سبکی که بین جوانان همهگیرتر میشود
کافهنشینی خرده فرهنگها
با دیدن اینهمه شور و شوق جوانان در فضای کافه دلم میخواهد به جمع آنها بپیوندم و پیگیر سوژه خبریم شود، اما به چه بهانهای؟جسارت به خرج میدهم، و سراغ یکی از میزها رفته، پس از سلام عنوان میکنم خبرنگارم و به دنبال تهیه گزارشی در رابطه با علل فرهنگی کافه گردی جوانان هستم، تا شاید مرا به جمع خودشان قبول کنند اما با پاسخ منفی مواجه میشوم سراغ میز بعدی میروم، آنها هم پس از شنیدن نام خبرنگار از پذیرش من امتناع کرده اما درنهایت بهشرط اینکه هویتشان فاش نشود مایل به صحبت با من برای دقایقی میشوند.
عصر پاییز است و پس از یک روز کاری به دنبال مکانی برای تهیه قهوه هستم که خستگی روزانهام را از بین ببرد، از گذر فرهنگی چهارباغ عبور میکنم تا دریکی از کافهها این خستگی را رفع کنم، پس از ورود به کافه اولین موردی که توجه من را به خود جلب میکند، فضای متفاوت آن است، متفاوت از این منظر اینکه همهچیز ازلحاظ طراحی محیط، چینش وسایل، انتخاب موسیقی، نورپردازی همه به همه دستبههم داده است که فضای آرام بخشی را برای مخاطب فراهم کند، اما نکتهای که قابلتأمل است حضور گروه سنی نوجوان و جوان در این فضا نسبت به سایر گروههای سنی است به همین خاطر برایم عجیب است این مکان و اینهمه جوان ! چرا فقط جوانان؟ همین موضوع باعث میشود که توجه به خستگی روزانه خود نکرده و به دنبال این سوژه باشم که کافهها ازلحاظ فرهنگی چه کارکردی دارد که توانسته اینهمه نوجوان و جوان را به خود جذب کند؟، با دیدن اینهمه شور و شوق جوانان در فضای کافه دلم میخواهد به جمع آنها بپیوندم و پیگیر سوژه خبریم شود، اما به چه بهانهای؟جسارت به خرج میدهم، و سراغ یکی از میزها رفته، پس از سلام عنوان میکنم خبرنگارم و به دنبال تهیه گزارشی در رابطه با علل فرهنگی کافه گردی جوانان هستم، تا شاید مرا به جمع خودشان قبول کنند اما با پاسخ منفی مواجه میشوم سراغ میز بعدی میروم، آنها هم پس از شنیدن نام خبرنگار از پذیرش من امتناع کرده اما درنهایت بهشرط اینکه هویتشان فاش نشود مایل به صحبت با من برای دقایقی میشوند.
کافه محیطی برای ابتذال فرهنگی جوانان نیست
علی دانشجوی معماری است، او درحالیکه لبخند به لب دارد میگوید: همینطوری، فضاهای کافه با دیگر فضاهای شهر و اطرافم متفاوت است. من وقتی وارد فضای کافه میشوم چه تنها باشم، چه با دوستان در آن حس آرامش عجیبی دارم، خودم هم هنوز علتش را نمیدانم، فقط حس میکنم این فضا، این میز و صندلی متعلق به من است.
دختر جوانی درحالیکه دارد از لیوان «موکا» پیش رویش عکس میگیرد صحبتهای علی را قطع کرده، و میگوید: به دنبال چه هستی؟ به دنبال اینکه بروی و فردا در روزنامهات بنویسی ابتذال فرهنگی در کافهها، جوانان ازدسترفته و... نه، اینطور نیست هر کس کافه بیاید هویتش را ازدستداده یا دنبال روابطهای آزاد و خارج از چهارچوب با دیگران است هرچند بعضی از هم سن و سالهای من به خاطر عقده حقارتی که دارند به این مکانها آمده که نشان دهند چقدر روشنفکر و امروزی هستند.
او در ادامه بیان میکند: به عقیده بنده کافه تنها محیطی است که سلایق، روحیه و رضایتمندی ما جوانان را دیده و به آن پرداخته است شما بگویید برای من جوان کجایی در این شهر دیدهشده که بدون نگاه سنگین و فاقد کنجکاوی دیگران بتوانم لحظاتی را با دوستانم گپ و گفت داشته باشم؟ در دانشگاه، منازل، پارکها، و... کجا این فضا فراهمشده. من وقتی وارد کافه میشوم زمان دیگر معنا ندارد، ساعتها گذشته و من هنوز دارم از گپ و گفت با دوستانم لذت میبرم.
کافه، مکان اختصاصی برای بیان دغدغهها جوانان
رویا نظر متفاوتتری به بقیه دارد، او میگوید آنچه باعث میشود من تمایل بیشتری بهوقت گذارانی در این محیط نسبت به سایر محیطها داشته باشم، فضای خاص حاکم بر آن است. از نورپردازی، موسیقی، دکوارسیون، خوراکیها و حتی ظروف سرو آن گرفته متفاوت است و همین متفاوت بودن این فضا است که باعث شده خیلی از ما جوانان در آن احساس راحتی کرده و دوست داشته باشیم وقتمان را در اینگونه فضاها سپری کنیم.
برای بررسی ابعاد این موضوع سراغ شیرین احمدنیا، دکترای جامعهشناسی فرهنگی و دانشیار جامعهشناسی دانشگاه علامه رفته و نظر وی را جویا شدیم. احمدنیا با اشاره به اینکه قهوهخانه در فرهنگ ما ریشه داشته و این مکانها با جنسیت مرتبط بوده، میگوید: به دلیل اینکه قهوهخانهها محلهای بوده ، فضایی نیمه عمومی برای مردان محسوب و سن فرد هم یک فاکتوری مهم تلقی میشده است. این مکان ورودش معنادار بوده یعنی مرد یا جوانی که وارد آن میشد به بلوغ فکری رسیده و میتوانسته سری ازسرها درآورد.
او ادامه میدهد: قهوهخانه در فرهنگ ایرانی کارکردهای مثبت و منفی مختلفی هم داشته است از کارکردهای اوقات فراغتی و سرگرمی، درد دل کردن با رفقا، خلوتگزینی و به« خود » پرداختن ،مشاوره برای پیوند و عقود مختلف مالی، دوستی، گرهگشایی، مباحث سیاسی اجتماعی ، .... گرفته تا دوری از خانواده، آمیختگی صرف با دخانیات ، پرسه زنی و پاتوقهای گروههای آسیبی میتوان به آن اشاره کرد.اما آنچه این مکان را در فرهنگ ایرانی به شکلی برجستهتر در ذهن متصور میسازد، فضایی نسبتاً عمومی برای« گپ زدن »در مورد مسائل زندگی روزمره ، اجتماع، گرهگشاییهای محلی و گذران اوقات فراغت بوده است.
دانشیار جامعهشناسی دانشگاه علامه بابیان اینکه کافهها در دیگر جوامع و کشورها بخصوص اروپا سابقه طولانی و مهمی داشته است، تصریح میکند: زمانی برای تصمیم گیرهای اعتصابات و کنشهای اعتراضی انقلابی و زمانی برای آشنایی، دوستی و رتق و فتق امور روزمره اجتماعی بوده است بهعنوانمثال فرانسه و ازجمله پاریس با کافهها و خاطرات دور و نزدیک مردمان این شهر آمیختگی فراوانی داشته است.
او تأکید میکند: آنچه جوانان امروز ایرانی را با کمیتی قابلتوجه به سمت قهوهخانههای مدرن یا کافههای امروز میکشاند ، با اندکی تفاوت نسبت به سنت قهوهخانه در ایران، توجه را به خود جلب میکند. آنچه در ابتدا به شکلی بارز به نظر میرسد ، گرایش جوانان امروز ازجمله در کلانشهرها ، به کافهها بیشتر بهرهگیری از فضای فیزیکی آن است تا کارکردهای سنتی آن . فرصتی مکانی برای دورهم جمع شدن ، آشنایی و خلوتگزینی . فرصتی مکانی ، بسته و محدود که از خانه خارج است اما عمومی و در دید و چشم دیگران عام نیست. این دلیل اصلی گرایش جوانان به این مکان یا فضای نسبتا عمومی در ایران است .
تحلیل فرهنگی کافه و حضور جوانان
احمدنیا با اشاره به اینکه باشگاهها، کافهها، روزنامهها ، مطبوعات ، پاتوقهای فرهنگی در تاریخ سیاسی اجتماعی جوامع ازجمله اروپا، طلایه دار و فضاهایی برای گفتگو و گفتمانهای روشنفکرانه و راه گشایانه بوده است، میگوید: پدیده اصطلاحاً کافه گردی که معنایی شفاف نیز در آن نهفته است، یک پدیده اجتماعی و قابلمطالعه در مناطق شهری ایران است. کافهها برای جوانان ایرانی امروز از طرفی پناهگاهی برای حضوری گروهی ، خواستنی و هویتی است تا مکانی صرف برای وقتگذرانی و روزمرگی .
او ادامه میدهد: گرایش قابلتوجه جوانان به این مکانها بهطور واضحی نشانگر فقدان فضاهای مطلوب عمومی و نسبتاً آزاد برای جوانان است. گریزگاهی برای دیدار دوستی یا گپزنی گروهی که در فضاهای دیگر قابلدسترس نیست. نشان از فقدان یا کمبود عیان خانهها و یا کلوپهای جوانان در مناطق و محلات شهری و گردهماییهای طبیعی آنان است.
کافه گردی تهدید یا فرصت فرهنگی
این جامعهشناس فرهنگی اظهار میکند: کافههای امروزی برای جوانان همچون کارکردهای عمومی ، اجتماعی، فرهنگی و مطلوب قهوهخانههای سنتی ایران میتواند مطلوب و پاسخدهنده به نیازهای فراغتی و اجتماعی جوانان را داشته باشد و نیازی عمدتاً وابسته به قشر و گروههای جوانان را برآورده سازد. بر این اساس پس فرصت است چراکه قسمتی از فرآیند اجتماعی شدن جوان در این مکان شکل میگیرد با دوستانش در فضایی خواستنی به گفتگو نشسته و به تبادل دانش و اطلاعات میپردازد و علاوه بر این موارد با فرآیندی پویا در گروه خود را به منصه «حضور» رسانده و اوقاتی مفرحی را نیزبرای خود رقم میزند.
او ادامه داد: اما اگر کافهها به تنها فضای مطلوب برای جوانان تبدیل شود کارکردهای مطلوب آن کاسته شده ، پویایی و خصلت گفتمانی و اجتماعی و فرهنگی خود را از دست بدهد ، دیگر بهعنوان فضایی با فرصت مناسب برای حضور اجتماعی جوانان نمایان نخواهد شد.
احمدنیا هشدار میدهد: شکلگیری ، گونه فضایی ، ترکیب گروهی و دلایل حضور گسترده جوانان شهری در کافههای امروز ایران، نهتنها متفاوت از گونه سنتی و کارکردی آن است بلکه در حال فاصلهگیری از یک فضای معاشرتی،گفتگویی، عمومی و فراغتی و تبدیل آن به مکانی برای روزمرگی و وقتگذرانی صرف با مصرف انواع کالاها و سرگرمیهای کاذب است که این ویژگیها را در فرآیند اجتماعی شدن مطلوب جوانان ، بایستی تهدید تلقی نمود .
او میگوید: نادیدههای کافه گردی را بایستی در کارکردهای پنهان ، نیت نشده ، بی کارکردی و خلاصه کارکرد منفی آن جست. کافه گردی یک آلترناتیو انتخابشده ، ناچاری و در دسترس برای جوانان در پاسخ به فقدان فضاها و امکاناتی برای حضور فرهنگی و اجتماعی و مطلوب آنان است. آلترناتیوی که در حال انحصاری شدن فضای جوانان است و همه طیفی را بهسوی خود کشانده و کیفیات امروزیش را غالب میسازد.