان، داستان‌سرایی کنند. عکس‌ها هم نمادی از داستان‌هایی است که مخاطبان برای آن‌ها تعریف کرده‌اند.

برای این دو هنرمند، ایده‌آل این بود که سه ماه در ایران بمانند و فضاهای معماری آن را تجربه کنند، اتفاقی که نیفتاد. اگر چنین می‌شد، پروژه در این مدت تغییر زیادی می‌کرد، به‌جای آن اما دو هنرمند از یک فضای عمومی به سمت فضای خصوصی حرکت کردند. آن‌ها به دلیل شرایط زمان تولید اثر، مجبور شدند نگاهی عملی را جایگزین ایده اولیه خود کنند و به سمت اجرا در یک فضای داخلی بروند. آن‌ها ابتدا خود را به‌عنوان خارجی‌هایی می‌دیدند که از پنجره‌ای به فضای داخلی فرهنگ دیگری نگاه می‌کنند، اما بعداً در گفتگو با هنرمندان ایرانی به ایده‌های متفاوتی رسیدند. پولد می‌گوید: «توانستیم درباره داخل خانه هم با مخاطبان صحبت کنیم. این‌که چطور درباره فضای داخلی خانه‌شان فکر می‌کنند و چطور معماری فضای داخلی خانه و زندگی هرروزه‌شان را تغییر می‌دهند. این‌که مثلاً آشپزخانه، حتی شیوه غذا خوردن ما را هم تغییر داده و یا تغییر نوع پنجره‌ها، پرده‌ها و شیشه‌ها، اتفاقی که زندگی روزمره ما را تغییر می‌دهد.»

آنها تصمیم داشتند سؤال‌های مشخصی از مخاطبان بپرسند، اما بعد با تعاملی که با هنرمندان اصفهانی داشتند، پرسش‌ها از بین رفت و تبدیل به مکالمه شخصی شد. درنتیجه این دو هنرمند از یک فضای عمومی با مخاطب وارد فضای شخصی با او و نقل داستان‌هایش از محل زندگی‌اش شدند.

فضای عمومی اما چیزی بود که اعضای گروه زشتی‌های اصفهان بیشتر به آن توجه کردند، مسائلی مثل افزایش ساخت‌وساز و جمعیت محلات. آن‌ها در جلسه خود در قالب پروژه «برساخت نافرجام» از معضل نبود معبر پیاده در محلات اصفهان و تبدیل‌شدن بخش عمده‌ای از محلات به محل گذر ماشین و پارکینگ گفتند، این‌که حتی در پیاده‌روها هم ماشین پارک می‌شود. اتفاقی که باعث شده شهروندان نتوانند به‌راحتی پیاده در شهر سفر کنند.

کمبود پیاده‌روهای محلی و غلبه مسیرهای ماشین‌رو در محلات ازنظر اعضای این گروه، نتیجه بی‌توجهی به مقیاس پیاده در طراحی معابر و گذرهای شهری است. بی‌توجهی به شهروندان پیاده‌ای که با قدم زدن در شهر، می‌توانند خاطراتی با منظر شهری برای خود بسازند. مسئله دیگر مدنظر آن‌ها هم موانع فراوان در پیاده‌روها و عرض کم آن‌ها نسبت به عرض خیابان‌ها بود. موضوع دیگر موردتوجه اعضای این گروه، قرار گرفتن واحدهای مسکونی و تجاری در کنار هم در محلات است، اتفاقی که به خاطر شلوغی ناشی از مغازه‌ها، آرامش خانه‌های محل را به هم می‌زند و ناشی از سیاست شهرداری در فروختن حق اجتماعی شهروندان هر محله با تجاری کردن آن به کاسبان است.

مستند «در عمق میدان» بهروز ملبوسباف هم که در قالب این پروژه به نمایش درآمد، درباره مسئله شهری دیگری بود. این‌که ساخت میدانی جدید و نامأنوس در میدان عتیق، یکی از قدیمی‌ترین میدان‌های شهر، چه تأثیری بر تعلق‌خاطر شهروندان به آن مکان می‌گذارد. نگرانی درباره نقشه مهندسی شهر و تأثیری که روی زندگی مردم دارد، موضوع اصلی این فیلم بود و فیلم‌ساز در اثرش از نوعی از نوسازی انتقاد می‌کند که خاطرات گذشته شهروندان را به چالش می‌کشد، آنچه برنامه‌ریزان شهری به آن اهمیت نمی‌دهند و برای ساخت یک هویت جدید، شهروندان را نادیده می گیرند و به مشارکت نمی‌طلبند.

ارسال نظر