چالشهای ازدواج اجباری با احساس از دست رفتن فرصتها
افزایش سن ازدواج درحالحاضر یکی از معضلات مهم جامعه است. با پیچیدهتر شدن جوامع و ایجاد خواستهها و انگیزههای کاذب، ذائقه اجتماعی تغییر یافت و این تغییر ذائقه، به سرکوب ازدواج انجامید و متعاقب آن برخی برای رهایی از احساس تنهایی و از دست رفتن فرصتها اقدام به ازدواجهایی عجولانه و اجباری کردند.
به گزارش خبرنگار ایمنا، ازدواج از دو جنبه قابل بررسی است؛ از یک سو بحث حداقل سن ازدواج و از سوی دیگر افزایش سن ازدواج مطرح است. مطالعات نشان میدهد پدیده تأخیر در ازدواج بهمنزله مسئلهای اجتماعی روبه افزایش است و این تأخیر، مشکلات فراوانی به دنبال داشته است. شخصیت افراد با افزایش سن، شکل میگیرد و انعطافپذیری آنها به حداقل میرسد؛ بنابراین در صورتی که آنها در سن بالا ازدواج کنند دیگر نمیتوانند مفاهیمی نظیر صبر، گذشت یا محبت را درک کنند و همین امر سبب میشود زندگی بادوامی نداشته باشند و ازدواج آنها به طلاق و جدایی منجر شود.
مشکلاتی نظیر افسردگی، از بین رفتن نشاط، ابتلاء به وسواس زیاد در انتخاب همسر، مشکلآفرینی فرزندان بزرگ و ازدواج نکرده در خانه، افزایش اضطراب و نگرانی به خصوص در دختران، بلاتکلیفی، از دست رفتن طراوت و زیبایی، ناامیدی و تصمیم به تجرد قطعی، بیدقتی در انتخاب همسر، احتمال افزایش انحرافات، پیش پای جوانان خواهان ازدواج در سنین بالا است. گرچه در اسلام سن مشخصی برای ازدواج مقرر نشده است اما احادیث منقول از امامان معصو م ( ع) و سیره عملی آن بزرگواران، شواهد گویایی بر اهتمام ایشان در تعجیل امر ازدواج است چراکه از نظر قرآن، ازدواج مایه آرامش روح و روان است.
از مخالفت خانواده تا محدود شدن با تشکیل زندگی مشترک
فردی ۵۱ ساله که هنوز اقدام به تشکیل خانواده نکرده است، به خبرنگار ایمنا میگوید: در سن ۲۴ سالگی قصد ازدواج با شخصی را داشتم اما به علت مخالفتهای خانواده که گاهی تهدیدگونه بود، از ازدواج با فرد موردنظر بازماندم و پس از آن تمرکز و قدرت خود را برای رسیدن به رویاهای خود اختصاص دادم.
او ادامه میدهد: هنگامی که سنین ۲۵ تا ۳۰ سالگی را طی میکردم، احساس کردم ازدواج با محدود کردن از پیشرفت و رسیدن به آرزوها جلوگیری میکند و همان زمان بود که اصرار خانواده برای تشکیل خانواده بیشتر شد.
این فرد مجرد با بیان اینکه به علت روبهرویی با اصرارهای زیاد، بهجز داشتن تفکری تهاجمی نسبت به ازدواج، درگیر نوعی لجاجت با خانواده شده بودم، ادامه میدهد: با شنیدن هر جمله راجع به ازدواج سنگر خود در برابر این اقدام بزرگتر و قویتر میکردم.
وی با بیان اینکه زمانی به خود آمدم و متوجه شدم در نهایت نیاز به همراهی دارم که بتوانم با وی به راحتی از احساسات، عواطف، مشکلات و حتی اتفاقات روزمره خود صحبت کنم که دیر شده بود، تصریح میکند: در سن ۴۵ سالگی اعتقاد داشتم که محدوده سنی مناسب ازدواج خود را از دست دادهام.
این جوان با بیان اینکه اکثر دوستان و آشنایان ازدواج کرده بودند؛ گرچه برخی از آنها ازدواج موفقی نداشتند اما من غرق در دنیای خود بودم، اضافه میکند: زمانی از دنیای خود خارج شدم و به زندگی واقعی بازگشتم که از نظر سن، زیبایی و قوه جسمی ضعیفتر شده بودم.
وی با بیان اینکه مدتی را با افسردگی و پرخاشگری سپری کردم و دیگران را مقصر احساسات خود میدانستم، میگوید: پس از طی کردن دورانی یک تا دو ساله با این واقعیت که خود زندگی و سن مناسب ازدواج را به تعویق انداخته بودم کنار آمده و سعی کردم با همراهی اطرافیان برای ازدواج اقدام کنم.
او ادامه میدهد: با همه تلاشها و معرفیهای اطرافیان، با شخص مناسب و سازگار با معیارهای خود آشنا نشدم اما با وجود کنار آمدن با زندگی و باور به اینکه باید در راستای بهبود زندگی تلاش کرد، باز هم سعی در انتخاب فردی مناسب برای ساخت زندگی مشترک دارم.
ازدواج با استناد به سن تقویمی صحیح نیست
احسان کاظمی؛ روانشناس و مشاور خانواده در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، اظهار میکند: سن مناسب ازدواج برای هر فرد متفاوت بوده و زمانی است که فرد به بلوغ روانی، عاطفی و عقلی رسیده باشد. در واقع بهترین مرحله برای ازدواج زمانی است که فرد متوجه استقلال فکری و قدرت کنترل عواطف خود میشود و میداند که باید استقلال فکری و مالی داشته باشد.
وی با بیان اینکه ازدواج با استناد به سن تقویمی صحیح نیست، میافزاید: شرایط ازدواج در جامعه ما برای دختر و پسر متفاوت است؛ در واقع پسر باید به خواستگاری برود و دختر باید منتظر خواستگار بماند اما اگر علتهای مشترک به تعویق افتادن ازدواج را درنظر بگیریم شامل علل فردی، فرهنگی و خانوادگی میشود.
تأثیر فرهنگ موفقیت و حرف اطرافیان
این روانشناس اجتماعی با اشاره به علل فردی به تأخیر افتادن ازدواج، ادامه میدهد: ممکن است فرد در فرهنگ موفقیتمدارانه به فکر ادامه تحصیل باشد و پس از اتمام تحصیلات عالی خود به فکر یافتن فردی در حد و اندازه خود باشد یا امکان دارد فرد احساس کند هنوز آمادگی لازم برای ازدواج و تشکیل خانواده ندارد یا هنوز به قدری که باید از دوران مجردی خود لذت نبرده است.
وی با بیان اینکه حرفهای اطرافیان نیز بر تصمیم فرد بیتأثیر نیست، تصریح میکند: فرد حرفهای زیادی از جمله "تو مجرد هستی و هر کاری دوست داری میتوانی انجام دهی" یا "شرایط انجام بسیاری از کارها پس از ازدواج برای تو پیش نمیآید" را از اطرافیان خود میشوند.
این روانشناس با بیان اینکه ممکن است خانوادهها نیز با داشتن معیارهای سختگیرانه مانع از ازدواج شوند، خاطرنشان میکند: از دیگر علل به تأخیر افتادن ازدواج، شرایط اقتصادی است. حتی اگر پسری بخواهد براساس سن تقویمی خود ازدواج کند، تحصیلات خود را کامل کرده باشد و در صورت خوششانس بودن به شغلی مشغول باشد، حقوق وی به قدری نیست که امکان پسانداز یا کفاف اداره زندگی دو نفره را بدهد.
به سخره گرفته شدن ازدواج در برخی رسانهها
وی با بیان اینکه یکی از دیگر علل به تعویق افتادن ازدواج رسانهها هستند، میگوید: در بسیاری از مقاطع زمانی و برنامههای رسانهای سخن از ازدواج به هنگام و خوب بودن ازدواج است اما گاهی در برخی فیلمها و سریالها ازدواج کردن و همسر داشتن به نوع ظریفانهای به سخره گرفته میشود یا به قدری همه مسائل و مشکلات پیرامون ازدواج است که این مسئله را بد جلوه داده است.
کاظمی با بیان اینکه آسان بودن روابط نیز در به تأخیر انداختن ازدواج مؤثر است، اضافه میکند: هنگامی که دسترسی و ارتباط با جنس مخالف آسان باشد، بسیاری از نیازهای فردی که باید در بستر شرعی و قانونی ازدواج تأمین شود، در روابط زودهنگام و موقت تأمین میشود که فرد چندان به ضرورت ازدواج فکر نمیکند.
وی با بیان اینکه معیارها گاهی میتواند به قدری عجیب باشد که فرد از نظر منطقی نتواند همسری برای خود برگزیند، اظهار میکند: در جامعه طلاق نیز افزایش یافته است و در واقع دلگرمی زیادی میان جوانان درخصوص ازدواج و تشکیل خانواده وجود ندارد.
این مشاور خانواده با بیان اینکه از دیگر علل به تعویق افتادن ازدواج میتوان به استقلال مالی دختران اشاره کرد، میافزاید: گاهیبسیاری از خانمهایی که به استقلال مالی رسیدهاند مطرح میکنند که "دستم در جیب خود است و نیازی به فرد دیگری ندارم، هر جا بخواهم میروم و هر فعالیتی را که لازم بدانم انجام میدهم" این نوع تفکر از دیگر دلایل تعویق در ازدواج است.
ایجاد احساس از دست رفتن فرصتهای ازدواج
وی ادامه میدهد: هنگامی تفکر از دست دادن فرصتها برای ازدواج در شخص ایجاد میشود که فرد احساس کند اطرافیان و همسن و سالهای او ازدواج کرده، دارای فرزند هستند، سر و سامان گرفتهاند و افرادی که به او معرفی میشوند هم چندان مناسب نیستند و به خصوص اگر شخص دارای زمینه اضطراب و نگرانی باشد، به آرامی به نیمی از معیارهای خود برای ازدواج راضی میشود.
کاظمی با بیان اینکه این موضوع در خانمها بیشتر دیده میشود زیرا ترس از دیر باردار شدن، در خانه ماندن، از دنیا رفتن والدین و در واقع خانه به دوش شدن دارند، تصریح میکند: جمع این تفکرات منجر میشود که فرد احساس کند برای ازدواج دیر شده است در صورتی که ازدواج باید به هنگام مناسب انجام شود.
ازدواج فهمی توأم با مهارت
وی با بیان اینکه معنادار بودن یک زندگی زناشویی در وجود احساس امنیت، صلح، رضایت و رشد دوطرفه است، اضافه میکند: هنگام مناسب ازدواج زمانی است که فرد به ضرورت و نیاز به ازدواج پی ببرد، مفاهیم آن و مهارت ارتباط با همسر را بیاموزد و بداند ازدواج، مسئولیت، تعهد و وفاداری به چه معنی است. ازدواج یک نیاز نیست بلکه فهمی توأم با مهارت است.
این روانشناس با اشاره به اهمیت استقلال فرد در ازدواج، میگوید: زمانی که فرد به قدری از نظر استقلال به قدرت نرسیده باشد که بتواند جدای از معیارهای والدین و مخالف نظر آنها، مهمترین تصمیم زندگی خود را بگیرد این فرد توان ازدواج ندارد. فرد باید بداند استدلال و منطق او از معیارهایی که برای ازدواج دارد چیست.
تنها دوست داشتن کافی نیست
وی با بیان اینکه فرد اگر قصد ازدواج دارد باید بداند چه چیزی صحیح و چه چیز نادرست است، خاطرنشان میکند: معیارهایی نظیر اینکه من شخص مورد نظر خود را گرچه معتاد، دارای مشکل اخلاقی یا شغلی است، دوست دارم، درست نیست چرا که تنها دوست داشتن کافی نیست، و این نوع تفکر عقلانی نیست.
کاظمی با بیان اینکه چنین فردی باید به مشاور مراجعه و از او کمک بگیرد، اظهار میکند: در صورتی که فرد دچار مشکل در انتخاب است و معیارهای نادرستی برای ازدواج دارد خود باید به مشاور مراجعه کند اما اگر والدین او در برابر معیارهای درست و منطقی فرد لجاجت میکنند، آنها باید به مشاور مراجعه کنند تا توجیه و راهنمایی شوند.
نتیجه ازدواج عجولانه
وی با اشاره به نتیجه ازدواجهایی که صرفاً به علت داشتن احساس از دست رفتن فرصتها صورت میگیرد، میافزاید: چنین افرادی در حداقل ترین حالت یک زندگی بیهیجان و بیعاطفه را تجربه میکنند که تنها ماندن در رابطه است بدون معنا و احساس رضایت و بالاترین حد چنین ازدواجهایی شکست، طلاق یا خیانت است.
این خانواده درمانگر با بیان اینکه افرادی که از معیارهای خود کوتاه آمده و صرفاً قصد ازدواج دارند ممکن است معیارهای جایگزین پیدا کرده باشند، تصریح میکند: به عنوان مثال دختری که زمانی معیارهای سطح بالایی داشته است و درحالحاضر به سنی رسیده است که موارد مناسب ازدواج بسیاری کمی دارد، معیارهایی نظیر زیبایی، تحصیلات یا پولدار بودن را کنار گذاشته و معیارهایی نظیر خانواده، شخصیت و اخلاق فرد را مدنظر قرار میدهد.
جایگزینی یا حذف معیارها در ازدواج سنین بالا
وی با بیان اینکه در واقع فرد از ۱۰ معیار که برای ازدواج خود تعیین کرده است هفت معیار را حذف میکند، ادامه میدهد: گاهی افراد تنها به مادر شدن فکر میکند و عقیده دارند که برای او مهم نیست همسر او چه کسی باشد زیرا حقوق خود شخص کفاف زندگی را میدهد یا پدر وی به آنها کمک خواهد کرد و همین که همسر او فردی متعهد باشد کافی است.
کاظمی معتقد است: جایگزین شدن معیارها یا حذف شدن برخی از معیارها با درنظر گرفتن اولویتهای درست و منطقی مشکلی ایجاد نمیکند اما اگر معیارهای درست حذف شوند و فرد تنها قصد داشته باشد از منزل پدری خود خارج شود، ازدواج او ازدواجی محکوم به شکست است و حتی اگر طلاق رسمی نیز رخ ندهد، زوجین درگیر آسیبهای طلاق عاطفی، سردی، افسردگی یا خیانت میشوند.
نابودی حال و آینده فرزندان
وی درخصوص سرنوشت فرزندان ماحصل چنین ازدواجهایی، اظهار کرد: چنین ازدواجهایی حال و آینده فرزند را نابود میکند. در واقع کودکی که شاهد درگیری میان والدین خود است، ممکن است نسبت به پدر و مادر خود خشمگین یا نسبت به جنس مخالف خود بدبین شود و حتی به قدری ایدهآلگرا باشد که توقع داشتن ازدواجی رویایی را برای جبران ازدواج والدین خود داشته باشد.
وی با بیان اینکه برخی فرزندان طلاق معمولاً خود نیز درگیر طلاق میشوند زیرا مهارتی نیاموخته یا الگویی از زندگی خوب نداشتهاند، خاطرنشان کرد: برخی فرزندان طلاق یا فرزندانی که در خانوادههای متشنج رشد میکنند الگویی مشابه از رابطه زوجی والدین خود میسازند و با همسران خود مشکل دارند یا معیارهایی رویایی درنظر دارند زیرا عقیده دارند والدین آنها زندگی بدی داشتهاند و آنها میخواهند همسری بسیار خوب برگزینند.
مجموعهای از فاکتورها، تعیینکننده سن ازدواج
علیرضا شریفییزدی؛ جامعهشناس در گفتوگو با خبرنگار ایمنا با بیان اینکه نمیتوان سن دقیقی برای ازدواج ذکر کرد و این موعد برای همه افراد ثابت نیست، اظهار میکند: گاهی ممکن است سن شناسنامهای افراد با سن ازدواج آنها یکسان باشد اما صرفاً سن ازدواج بسته به سن شناسنامهای فرد نیست. سن عاطفی، اقتصادی، بلوغ اجتماعی، عقلانی و بیولوژیک فرد، سن مناسب فرد را برای ازدواج تعیین میکند.
وی با بیان اینکه طبق مطالعات انجام شده در کشور بهترین زمان برای ازدواج که منجر به پایدارترین و ماندگارترین زندگی مشترک میشود، سنین ۲۵ تا ۳۵ سالگی است، میافزاید: در میان افرادی که در این سنین ازدواج کردهاند، طلاق عاطفی و رسمی کمتر گزارش شده است.
سن ازدواج در شرایط فعلی جامعه
این جامعهشناس با بیان اینکه سن ازدواج برای آقایان در شرایط فعلی جامعه در بازه سنی ۲۶ تا ۳۶ سال و برای خانمها ۲۴ تا ۳۵ سال است، ادامه میدهد: طبق مطالعات کشور، ازدواج آقایان دارای سن کمتر از ۲۶ سال و خانمهای دارای سن کمتر از ۲۴ سال، میزان بیشتری از مشکلات، طلاق، درگیری، نزاع و پشیمانی را نسبت به سایر افرادی که با سن بیشتری ازدواج میکنند، به خود اختصاص داده است.
وی با بیان اینکه تا زمانی که انسان درحال تعلیم است نباید اقدام به گرفتن تصمیمات مهم زندگی خود کند زیرا شخص امروز به گونهای فکر میکند اما اندیشه وی روز بعد تغییر کرده است، تصریح میکند: ذهن بیشتر خانمها تا سن ۲۳ یا ۲۴ سالگی و ذهن آقایان تا ۲۵ یا ۲۶ سالگی درحال تغییر است.
کجرفتاری، بدرفتاری و ناسازگاری پس از ازدواج
شریفییزدی میگوید: زمانی که فرد احساس کند خواستهها، تمایلات، گرایشها، استعدادها و علایق وی به علت ازدواج زودرس دچار ناکامی شده است، فرد درگیر انواع بیماریهای روانی نظیر افسردگی، اضطراب میشود و این مشکلات را در رابطه زوجی نیز دخالت میدهد و پس از شش ماه تا سه سال از گذشت زندگی مشترک، اقدام به بدرفتاری و ناسازگاری میکند.
وی با بیان اینکه این اتفاقات به این علت است که فرد اعتقاد دارد معیارها، خواستهها و آرزوهای او به علت ازدواج زودرس یا غلط از دست رفته است، میگوید: یکی از دلایل اصلی خیانت میان زوجین به این علت است که فرد میخواهد در جای دیگری خواستههای خود را برآورده کند یا برخی نیز به دلیل انتقامگیری دست به چنین اقدامی میزنند.
مشکلات ازدواج اجباری با تفکر از دست رفتن فرصتها
این جامعهشناس با اشاره به نتیجه ازدواج با تفکر از دست رفتن فرصتها، اضافه میکند: نتیجه چنین ازدواجهایی طلاق عاطفی است؛ در طلاق عاطفی صرفاً زوجین زیر سقفی با یکدیگر زندگی میکنند اما ارتباط میان آنها عاری از عاطفه است. چنین افرادی دچار انواع اختلالات عصبی و روانی میشوند و متعاقب آن بیماریهای جسمی نیز به سراغ آنها میآید و در نهایت در برخی مواقع چنین ازدواجهایی محکوم به طلاق رسمی است.
وی با بیان اینکه ازدواج با این تفکر برای هر دو جنسیت اتفاق میافتد اما در خانمها بیشتر است، ادامه میدهد: خانمها در معرض خطر بیشتری هستند و به علت شرایط کشور و جامعه ما بیشتر وقت خود را در منزل میگذرانند اما آقایان مسئولیتها و مشغولیتهای بیرون از خانه بیشتری دارند.
شریفییزدی درخصوص تأثیر ازدواجهای اجباری اینگونه بر فرزندان، اظهار میکند: فرزندانی که در چنین خانوادههایی متولد میشوند و رشد میکنند، دچار انواع مشکلات روحی، روانی هستند و معضلاتی را تا آینده با خود همراه دارند.
اهرم فشار خانوادهها و لزوم مهارت نه گفتن
وی با بیان اینکه هنوز پدیده فشار خانواده برای ازدواج به صورت سنتی وجود دارد، میافزاید: بسیاری از خانوادهها به علل مختلف از اهرمهای فشار خود استفاده میکنند؛ اهرمهای فشار گاه به صورت قهر و زور، گاه به صورت محروم کردن عاطفی و گاه ابراز فشار از نظر اقتصادی است.
شریفییزدی با بیان اینکه خانوادهها عمدتاً با توسل به این ابزارها فرزندان را به خواستههایی که خود اعتقاد دارند صحیح است سوق میدهند، میگوید: خروجی استفاده از اهرمهای فشار توسط خانوادهها میتواند ایجاد مشکل برای فرد باشد.
وی با بیان اینکه اولین و مهمترین اقدام برای هر شخص یادگیری مهارتهای زندگی است، خاطرنشان میکند: یکی از مهارتهای زندگی مهارت نه گفتن است؛ فرد باید توانایی داشته باشد در هنگام مواجهه با خواستههای غیرمنطقی از سمت والدین خود نه بگوید. فردی که مهارت نه گفتن داشته باشد، به راحتی ایستادگی میکند و تن به قبول موضوعی که ایجاد مشکل برای وی میکند، نخواهد داد.