جوهرۀ مردمسالاری دینی چیست؟
مشارکت همگانی و فعال مردم در نظام اسلامی، جوهره و ذات اصلی مردمسالاری دینی است؛ مشارکت و مسئولیت همگانی در مدیریت جامعه اسلامی، نماد مردمسالاری دینی است. در نظام مردمسالاری دینی،مردم صاحب کار و ولی نعمت هستند. مردم داعی و دعوت کننده به مشارکت هستند نه اینکه برای حضور در صحنۀ مشارکت دعوت شوند. بر اساس این نگاه مشارکت حداکثری همواره ملازم با رقابت واقعی است.
شاید یکی از زیباترین عیدیهایی که کام همه را شیرین کرد این عملیات بود. حقیقتاً عیدی زیبایی بود. اقتدار دشمنان اسلام شکست و اقتدار زیبایی برای جمهوری اسلامی در دنیا مطرح شد.
موضوع بحث این دورۀ ما مقوله «مشارکت» هست که برگرفته از شعار سال هست که امسال مقام معظم رهبری مطرح کردند، بخش اول آن تولیدی و اقتصادی بود و بخش دوم آن «مشارکت مردم»، که ما میخواهیم درباره قسمت دوم آن بحث کنیم و به سهم خودمان روی این موضوع کار کنیم. سالهاست که مقام معظم رهبری بحث «جهاد تبیین» را مطرح کردند، خیلی بحث مهمی است و ما در این بخش کمبود داریم. جهاد تبیین برای این است که ما اندیشه انقلاب را در همه عرصهها تبیین کنیم.
ما میخواهیم قدری علمیتر دربارۀ «مشارکت» بحث کنیم. تا الآن بحث درمورد مشارکت حداکثری و حضور مردم در پای صندوقهای رأی بوده که لازم هم هست؛ اما به عنوان یک نظریه به مشارکت پرداخته نشده است.
الان در در دنیا میخواهیم بگوییم ما «مشارکت» داریم و با مشارکتی که شما میگویید تفاوت دارد؛ حقیقتاً اینجا دست ما خالی است. هیچ چیزی به اسم «نظریه مشارکت»در نظام اسلامی، در جمهوری اسلامی و در مردمسالاری دینی نداریم. خیلی راجع به آن حرف زده شده است ولی آن را به یک نظریه تبدیل نکردهایم.
خود من که میخواستم در این موضوع مطالعه کنم، رفتم سراغ متفکرینی که در نظریه مشارکت کار کردند، متفکرین مسلمان تقریبا نداریم اگر هم کسی کار کرده است ترجمه مقالههای دیگر است. امام خمینی به عنوان بزرگترین متفکر کل اسلام بزرگترین صحنۀ مشارکت را در دنیای مدرن به وجود آورده است ولی ما نتوانستیم آن را به نظریه تبدیل کنیم.
در قانون اساسی مشارکت را ملت به دولت میدهد ولی الآن برعکس شده است؛ دولت باید به مردم بگوید بیایید رأی بدهید یا مشارکت کنید، در حالی که با مشارکت و رأی بیش از۹۸درصد مردم این نظام تشکیل شده است و مردم که حق تعیین سرنوشت داشتند از طریق انتخابهای مختلف، نظام، رهبر، دولت، مجلس و... را انتخاب کردند همان مردمی که طبق قانون اساسی صاحب مشارکت هستند، همان مردم امروز هم باید پای کار باشند.
الان وقتی صحبت از مشارکت میشود تلقی برخی این است که مشارکت یعنی انتخابات، یعنی صندوق رأی. در حالیکه همه مشارکت این نیست؛ شما یک نظام و انقلاب و سیستم جدیدی برای تشیع ایجاد کردید که امروز در قلب غزه اثرگذار شده است.
ما باید یک دستگاه معرفتی برای مشارکت درست کنیم که وقتی میگوییم مشارکت، یعنی روش زندگی در دنیای مدرن با همه سازوکارها و پیچیدگیهای آن. چطور الآن به موشک هایپرسونیک خود که جدیدترین ورژن موشک دنیا است، مینازیم. به همین شکل به جدیدترین ورژن فکری و اندیشگی مشارکت در دنیای جدید هم باید بنازیم.
دنیا شگفتانگیز شده بودند که امام به عنوان یک روحانی چگونه یک انقلاب بزرگی در قلب دنیای دو قطبی ایجاد کرد؟ اما بعد از آن ما میتوانستیم پیامهای جدیدی به دنیا مخابره کنیم؛ یعنی نظریهپردازی کنیم. ما در این بخش ضعیف بودیم، به تعبیر دیگر حوزه و دانشگاه ما ضعیف بوده است که نتوانستیم تئوریپردازی کنیم و به صورت علمی دستگاه معرفتی ما فعال شود.
رهبری فرمودند که ما خوب «نهضتسازی» و «نظامسازی» کردیم اما در بحث «دولتسازی» متوقف شدیم. یعنی بعد از چهل و چند سال هنوز از مرحله دولتسازی عبور نکردیم، هنوز طبق دیدگاه رهبری به «جامعهسازی» و «تمدن نوین اسلامی» نرسیدیم. چرا؟ چون نظریه تولید نکردیم.
وظیفه ما و همه جریانها و وظیفه حوزه و دانشگاه این است که به موازات پیشرفتهای نظامی، آستینها را بالا بزنیم و به میدان بیاییم و همه این ظرفیتها روی هم گذاشته شود و کار کنیم. چرا بعد از چهل سال رهبری گلایه میکند که ما نتوانستیم از دولتسازی عبور کنیم. مگرچند سال برای نظریهپردازی لازم است که یک کشوری وارد نظریهپردازی شود؟ مشارکت هم همینطوری است؛ در بخش مشارکت ما نظریه نداریم. مشارکت یعنی اینکه جریانهای فکری و احزاب، افراد، گروهها، دست به دست هم بدهند نگذارند انقلاب مورد هجمه واقع شود.
آیا امر به معروف و نهی از منکر مسئولیت همگانی نیست؟ مسئولیت همگانی یعنی مشارکت. مگر قرآن برای مشارکت نمی فرماید «تعاونوا علی البر والتقوی»؟در همه امور خیر و تقوا و ... کمک و مشارکت کنید. آیا مسائل فرهنگیای که در جامعه میبینیم، این از مصادیق بارز برّ و تقوا نیست؟ آیا نباید برای رفع این مسائل، مشارکت کرد؟ و نگذاشت ارزشهای انقلاب از دست برود؟ آیا اینها مشارکت نمیخواهد؟
امام بود که ولایت فقیه را از این نگاه فردی وارد عرصه اجتماع کرد و بر اساس آن حکومت تشکیل داد و مشارکت ایجاد کرد. یعنی یک پدیده فردی به اضافه مردم به یک قدرت برای اسلام و زیستن در سایه ارزشهای اسلامی تبدیل شد و این کار بزرگ باید به نظریه تبدیل شود.
مشارکت همگانی و فعال مردم در نظام اسلامی، جوهره و ذات اصلی مردمسالاری دینی است؛ مشارکت و مسئولیت همگانی در مدیریت جامعه اسلامی، نماد مردمسالاری دینی است. در نظام مردم سالاری دینی، مردم صاحب کار و ولی نعمت هستند. مردم داعی و دعوت کننده به مشارکت هستند نه اینکه برای حضور در صحنۀ مشارکت دعوت شوند. بر اساس این نگاه مشارکت حداکثری همواره ملازم با رقابت واقعی است.
خداوند در قرآن فرمود همه انبیاء را فرستادیم برای «لیقوم الناس بالقسط»؛ قیام به قسط یعنی مشارکت. یعنی مشارکت اسلامی ما بر خلاف مشارکت نظام لیبرالی و سکولاریسم، مبتنی بر عدالت و قسط و دین و ارزشها است. لذا ما باید نشان بدهیم که مبانی نظریه مشارکت بر اساس قرآن و روایات است.
الآن تعارضی در کشور ما وجود دارد و کلیپهای آن در دنیای مجازی هست که برخی می گویند ما مشارکت حداکثری نمیخواهیم چون اگر مشارکت حداکثری بشود ممکن است که مثلاً من رأی نیاورم؛ این فاجعه است. یعنی ما میان ارزشهای انقلاب تعارض ایجاد میکنیم. رهبری فرمودند که بین جریانهای فکری و نیروها و حامیان انقلاب رقابت واقعی ایجاد شود ولی برخی میگویند رقابت و حضور حداکثری نباشد و این تعارض است.
در درون نظریه نباید تناقص وجود داشته باشد. همه عرصهها و عناصر آن باید مکمل هم باشند. نظریه باید بتواند جامعیت داشته باشد و نقایص خود را رفع کند. یعنی بدانیم که مشارکت حداکثری مساوی است با نعمت، برکت، برخورداری، فراوانی و... یعنی مردم خودشان را صاحب کار و مالک این نظام و انقلاب و به تعبیر امام راحل خودشان را ولی نعمت ببینند.
نظریه مبتنی بر حقایق است و تخیلی نیست. بحثهای ذهنی و انتزاعی و کلی و واقعیات باید دیده شود. ما چهل و چند سال تجربه داریم، این تجربه مدیریتی کافی است که ما فراز و فرودها، نقطهضعفها و آسیبهایی که داشتیم را ارزیابی و براساس آن نظریه تولید کنیم.
دنیای غرب گفت دموکراسی بهترین شکل حکومت است. ما هم میگوییم مردمسالاری بهترین شکل حکومت است؛ منتها با مبنای دینی خودمان. اگر میگوییم بهترین شکل حکومت است باید نظریهپردازی شود. غرب نظریهپردازی کرده است و متفکرین آن مشخص هستند.
نکته بعدی این است که نظریه باید قابل اثبات و دفاع باشد، اگر کسی او را نقد کرد بتوانیم از او دفاع کنیم. مردم سودمندی آن را ببیند. اصلاً یک تعریف این است که مشارکت یعنی سودمندی. یعنی اینکه مردم حس کنند سودی میبرند و منفعتی دارد. سودطلبی و منفعت جزء مشارکت است و این نیاز به نظریهپردازی دارد.
ما باید این نظریه مشارکت را با نظریه مردمسالاری دینی جفت و جور کنیم. روزی که نظام ما جمهوری اسلامی در حال شکلگیری بود، امام محکم ایستاد و گفت «جمهوری اسلامی»؛ نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر. این را به رأی مردم بگذارید. آن دفاع جانانه امام از مردمسالاری دینی مبنا داشت. ما امروز این مردمسالاری دینی را باید برای مردم تبیین کنیم.
ما مشارکت را باید در نظام مردمسالاری دینی تعریف کنیم. مردمسالاری دینی یک الگویی از نظم سیاسی اسلام است. اگر اسلام یک نظام سیاسی دارد، قاعدتاً چهار مدل و الگو دارد؛ الگوی حکومت نبوی، الگوی حکومت علوی، الگوی حکومت مهدوی، الگوی حکومت ولایت فقیه در عصر غیبت. هر کدام از الگوها هم با هم فرق دارند. اینها مبانی این مردمسالاری دینی هستند.
حاکمیت به ذات از آن خدا است، اما همان خدا مردم را حاکم بر سرنوشتشان کرده است، مردم هم این نظام را تشکیل دادند، این نظام، نظام اسلامی است و مشارکت در این نظام باید تعریف شود. در این نظام، دین محور و مدار است و فضیلت، ارزش، رضایت مردم، رأی مردم، هدایت مردم، حقمداری، قانونمداری و... که در بیانات مقام معظم رهبری مورد تأکید است، جزء اصول و مبانی مردمسالاری دینی و جزء اصول مشارکت ما هستند که باید تبیین شوند.
منبع: khabaronline-1895750