استعفا یا برکناری دو مقوله در یک قالب!
ریک از این گزینهها که مفهوم کلی آن عدم حضور یکی از مسئولان یا متصدی یا کارمند ساده بر سرکاری که به عهده دارد را بر اساس دلایلی متفاوت میرساند و در شرایطی میتواند با خساراتی جبرانناپذیر روبرو باشد، استعفا با مفهوم ذهنی « مرا از سر کار بیرون رفتم!» و برکناری که نوع محترمانهای از اخراج است
حسن روانشید- اصفهان امروز: ریک از این گزینهها که مفهوم کلی آن عدم حضور یکی از مسئولان یا متصدی یا کارمند ساده بر سرکاری که به عهده دارد را بر اساس دلایلی متفاوت میرساند و در شرایطی میتواند با خساراتی جبرانناپذیر روبرو باشد، استعفا با مفهوم ذهنی « مرا از سر کار بیرون رفتم!» و برکناری که نوع محترمانهای از اخراج است از واژههای بسیار قدیمی و دیرینه است که هیچوقت کارآمدی خود را از دست نداده و کهنه نمیشود زیرا علاوه بر اینکه ابزاردست مدیریتهاست قسمتی از نیازهای مدنیت را تأمین میکند تا در موقع ضرورت از آن استفاده شود. نگاهی بهمرور اداره یک مجموعه در تاریخ نشان میدهد که از بدو خلقت پدیده کنارهگیری و استعفا وجود داشته و پسازآن با توجه به سماجت و اصرار بعضیها همراه با وجود صفت نامعقول رودربایستی و همچنین رد دین جهت حضور در مسندی که میتوانست حامل خساراتی برای فرد یا افرادی باشد واژه برکناری یا اخراج هم توسط گروههای بعدی به آن افزوده شد تا دستها برای قاطعیت باز باشد! بهمرورزمان سدهایی نو تحت عنوانهای متعدد ازجمله تسویه مطالبات و هزینه کردن در مقابل برکناری و اخراج زده شد تا مخاطب را ناچار به استعفا کند. سالها قبل وقتی یکی از مدیران را که پس از به مسند نشستن هزینههای مربوطه را تسویه نمیکرد تحتفشار قرار دادند تا محترمانه استعفا کند در رنجنامهای که بدین منظور برای دوستان و آشنایان ارسال نمود اینگونه ذکر کرده بود که «مرا از اداره فلان بیرون رفتم!» تا ضمن اعلام استعفایی تلویحی، دیگران را از جریان پشت پرده فشار به این نحو مطلع کند! معمولاً و بر اساس شهادت تاریخ کسانی که به کرده خود اطمینان دارند احساس امنیت شغلی همراه با تطمئن القلوب را داشته و صادقانه و مجدانه خدمت میکنند. بنابراین دلیلی برای استعفایشان وجود ندارد و بهتر است سرسختانه به خدمات خود ادامه دهند اما اگر خدای ناخواسته ریگی به کفششان بوده اما مصرانه تمایل دارند همچنان حضور داشته باشند چهبهتر که تیزی تیغ برنده اخراج را حس کرده و به ضربه آن رضایت دهند. آنچه در این میان قابلتأمل است مقایسه بین کسانیست که در کشور ما محترمانه و برخلاف میل باطنی برکنار میشوند اما در کشورهای دیگر خجولانه استعفا میدهند و اگر نهادی باشد تا وجه مشترک این دو گونه عمل کردن را باهم مقایسه نماید پی خواهند برد که نه متقاضی استعفا و نه برکنار شده به اجبار نتوانند خود را از پیامدهای اشتباهاتی که در مسیر انجاموظیفهای که دستمزدش را گرفتهاند در امان باشند و چند وقتی را در آبنمک خوابیده و به استراحت بپردازند تا مجدد به صحنه برگشته و در رأس کاری تازه قرار گیرند. این نقیصه از آغاز تاریخ در پروسه استعفا یا برکناریهای کشور ما بوده که بازخواستی شامل آن نمیشد درحالیکه پاسخگویی به خطاهای مدیریتی در مدنیتهای دیگر تأکید میکند فرد مستعفی یا برکنار شده باید منتظر دادگاهی بهمنظور رسیدگی به خطاهای عمدی یا سهوی که انجام شده است باشد. آنچه در دایره مدیریتهای شوم تاریخ شاهنشاهی گذشته رایج بود سیاه نمایی های خود را داشت که با هیچ پاککنندهای تمیز نمیشد اما میتوان به حوادث بعدازآن در این زمینه دقت و توجهی ویژه داشت و از کسانی که به هر دلیل ارز و طلای خزانه بیتالمال را در بازار به حراج میگذارند و درنهایت محترمانه از کار برکنار میشوند بهطور ویژه توجه کرد و از مسئولان مجری آن دراینباره بازخواست کرد زیرا تنها با یک برکناری ساده از سمت نمیتوان خسارات کلان اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حاصل زحمات و خوندل آحاد جامعه را جبران نمود! وقوع این پروسه در دایره فرهنگی کشور نیز صادق است و میتواند بهعمد یا سهو شامل کسانی هم باشد که هرروز دانسته یا نادانسته معضلات تازهای را در تعلیم و تربیت ایجاد کرده و بهحساب اشتباه سهوی بگذارند تا بهمرورزمان نوعی عادت شود!
ادامه دارد