تحلیلی بر فیلم سیارۀ میمونها ساختۀ مت ریوز
جنگ برای سیاره میمون ها که سومین قسمت این مجموعه می باشد شخصیت پردازی بهتر و فضای تاریک تری نسبت به دو قسمت قبلی داشته و به خوبی توانسته فضای جنگ و شورش را به تصویر بکشد که چگونه عده ای برای قدرت بیش تر با دشمنان خود متحد شده و با هم نژادان خود وارد جنگ می شوند.
مبینا جنتی| جنگ برای سیاره میمون ها یک فیلم علمی تخیلی محصول مشترک آمریکا، کانادا و نیوزلند و یکی از پرفروش ترین فیلم های هالیوود به شمار می رود. در خلاصه فیلم آمده است که سزار و ارتش میمونها وارد یک درگیری تحمیلی و مرگبار با ارتش انسانها به رهبری کولونلی بیرحم میشوند. به دنبال تلفات غیر قابل تصور ارتش میمونها، سزار در کشاکشی نزدیک با غریزه تاریک خود، جهت گرفتن انتقام گونه میمونها آماده میشود. قضای روزگار در نهایت سزار و کولونل را در نبردی حماسی برای آینده هر یک از گونهها و تعیین سرنوشت این سیاره رو در روی یکدیگر قرار خواهد داد…
جنگ برای سیاره میمون ها بهترین پایان برای این سه گانه به شمار می رود اما پیش از تماشای این قسمت بهتر است نگاهی به دو قسمت قبل داشته باشید تا روند فیلم را بررسی کنید، جنگ برای سیاره میمون ها که سومین قسمت این مجموعه می باشد شخصیت پردازی بهتر و فضای تاریک تری نسبت به دو قسمت قبلی داشته و به خوبی توانسته فضای جنگ و شورش را به تصویر بکشد که چگونه عده ای برای قدرت بیش تر با دشمنان خود متحد شده و با هم نژادان خود وارد جنگ می شوند.
«مت ریوز» کارگردان فیلم، سزار را به سمبلی از احساسات متناقض انسانی تبدیل می کند که باوجود دیالوگ های کمی که دارد باعث جذب و علاقه مندی مخاطب به سرنوشت خود می شود.
داستان از دید میمون ها روایت می شود، در نسخه اول مشاهده می کنیم که آزمایشات بر روی گروهی از میمون ها باعث ایجاد ویروسی می شود که تعداد زیادی از انسانها را از بین میبرد. در این هنگام میمونها دچار نوعی جهش میشوند و سپس از لحاظ فیزیکی و مغزی پیشرفت میکنند. در نسخه دوم فیلم مشاهده می کنیم که سزار رهبر میمون ها گشته و به دنبال صلح با انسان هاست اما یکی دیگر از میمونها به اسم کوبا جنگی را با انسان ها آغاز میکند که در نهایت سزار با قتل او سعی می کند از کینه ورزی او جلوگیری کند. در نسخه سوم همانطور که بیان شد ما شاهد درگیری بین میمونها و انسانها هستیم، اما فیلمنامه، دیالوگ ها و بازی های فوق العاده باعث می شود که مخاطب بیش از دو فیلم قبلی به آن علاقه مند شود.
سیاره میمون ها دورنمایی از آینده تمدن بشری نیست، بلکه چیزی را روایت می کند که در حال حاضر در حال روی دادن است اما در زمان و مکانی دیگر به وقوع می پیوندد. نقطه قوت فیلم پرسش های فلسفی است که در طول فیلم برای مخاطب مطرح می شود. سوال هایی از قیبل بشریت به چه معنی است؟ آیا صرفاً انسان بودن کافی می باشد یا باید بیش تر برای پیشرفت خود تلاش کنیم؟ آیا اگر مورد تهدید گونه های دیگر قرار بگیرم بازهم باید به اصول اخلاقی پایبند باشیم؟
فداکاری، عشق به خانواده و مهربانی از خصوصیاتی می باشند که در میان میمون ها بسیار به چشم می آید که در نقش سزار، رهبر میمون ها، نمود یافته است.
در این فیلم ما شاهد بازی بی نظیر اندی سرکیس سلطان بازیگری موشن کپچر هستیم. او که پیش از این در نقش گالوم در سه گانه ارباب حلقه ها حضور داشته است با این بازی نیز مهارت خود را در این نوع بازیگری نشان می دهد.
یکی از ویژگی های این فیلم جلوه های ویژه آن است که بسیار طبیعی می باشد. در فیلم سیاره میمون ها مفهوم خانه و بازگشت به خانه نقش مهمی دارد، همذات پنداری با میمون ها از همین مفهوم خانه، زمین و سرزمین نشات می گیرد.
قسمت سوم فیلم مفهوم بسیار عمیق تری را نسبت به قسمت های قبلی نمایش می دهد. در طول فیلم با تلاش های سزار، رهبر میمون ها، برای رهبری روبرو می شویم، او می خواهد با آرامش در کنار هم نوعان خود زندگی کند اما انسان ها مانع این امر می شوند. به طور معمول در فیلم ها انسان ها در طرف خوب و بقیه موجودات، خارجی و تجاوزگر شناخته می شوند، اما در این فیلم ما با هیچ انسانی همذات پنداری نکرده و میمون ها را موجوداتی مظلوم و آسیب دیده می دانیم.
در مقابل سزار، سرهنگ یا کلونل ( وودی هارلسون) را مشاهده می کنیم، او خود را تاریخ ساز دانسته و مانند دیگر دیکتاتورهای تاریخ به دیگران اعتماد ندارد. در طول فیلم مشاهده می کنیم که سرهنگ مانند یک رهبر خودسر سرنوشت تمام انسان ها را تباه می سازد.