شوهرم را کشتم چون دیگر تحملش را نداشتم!

زنی که ۲۰ سال بعد از جدایی از شوهرش او را به قتل رسانده بود، پای میز محاکمه رفت و اعلام کرد اتهام قتل را قبول دارد.

به گزارش شرق، زن میان‌سال متهم است سه سال قبل شوهر سابقش را به قتل رسانده و جسدش را با یک تاکسی به بیابانی منتقل کرده است. سال ۹۶ یک راننده تاکسی به پلیس گزارش داد مسافری داشته که یک جسد را با خود حمل می‌کرده است.
این مرد آدرسی به مأموران داد و گفت زن هنوز در محل است و اگر زود خود را برسانند، می‌توانند او را ببینند. راننده تاکسی در توضیحات بیشتر به مأموران گفت: ساعاتی پیش زنی میان‌سال که بسته بزرگی به‌همراه داشت، خودروی من را دربستی کرایه کرد و باهم به خارج از شهر رفتیم؛ اما هنگامی که به مقصد رسید و قصد داشت بسته را از ماشین خارج کند، متوجه شدم داخل بسته جسد مثله‌شده‌ای قرار دارد و من هم موضوع را به پلیس گزارش دادم.
پس از اظهارات راننده تاکسی، مأموران به نشانی مدنظر رفتند و زن میان‌سال را که محبوبه نام دارد، بازداشت کردند. در همان ابتدا مشخص شد جسد متعلق به همسر سابق محبوبه است.
این زن در همان بازجویی‌های اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: ابراهیم شوهر سابقم بود. او را کشتم، چون دیگر تحملش را نداشتم. ابراهیم خیلی به من ظلم می‌کرد و آزارم می‌داد. حتی بعد از جدایی هم او مرا اذیت می‌کرد. سال‌ها اجازه نداد دخترم را ببینم. من همیشه جلوی رفتار‌های او کوتاه می‌آمدم، اما وقتی این‌بار دوباره به سمتم آمد که کتکم بزند، تحمل نکردم و عصبانیت همه این سال‌ها را سرش خالی کردم.
این زن در ادامه گفت: وقتی با ابراهیم ازدواج کردم، کم‌سن‌و‌سال بودم. در سنین نوجوانی به عقدش درآمدم و خیلی زود بچه‌دار شدیم و آنجا بود که فهمیدم شوهرم اعتیاد دارد. سال‌هایی که با شوهری معتاد زندگی می‌کردم، برایم سال‌های سختی بود؛ چون مرتب از او کتک می‌خوردم تا اینکه تصمیم گرفتم از او جدا شوم. ابراهیم هم بچه را به من نداد. فشار‌های روانی که به خاطر ابراهیم تحمل کرده بودم، وضعیت مرا سخت‌تر کرده بود. بعد از جدایی هم نمی‌گذاشت بچه را ببینم و این هم ظلم دیگرش به من بود و من هم نمی‌خواستم او را عصبانی‌تر کنم.
ابراهیم می‌دانست نقطه‌ضعف من دخترم است. به‌هر‌حال با هر زبانی شده بود، او را راضی کردم اجازه دهد گاهی دخترم را ببینم. در این سال‌ها دخترم بزرگ شد و ابراهیم هر بار از دست من عصبانی می‌شد، می‌گفت اجازه نمی‌دهم بچه را ببینی و من مدام کار‌های او را نادیده می‌گرفتم تا بتوانم دخترم را ملاقات کنم.
متهم به قتل در ادامه اعترافاتش توضیح داد: دخترم بزرگ شد و دیگر می‌توانست از خودش مراقبت کند. من می‌دانستم او با پدرش رابطه خیلی خوبی دارد و هیچ‌وقت سعی نکردم پدرش را جلوی او خراب کنم؛ تا اینکه چند روز قبل از حادثه دخترم به من گفت از کار‌های خانه خسته شده است و نمی‌تواند به درس‌هایش برسد. ضمن اینکه پدرش هم وقتی عصبانی می‌شود، او را اذیت می‌کند. من گفتم چند روزی به خانه آن‌ها می‌روم و کار‌ها را انجام می‌دهم تا او هم به کارهایش برسد. ابراهیم هم از این پیشنهاد ابراز خوشحالی کرد. چند روزی در خانه شوهر سابقم بودم. روز حادثه دخترم بیرون رفته بود، ابراهیم باز مواد کشید. من چیزی نمی‌گفتم تا اتفاقی بین ما نیفتد؛ اما ابراهیم خودش شروع کرد و رفتار‌هایی انجام داد که من را خیلی عصبانی کرد و من هم به او اعتراض کردم؛ اما به سمتم حمله کرد تا مثل گذشته من را بزند.
من هم از شدت عصبانیت، با چاقو یک ضربه به او زدم و بعد هم می‌خواستم جسد را از خانه خارج کنم که نتوانستم. سعی کردم جسد را مثله کنم؛ به همین خاطر سرش را از تنش جدا کردم، ولی باز هم نشد. تا اینکه آن را داخل چند پتو پیچیدم، یک تاکسی خبر کردم و به سمت خارج از شهر رفتم. وقتی داشتم پتو را از تاکسی بیرون می‌کشیدم، گوشه‌ای از جسد بیرون زد و راننده تاکسی هم دید. البته در آن لحظه به من چیزی نگفت، چند دقیقه بعد که مأموران آمدند، من متوجه شدم راننده آن‌ها را خبر کرده است.
بعد از اعتراف‌های این زن و مشخص‌شدن واقعیت، دخترش به دادسرا شکایت کرد و گفت حاضر به گذشت نیست. او گفت: پدرم هم معتاد بود و هم بداخلاق، ولی من دوستش داشتم و مادرم حق نداشت او را بکشد و من شکایت دارم و رضایت نمی‌دهم. این در حالی بود که متخصصان پزشکی قانونی بعد از بررسی سلامت روان محبوبه اعلام کردند او دچار اختلال شخصیت مرزی است و متهم در زمان ارتکاب به جرم مسئول اعمال خود نبوده است.
نظر پزشکی قانونی مورد اعتراض اولیای‌دم قرار گرفت و پرونده به کمیسیون سه‌نفره و پنج‌نفره پزشکی قانونی رفت و هر دو کمیسیون روانی‌بودن متهم را تأیید کردند که باز هم اولیای‌دم به آن اعتراض کردند و درخواست تشکیل کمیسیون هفت‌نفره پزشکی را دادند که در این کمیسیون بیماری متهم در حد جنون و رافع مسئولیت کیفری تشخیص داده نشد. با توجه به نقض نظر دو کمیسیون قبلی، وکیل متهم به نظر کمیسیون اعتراض کرد و کمیسیون ۹‌نفره تشکیل شد که این‌بار نیز آن‌ها محبوبه را مسئول اعمال خود تشخیص دادند و گفتند بیماری روانی او بعد از ارتکاب جرم ایجاد شده است. به این ترتیب دختر مقتول برای مادرش درخواست قصاص کرد و کیفرخواست علیه متهم صادر شد. روز گذشته متهم در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت.
بعد از اینکه کیفرخواست علیه او خوانده شد و اولیای‌دم نیز درخواست قصاص را مطرح کردند، متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من اتهام را قبول دارم، شوهر سابقم را کشتم، چون خیلی به من ظلم کرده بود البته قصدم کشتن او نبود. شوهرم به سمت من حمله کرد و من را زد، من هم در یک لحظه کنترل خودم را از دست دادم و از کاری که کردم، پشیمان هستم.
وقتی نوبت به وکیل‌مدافع او رسید، از دادگاه درخواست رفع نواقص پرونده را کرد و گفت: این پرونده نواقص زیادی دارد، اول اینکه پزشکی قانونی در مراحلی موکل من را بیمار تشخیص داده است و من از دادگاه درخواست رسیدگی به این موضوع را دارم، ضمن اینکه تحقیقات کامل نیست و حتی صحنه قتل بازسازی نشده است، با چنین نواقص بزرگی پرونده آماده رسیدگی نیست. با توجه به ایراداتی که وکیل‌مدافع متهم وارد کرد، قضات شعبه ۱۰ وارد شور شدند و پرونده را برای رفع نواقص به دادسرا بازگرداندند.

ارسال نظر