نبــــرد «بَن»ها

سرانجام به آرزویش رسید؛ آرزویی که فاصله «محمد بن سلمان» تا تخت پادشاهی عربستان را یک قدم کرد و جنگ قدرت در درباره سعودی را به نفع فرزندان پادشاه تغییر داد. مدت‌ها بود که سن و سال بالا و بیماری‌های مختلف «سلمان بن عبدالعزیز» از جمله آلزایمرش موجب شده بود که شاهزاده های سعودی تشنه قدرت برای تصاحب کرسی پادشاهی به جان یکدیگر بیفتند؛ جنگی که «محمد بن نایف» ولیعهد و «محمد بن سلمان» نایب ولیعهد دو رقیب اصلی در آن بودند. در این میان، محمد بن سلمان 31 ساله تقلای بیشتری داشت؛ طمع او برای قدرت بر هیچ کس پوشیده نبود و از همین رو، روز به روز بر نقش و تاثیرش در فضای داخلی و خارجی عربستان می‌افزود؛ تلاش‌هایی که سرانجام در نخستین ساعات روز چهارشنبه با فرمان پادشاه عربستان منجر به رسیدنش به مقام ولیعهدی و برکناری «محمد بن نایف» شد.

نبــــرد «بَن»ها

سرانجام به آرزویش رسید؛ آرزویی که فاصله «محمد بن سلمان» تا تخت پادشاهی عربستان را یک قدم کرد و جنگ قدرت در درباره سعودی را به نفع فرزندان پادشاه تغییر داد. مدت‌ها بود که سن و سال بالا و بیماری‌های مختلف «سلمان بن عبدالعزیز» از جمله آلزایمرش موجب شده بود که شاهزاده های سعودی تشنه قدرت برای تصاحب کرسی پادشاهی به جان یکدیگر بیفتند؛ جنگی که «محمد بن نایف» ولیعهد و «محمد بن سلمان» نایب ولیعهد دو رقیب اصلی در آن بودند. در این میان، محمد بن سلمان 31 ساله تقلای بیشتری داشت؛ طمع او برای قدرت بر هیچ کس پوشیده نبود و از همین رو، روز به روز بر نقش و تاثیرش در فضای داخلی و خارجی عربستان می‌افزود؛ تلاش‌هایی که سرانجام در نخستین ساعات روز چهارشنبه با فرمان پادشاه عربستان منجر به رسیدنش به مقام ولیعهدی و برکناری «محمد بن نایف» شد.

بن سلمان که از سال 2015 همزمان با روی کار آمدن پدرش در راس خاندان پادشاهی، بر مصدر وزارت دفاع نشست، عملا در نقش ولیعهد پدر بود؛ چراکه محمد بن نایف، ولیعهد برکنار شده سعودی‌ها چندان حضور و نقش پررنگی در معادلات سیاسی، اقتصادی و بین المللی ریاض نداشت و این پسر پادشاه بود که روز به روز بر قدرت و تاثیرگذاری خود چه در فضای داخلی و چه در مراودات خارجی می افزود. رفت و‌ آمدهای متعدد به ایالات متحده و دیدار با مقامات این کشور، ورود به ماجراجویی یمن و آغاز جنگ تمام عیار در منطقه و همچنین اعمال نفوذ در اتاق های تصمیم‌گیری و تصمیم سازی عربستان از جمله تلاش هایی بود که جوان سعودی برای قدرت گرفتن هرچه بیشتر در نظام پادشاهی این کشور به آنها متوسل می شد. گرچه منتقدان، محمد بن سلمان را عجول، بی تجربه و تشنه قدرت می دانند، حامیانش معتقدند که او جوانی سخت کوش است و دریچه ای امیدبخش برای آینده نظام پادشاهی عربستان به شمار می‌آید. او که از سال 2015 ریاست هیئت امنای شرکت بزرگ نفتی آرامکو را بر عهده گرفت، دست به اصلاحات اقتصادی در این کشور زد و در روزهایی که بن نایف در انزوا به سر می‌برد، سکاندار اقتصادی و امنیتی عربستان شد. این شاهزاده عربی نقشه‌هایی برای درآمدهای نفتی عربستان در سر می‌پرواند، به طوری که در مصاحبه با بلومبرگ گفته بود: «عرضه اولیه سهام و انتقال آن به صندوق سرمایه‌گذاری عمومی آن را تبدیل به محل درآمد دولت عربستان خواهد کرد و نفت دیگر محل درآمد آن نخواهد بود». محمد بن سلمان به دوران پسانفت عربستان هم می‌اندیشد و به همین منظور از طرح کشورش برای تاسیس صندوق دو هزار میلیارد دلاری برای دوره پس از اتمام نفت خبر داده بود؛ طرحی که براساس آن، آرامکو تا سال ۲۰۱۸ به بخش خصوصی واگذار می‌شود.

مقدمه‌سازی‌های پدر
واقعیت این است که ملک سلمان از مدت ها قبل به دنبال مقدمه چینی برای بالا رفتن پسر جوانش از پله های پادشاهی بود. صدور فرمان های متعدد عزل و نصب در پست های مهم دولتی و غیردولتی در ماه های اخیر هموار کردن مسیر بن سلمان برای نشستن بر کرسی ولیعهدی بود. پادشاه عربستان در سلسله فرمان های جداگانه، تمامی افراد نزدیک به خود و فرزندش را جایگزین دیگر شاهزادگان و مقام های دولتی کرد که تعیین «خالد بن سلمان» برادر محمد بن سلمان به عنوان سفیر جدید ریاض در آمریکا یکی از مهم ترین این عزل و نصب ها بود؛ فردی که گفته می شود برای ایجاد حلقه اتباطی میان محمد بن سلمان و مقامات آمریکایی در این پست گمارده شده است. از سوی دیگر، حدود دو ماه پیش ملک سلمان با هدف فراهم کردن زمینه جهت انتصاب محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد، اختیارات محمد بن نایف را بسیار محدود و فرمان تشکیل مرکز امنیت ملی عربستان زیر نظر دیوان سلطنتی صادر کرد؛ فرمانی که به باور بسیاری از کارشناسان، اقدامی در راستای کاهش اختیارات بن نایف بوده است؛ چرا اهداف و مسئولیت های تعریف شده برای این نهاد نوپا تا حد زیادی با مسئولیت های وزارت کشور عربستان، جایی که نایف در صدر آن قرار گرفته بود، مشابهت داشت. حالا اما طبق فرمان سلمان، محمد بن نایف علاوه بر ولایتعهدی، از همه مناصب دیگر مثل وزارت کشور و معاونت ریاست شورای وزیران نیز کنار گذاشته شده است. به نظر می رسد ملک سلمان با خلع ید بن نایف تصمیم داشته تا هرگونه ارتباط او با حلقه های حکومتی را قطع کند تا او قدرتی برای بروز هرگونه واکنش احتمالی به ولیعهدی محمد بن سلمان و برانگیختن موج نارضایتی در میان شاهزادگان سعودی را نداشته باشد. در حالی که این نخستین بار در تاریخ عربستان سعودی است که قدرت از پدر به پسر منتقل می‌شود، برخی تحلیلگران معتقدند‌ احتمال کناره گیری ملک سلمان به نفع پسرش وجود دارد؛ شاهزاده جوانی که تا پیش از روی کار آمدن پدرش،
نه در دربار سعودی و نه خارح از مرزها چندان شناخته شده نبود.

قمارهای خارجی برای رسیدن به قدرت داخلی
باورش سخت بود که محمد بن نایف بتواند در ماجرای تلاش ریاض و ابوظبی برای به انزوا کشیدن قطر و قطع روابط دیپلماتی با این کشور نقشی داشته باشد.درحالی که او حتی رفت و آمد چندانی هم در انظار عمومی نداشت و بیشتر شبیه ولیعهدی نیم بند بود، بن سلمان دیدارهای خارجی را یکی پس از دیگری برای خود ردیف می کرد و حتی در ماه مارس نیز به دیدار دونالد ترامپ در کاخ سفید رفت؛ دیداری که مقدمات سفر ترامپ به ریاض را فراهم آورد تا رئیس جمهور آمریکا در اولین سفر فرامرزی خود، قدم در خاک عربستان بگذارد. گرچه آرمان محمد بن سلمان برای قطع اتکای اقتصادی عربستان به نفت ستایش بسیاری را به دنبال داشته؛ اما عملکرد منطقه‌ای او به ویژه در ماجرای یمن، تیرس انتقادهای فراوان قرار گرفته است. او که نزدیک به دوسال پیش، با ایجاد ائتلافی عربی اولین قمار خود در یمن را به راه انداخت، هنوز نتوانسته از پس حوثی‌ها که صنعا را در اختیار دارند، برآید و دستش از پیروزی دور مانده است؛قماری که هزینه ده ها میلیارد دلاری را به خزانه سعودی‌ها تحمیل کرد. محمد بن سلمان، تئوریسین اصلی حمله به یمن با همکاری آمریکایی هاست که از چند ماه پیش از آغاز، هماهنگی لازم با واشنگتن را برای آغاز این حمله و تقویت قدرت خود در ساختار خاندان حاکم سعودی انجام داده بود. دیدگاه های افراطی بن سلمان که از عوامل تاثیرگذار در شکل‌گیری این جنگ بود، یمن را در چارچوبی تحت عنوان «تهدید خارجی» قرار داد و باعث شد پرونده مبارزه با تروریسم از اولویت‌های نهادهای امنیتی عربستان سعودی کنار گذاشته شود. همچنین او به همراه شیخ محمد بن زاید، ولیعهد امارات بازیگران اصلی در سناریوی به انزوا کشیدن قطر بودند؛ ماجرایی که گرچه ریاض طراح اصلی آن تصور می‌شود؛ اما در واقع این امارات بود که همه چیز را از پیش طراحی کرده بود و ریاض تنها نقش مجری را برعهده داشت. حالا با انتخاب او به عنوان ولیعهد عربستان از این پس نمی توان انتظار داشت که تصمیمات و اقدامات افراطی خاندان سعودی به ویژه در منطقه پرالتهاب خاورمیانه فروکش کند. محمد بن سلمان شاهزاده ای ماجراجو، افراطی و جنگ‌طلب است که با افزایش گسترده اختیاراتش، بدون شک برای تحقق آرمان‌های توسعه طلبانه خود در منطقه مسیر تازه را در پیش خواهد گرفت. خاورمیانه که این روزها در آتش جنگ می‌سوزد و افراط‌گرایان به جان خاک و جانش افتاده‌اند، دیگر طاقت آتش‌افروزی‌های تازه را ندارد و حتی معادلات اشتباه و هرچند کوچک هم می‌تواند، شعله‌ای بزرگ را در گوشه ای از آن تا آسمان ببرد. قمارهای محمد بن سلمان اگر به خاک عراق و سوریه برسد، می تواند منطقه را به کلی ناامن کند و همه راه‌های دیپلماتیکی که در این نزدیک به هفت سال پیموده شده را به هزار پله قبل از خانه اول ببرد.

چراغ سبز واشنگتن
تحول در بالاترین رده های حاکمیتی عربستان درست در روزهایی رخ داد که رابطه ریاض با واشنگتن رو به تحکیم نهاد و با قطر رو به عناد رفت. به نظر می رسد خوش رقصی‌های اخیر محمد بن سلمان برای آمریکایی‌ها موجب شد تا آنها هم چراغ سبز این تغییر در ساختار قدرت سعودی‌ها را نشان دهند. عقربه‌ها ساعت اگر به 31 روز قبل بازگردند، گواهی همه چیز خواهند بود؛ روزی که ترامپ در جریان سفرش به ریاض سخن چندانی در انتقاد از وضعیت حقوق بشری عربستان به میان نیاورد، تهران را آن طور كه سعودی‌ها كم و بیش انتظار داشتند در منگنه حملات لفظی خود قرار داد و البته حمایت تمام قد خود از محمد بن سلمان، پسر پادشاه و جانشین ولیعهد را هم اعلام كرد. محمد بن سلمان به راه‌های مختلفی متوسل شد تا به کاخ سفیدنشین‌ها این پیام را مخابره کند که حامی سیاست های آنها در موضوعات مختلف منطقه‌ای است. از سویی دیگر، امضای توافق‌نامه 110 میلیارد دلاری تسلیحاتی میان ریاض و واشنگتن یکی دیگر از اقدامات دولت سعودی بود که با تعیین بن سلمان برای ولیعهدی، ابعاد تازه‌ای از آن نمایان شد. در واقع، فاصله زمانی اندک میان امضای توافقنامه تسلیحاتی نجومی میان ریاض و واشنگتن و انتصاب بن سلمان به عنوان ولیعهد، این شائبه را تقویت کرده است که آمریکایی ها هرگونه حمایت از بن سلمان به عنوان ولیعهد را منوط به دریافت یک باج بزرگ در قالب امضای توافقنامه‌های نجومی کرده بودند. از همین رو، ملک سلمان بزرگ ترین توافقنامه‌ها میان دو طرف در طول تاریخ به ارزش حدود ۴۰۰ میلیارد دلار را که ۱۰۰ میلیارد دلار آن متعلق به مسائل نظامی است، با واشنگتن به امضا رساند. در همین راستا، «ریچادر هاس» رئیس شورای روابط خارجی آمریکا در واکنش به این تغییرات در توئیتر خود نوشت:«با این تغییر در عربستان کسی به قدرت رسید که دنبال ریسک کردن است؛ در کشوری که سال ها مردانی ریسک گریز در قدرت بودند».نکته قابل توجه در جلب حمایت آمریکایی‌ها از محمد بن سلمان، نقش ولیعهد امارات بود. روشن بود که بدنه سازمان سیا و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی در آمریكا، محمد بن نایف را مرد شماره یک خود در عربستان می‌دانستند و اعتقاد داشتند كه وی جانشین بلامنازع ملک سلمان است.برای اثبات همین ادعا بود كه رئیس سازمان سیا در نخستین هفته‌های آغاز به كار راهی ریاض شد، با محمد بن نایف دیدار كرد و نشان مبارزه با تروریسم را به وی اعطا كرد؛ اقدامی كه نشان از حمایت بی‌قید و شرط دولت جدید آمریكا از محمد بن نایف داشت. این اتفاق برای محمد بن سلمان به معنای پایان رویای سلطنت بود. این رویا را اما محمد بن زاید برای شاهزاده جوان سعودی از نو زنده كرد. محمد بن زاید از كانال تجار اماراتی كه با خانواده دونالد ترامپ به خصوص داماد وی ارتباط مالی داشتند، با رئیس‌جمهور جدید آمریكا ارتباط گرفت. نیمه‌های ماه مه بود كه محمد بن زاید پیش از سفر محمد بن سلمان به آمریكا راهی این كشور شد و برای شاهزاده جوان سعودی در دیدار با كاخ سفید تبلیغ كرد. در چنین شرایطی امارات در دو ماجرای حمله به یمن و نجات محمد بن سلمان از سقوط در دالان پادشاهی دو كارت بدهی را مقابل ریاض گذاشت كه در نتیجه آن می‌توان گفت قطر و در منگنه قرار دادن این كشور خواست امارات و پاداش محمد بن زاید بود.

ایران در تیرس
در کنار همه ناآرامی‌های خاورمیانه، تنش‌ها میان دو قدرت بزرگ آن حالا دوسال است که بر بسیاری از پرونده‌های منطقه‌ای از جمله سوریه، یمن، عراق و داعش سایه انداخته است. نسل جدید سعودی‌ها که با مرگ ملک عبدالله قدرت را در دست گرفتند، از همان ابتدا، تنش‌زایی در روابط با همسایگان و به ویژه ایران را یک اصل در سیاست خارجی خود قرار دادند. تهران و ریاض تا پیش از روی کارآمدن این نسل، همواره تلاش داشتند تا به اختلاف های سنتی میان خود دامن نزنند و اغلب به سیاست مدارا روی بیاورند؛ اما در دوره جدید، همه معادلات تغییر کرد. آغاز مذاکرات هسته‌ای در دولت یازدهم و نزدیک شدن گام به گام ایران همراه با قدرت های جهانی به یک توافق هسته‌ای منجر به خشم ریاض شد. سعودی‌ها که دل خوشی از سیاست‌های دولت باراک اوباما در قبال ایران نداشتند و مدام تلاشش برای دستیابی به توافقی هسته‌ای را به باد انتقاد می‌گرفتند، چاره را در این دیدند که خود دست به کار شوند. براین اساس، دومینوهای رابطه با تهران را یکی پس از دیگری سرنگون کردند: قطع کامل روابط دیپلماتیک با ایران، حمایت از گروه‌های مخالف بشار اسد در سوریه، آتش افروزی در یمن و حمایت از برخی گروه‌های تروریستی. مجموعه اقداماتی که ابرهای تنش‌آلود را بیش از گذشته به سمت آسمان منطقه سوق داد و موجب شد تا پرونده دیگری روی پرونده های خاورمیانه تلنبار شود. ایرانِ پسابرجام که قفل و زنجیرهای بین‌المللی از دست و پایش باز شده بود و دیگر پرونده و مذاکره‌ای در منطقه نبود که بدون حضور و نقش جمهوری اسلامی جریان یابد، به دنبال گشایش پنجره‌ای تازه در رابطه با جهان و به ویژه همسایگان منطقه‌ای‌اش بود؛ آنچه آتش خشم سعودی‌ها را شعله‌ورتر می‌ساخت و افزایش نفوذ ایران در منطقه‌ تاب‌شان را بی‌تاب می‌کرد. سیاست منطقه‌ای جدید ایران از آن سو و نسل جدیدی از حاکمان در ریاض از سویی دیگر موازنه‌ای ناهمگون را در منطقه ایجاد کرد که یکی به دنبال صلح بود و دیگری در پی تنش. در این میان، دشمنی ولیعهد تازه بر تخت نشسته سعودی‌ها با ایران هم بر کسی پوشیده نبود. محمد بن سلمان از جمله حامیان تشدید تندروی‌ها و سخت‌گیری‌ها علیه ایران به شمار می‌آید که معتقد است هیچ شانسی برای گفت‌وگو میان تهران و ریاض وجود ندارد. به نوشته سی ان ان، بن سلمان چندی پیش در مصاحبه با تلویزیون عربستان گفته بود:«ایران به دنبال آن است تا کنترل جهان اسلام را در دست بگیرد و تفکر شیعی خود را در همه بگستراند.» او با بیان اینکه جنگ را به داخل ایران می‌کشاند، افزود:«اولین هدف نظام ایران، ما[عربستان] هستیم؛ چراکه تهران می خواهد کنترل شهرهای مقدس مدینه و مکه را نیز در دست بگیرد. به همین دلیل، منتظر نمی نشینیم تا جنگ به داخل خاک عربستان کشیده شود و جنگ را به خاک ایران می بریم.»

ارسال نظر