«دژاوو» مستندی از سنت‌های دست و پاگیر جوامع شرقی

دژاوو مستند جدیدی است که این هفته دوستان هنر و تجربه اصفهان را به دور یکدیگر جمع کرد. مستندی که بیانگر تابوها و سنت‌های دست و پاگیر جوامع شرقی است.

دژاوو مستند جدیدی است که این هفته دوستان هنر و تجربه اصفهان را به دور یکدیگر جمع کرد. مستندی که بیانگر تابوها و سنت‌های دست و پاگیر جوامع شرقی است.
به گزارش ایسنا، "ژاگیر" جوامع شرقی است. داستانی از زندگی یک مرد و زن که سال‌ها از یکدیگر جدا بوده‌اند اما برای فروش یک خانه مجبور می‌شوند که دوباره با یکدیگر ملاقات کنند. ملاقاتی که رخدادهای جدید را برایشان رقم می‌زند و آن‌ها را متوجه می‌کند که هنوز مشکلاتشان را با یکدیگر فراموش نکرده‌اند. زیرا هیچ‌گاه در مورد آن‌ها با یکدیگر صادقانه صحبت نکرده‌اند و به جای آن فرار را ترجیح داده‌اند. غافل از آنکه این مشکلات باید بیان شوند تا حل و در پی آن فراموش شوند. در حاشیه این نقد و بررسی گفت و گویی داشنیم با رایا نصیری کارگردان مستند "دژاوو" که در ادامه می‌خوانید.
فیلم دژاوو روند کندی داشت. کندی ریتم فیلم تا چه اندازه عمدی بود؟ این کندی را در فیلم نامه هم داشتید یا در فیلمبرداری و تدوین به آن رسیدید؟
این ریتم کند در فیلم نامه نیز وجود داشت. البته برخی از آن به عنوان ریتم کند و ملال‌آور یاد می‌کنند و آن را ناشی از ضعف فیلم نامه یا کارگردانی می‌دانند اما به واقع اینطور نیست. دژاوو لحنی مستند دارد و به هیچ عنوان در قالب فیلم کوتاه، کار خوبی نمی‌شد. زیرا در فیلم کوتاه ساختار به تو اجازه نمی‌دهد یک رخوت این چنینی را در فیلم نشان دهید. البته می‌توانست ریتم بهتری داشته و باشد این را انکار نمی‌کنم اما با این که می‌توانست فیلم کوتاه خوبی شود موافق نیستم. در فیلم کوتاه مخاطب نمی‌توانست روندی که شخصیت‌ها دنبال می‌کنند را دنبال کند.
آیا نمی‌ترسیدید که این ریتم کند مخاطب را پس بزند؟
خیر ترسی نداشتم و امروز آن را به حساب شجاعت خود می‌گذارم. زیرا وقتی یک فیلم به خوبی ساخته شود و خروجی آن بدست می‌آید من نمی‌توانم ادعا کنم که شاهکار ساخته‌ام و نمی‌توانم توقع داشته باشم که تماشاچی بنشیند شاهکاری را که من توهمش را دارم تا آخر ببیند. من زمانی که از فیلم جدا می‌شوم خودم را به جای مخاطب می‌گذارم و قطعاً متوجه نقاط ضعف و قدرت فیلم می‌شوم.
عنصر پر رنگ شهر می‌توانست در اثر شما بیشتر نمایان باشد، اما نبود. آیا تردید داشتید که پر رنگ کردن این عنصر در فیلم به روابط انسانی لطمه بزند یا آنکه اصرار بر درگیر نشدن با عوامل بصری را داشتید؟
همانطور که گفتم دژاوو لحنی مستند دارد. به این معنا که با یک دوربین فیلم برداری شده و فیلم محدود به لوکیشن است. به این معنا که ما نمی‌توانیم برای مخاطب به نوعی تنوع سمعی بصری ایجاد کنیم. فیلم با یک پلان هلی‌شات و ریتمی آهسته شروع می‌شود. درواقع از همان ابتدای فیلم با مخاطب قرارداد می‌بندیم که قرار است چه فیلمی ببیند. از آن گذشته ترجیح آن بود که به جای ایجاد تنوع سمعی بصری در فیلم به مشکل ایجاد شده پرداخته شود و با ایجاد یک تأمل و تفکر میان دیالوگ‌ها مخاطب را به این نتیجه برسانیم که بزرگترین مشکل جامعه ما نبود گفت‌و گو میان آدم‌ها است. چه شد که این ایده در ذهن شما تبدیل به فیلم نامه شد و سرمایه گذار حاضر شد به عنوان یک حامی در کنار شما قرار گیرد؟
هشت سال پیش بود که فیلم نامه دژاوو به ذهن من خطور کرد. در بخش خانواده زن‌ها و مردهایی را می‌دیدم که ازدواج می‌کنند اما پس از مدتی زندگی مشترک آن‌ها به پایان می‌رسد. مشکلی که در جوامع شرقی بیشتر نمود داشت و دلیل آن تابوها سنت‌هایی است که آدم‌ها را از بیان احساساتشان باز می‌دارد و نمی‌توانند با یگدیگر به گفت‌وگو بپردازند. این باعث شد که من در یک رابطه زناشویی کنکاش کنم و ببینم که آدم‌ها وقتی از یکدیگر جدا می‌شوند به هر دلیلی وقتی دوباره با هم روبه رو می‌شوند آیا می‌توانند تحلیلی از این اتفاق در زندگیشان داشته باشند و آیا می‌توانند با رویکرد دیگری با آن روبه رو شوند؟ اما در تحقیقاتم متوجه شدم که اکثر آدم‌ها این اتفاق برایشان نمی‌افتد و آن کمپلکس روانی که هیچ وقت نتوانستند بین هم عنوانش کنند همچنان باقی است. زیرا گفت و گو نگردند و اتفاق دیگری که می‌افتد این است که وقتی با هم روبه رو می‌شوند دچار تکرارمی شوند. اما در پاسخ به آن بخش از سؤال شما که در مورد راضی کردن سرمایه گذار پرسیدید باید بگویم پیدا کردن سرمایه گذار برای چنین فیلمی کار سختی است. زیرا ریسک دارد و نتیجه آن می‌شود تعداد تماشاچی خاص و هر سرمایه گذاری راضی نمی‌شود که چنین فیلم نامه‌هایی را بسازد. به خصوص که اگر فیلم اولین تجربه کارگردانی هم باشد. در این میان شانسی که آوردم این بود که به هر حال چیزی حدود 29 سال است که در سینما نفس می‌کشم و به نوعی در آن رشد کردم و تجربیات عینی و قابل لمس زیادی داشتم. با تهیه کننده‌هایی زیادی در ارتباط بودم و از طرفی می‌دانستم که نباید به تهیه کننده‌ای که روی بدنه تکیه می‌کند دلخوش باشم و در مسیرم به دنبال آدم‌هایی بودم که دغدغه مند باشند و برایشان معضلات اجتماعی مهم باشد. خوشبختانه آقایان سرمایه گذار و تهیه کننده‌ای که با آن‌ها آشنا شدنم چهار نفر بودند و در مقطعی خیلی از فیلم نامه من خوششان آمد. آیا دید روان کاوانه در همه فیلم‌های شما وجود دارد؟
بله در مستندها و در فیلم‌های کوتاه داستانی هم هست و حتی فیلم‌های که خودم بازی می‌کنم هم هست. زیرا معتقدم سینمای ما به اندازه کافی فیلم‌های سرگرم کننده دارد. البته من ادعایی ندارم که بگوییم یک فیلم فوق روان شناسانه ساختم. زیرا نه روانشناسم و نه جامع شناس اما در تحصیلات و تجربه مستندسازی و نگاهی که خودم به سینما دارم فکر می‌کنم که سینما وظیفه‌اش این است که حتی در یک فیلم سرگرم کننده تلنگری به مخاطب خود بزند. از این جهت برای من مهم است که با ساخت هر فیلمی مخاطبم را دچار این پرسش کنم.
با توجه به شرایط حاکم در جامعه فکر می‌کنید کار کردن به موضوعات اجتماعی از دیدگاه زنان تا چه اندازه نیاز سینمای امروز ما است؟
من خود دیدگاه فمنیسم دارم و معتقدم ضرورت آن در جامعه امروز به واقع احساس می‌شود اما زیاده روی در آن می‌تواند خود عاملی دافعه برای مخاطب باشد. تلاش من در این فیلم ایجاد موقعیت بود. موقعیتی که مخاطب را بیدار کند و به او بفهماند که ایراد کار از کجاست و بتواند احساسات خود را نشان دهد. حال این که میزان احساسات ایجاد شده در فیلم تا چه اندازه با دنیا و جهانبینی مخاطب و یا منتقدان همخوانی دارد یا خیر نمی‌دانم. به هر حال تجربیات و انتظارات انسان‌ها با یکدیگر متفاوت است. دژاوو فیلمی از هنر و تجربه است. اگر بخواهید به طور خلاصه به مهم‌ترین تجربیاتتان در این کارگردانی اشاره کنید، کدامند؟
من همیشه فکر می‌کردم کار کردن با تهیه کننده حرفه‌ای سخت است. اما الان به این نتیجه رسیدم که با تهیه کننده حرفه‌ای کار کنم و آن سختی‌هایی که در پی دارد را با جان دل می‌خرم. زیرا چنین تهیه کننده‌ای می‌داند وقتی که فیلم تمام می‌شود چگونه از فیلمش حمایت کند و چه کارهایی را باید برای فیلم‌اش انجام دهد. مورد دوم این است که از این پس هر فیلم نامه‌ای را که نوشتم و برای آن تهیه کننده پیدا کردم بلافاصله یک پخش کننده نیز برای آن پیدا کنم پیدا کنم زیرا به توسعه فیلم کمک می‌کند. مورد سوم آن که دیگر به هیچ عنوان قبول نمی‌کنم که با کمترین تجهیزات کار کنم. شاید از تیم‌های صحنه خواهش کنم که دستمزد کمتری بگیرند اما تجهیزاتم را کامل و بر اساس استانداردی که دارد روی صحنه می‌آورم. چه بسا که در مستند داستانی دژاوو تجهیزات را نادیده و در عوض دستمزدها را کامل پرداخت کردم. زیرا معتقد بودم که اگر دستمزد عوامل به طور کامل پرداخت شود می‌توانم هر چیزی از آن‌ها بخواهم و آن‌ها انجام می‌دهند. اما این تصوری اشتباه بود. چه بسا دوستانی حضور داشتند که افتخاری نیز با من کار کردند.

ارسال نظر