طلاق در سایه ناآگاهی از مهارتهای ارتباطی
شاید بزرگترین تفاوت بین تصور ما از چیزی با واقعیت آن، در پدیده ازدواج ملموس و قابلمشاهده باشد؛ آنجا که میگویند ازدواج مانند هندوانه در بسته است و کسی نمیتواند خوب و بد بودن آن را پیشبینی کند.
شاید بزرگترین تفاوت بین تصور ما از چیزی با واقعیت آن، در پدیده ازدواج ملموس و قابلمشاهده باشد؛ آنجا که میگویند ازدواج مانند هندوانه در بسته است و کسی نمیتواند خوب و بد بودن آن را پیشبینی کند. شاید عامل بسیاری از طلاقهای امروزی هم همین پیچیدگی و ناشناختگیهای رابطه زوجی و ازدواج باشد که در عین سادگی، گاه بسیار مبهم و غیرقابل سازش است؛ اما درمان را نباید در پشت دربهای دفترخانه ازدواج و طلاق بلکه باید در خانه پدری و مادریمان جستجو کنیم. در واقع راز سازگاری و همپیاله شدن با یک فرد دیگر و شریک شدن در مسیر مشترک تصمیمات سخت و آسان یک زندگی دو نفره را باید بهدرستی شناخت و تأمین نیازهای فردی بهجز خود را باید پیش از اقدام به ازدواج بهدرستی آموخت. یک زوج درمانگر در تشریح این وضعیت به اصفهان امروز میگوید: اگر بخواهیم در مورد ازدواج، علل آن، علل چالشهای درون آن و همینطور علل طلاق صحبت کنیم بهتر است به نیازهای اساسی انسان اشارهای داشته باشیم.
علی مشتاقی بیان میدارد: پنج نیاز اساسی که در سالهای اولیه زندگی شکل میگیرند عبارتاند از نخست نیاز به امنیت که از بدو تولد در انسان شکل گرفته و با در آغوش گرفته شدن، عشق و محبت و پذیرش بیقید و شرط تأمین میگردد. نیاز دوم استقلال و خودمختاری است که بعد یکسالگی با تمایل به راه رفتن بدون گرفتن دست پدر و مادر خودش را نشان میدهد. نیاز سوم تفریح و خودانگیختگی است که با بازی کردن با پدر و مادر و بازی کردن و داشتن فضای مفرح تأمین میشود. نیاز چهارم نیاز به احترام و بیان هیجانات که به آزادی در بیان هیجانات و نظرات و شنیده شدن تأمین میشود و پنجمین نیاز به محدودیتهای واقعبینانه است که در اینجا کودک میآموزد که در عین آزادی باید محدودیتهایی را بپذیرد و تجربه کند. او میافزاید: بهطورکلی این پنج نیاز همیشه در انسان وجود دارد ولی اگر در دوران کودکی بهدرستی برآورده نشود میتواند در بزرگسالی به طور قابلتوجهی به نگاه فرد در ازدواج، معیارهای انتخاب همسر و ارتباط با همسرش تأثیر بگذارد. حال تصور کنید فردی که برخی از این نیازها برای او در کودکی برآورده نشده است، از ازدواج و همسرش چه انتظاری دارد؟ میخواهد به چه چیزی برسد؟ اگر نرسد چه میشود؟ چقدر طاقت میآورد؟ همین عوامل میتواند علت چالشهای درون زندگی خیلی افراد و طلاقهایشان شود. این زوج درمانگر تصریح میکند: در دوران نامزدی دو طرف به علت قلیان احساسات و هیجانات، بهترین خود را به نمایش میگذارند. سخت نمیگیرند، چشمپوشی میکنند و بیشتر بر خصوصیات خوب یکدیگر متمرکز میشوند. در واقع تا حد زیادی کنترلشده عمل میکنند و به همین دلیل اغلب آن پنج نیاز بهخوبی برآورده میشود ولی با ازدواج و وارد شدن به زندگی مشترک رفتهرفته از قلیان احساسات کم شده و افراد واقعبینانهتر به زندگی نگاه میکنند و درعینحال در رفتارهایشان میزان کنترل کم میشود و از اینجاست که رفتارهایی سر میزند که اصطلاحا منجر به دستکاری طرف مقابل شده و چالشها آغاز میشود. مشتاقی اظهار میکند: با شروع شدن چالشها نخستین نیاز انسان که امنیت است ضربه دیده و در پی آن برخی نیازهای دیگر تأمین نشده و فرد آشفته و نگران میشود و از اینجاست که اگر مهارتهای لازم در مدیریت هیجان نباشد رابطه روزبهروز آسیب بیشتری میبیند تا آنجا که برخی از زوجین از رسیدن به مقصود خود ناامید شده و فکر جدایی را در سر میپرورانند بدون اینکه فهمیده باشند چه چیزی برایشان رخ داده است. به این دلیل میتوان گفت بسیاری از طلاقها بهاشتباه رخ میدهند و علتش عدم آگاهی به نیازهای خود و همسر و عدم مهارت برآورده کردن نیازهاست.
جاده زوجی و تصمیمات دو نفرهاز نظر کارشناس ارشد روانشناسی بالینی نیز یکی از مهمترین موضوعاتی که در اختلافات زوجین دیده میشود تعارضات بین فردی است، به این معنی که فردی که ازدواج میکند سبک زندگی او دچار تغییر و تحولات اساسی میشود پس تصمیمگیریها، انتخابها و برنامهریزیهایش تغییر کرده و از فردیت به زوجیت نیاز به تبدیل پیدا میکند.
زهره سبقت الهی در تشریح این وضعیت به اصفهان امروز میگوید: اگر تا پیشازاین، فرد برای تصمیمگیریهای زندگیاش فقط خودش را در نظر میگرفته است اکنون وارد جاده زوجی شده است و باید دو نفر را در نظر بگیرد؛ اما همچنان مشاهده میکنیم که افراد وارد رابطه زوجی شدهاند اما همچنان در بافت فردی عمل میکنند چون هنوز باهم بودن و در کنار هم بودن برایشان معنا پیدا نکرده است. این مسئله صمیمیت بین همسران را کم کرده و این دوری از هم باعث میشود نتوانند این مسیر را با یکدیگر ادامه دهند. او بیان میدارد: مسئله مهم دیگری که باعث اختلافات بین زوجها میشود نوع دیدگاه افراد در بدو ورود رابطه است. بهاینترتیب که همه دنبال فردی هستند که نیازهای آنها را تأمین و ارضا کند و تعریفشان از عشق و دوست داشتن این است که وارد رابطهای شوم که همه نیازهای من اعم از عشق، امنیت و محبت تأمین شود؛ اگرچه این دیدگاه را رد نمیکنیم اما صرفا ورود از این سمت باعث میشود که این نیازها بنا به هر دلیلی (که ممکن است طبیعی هم باشد)، تأمین نشود فرد دچار ناکامی شدید میشود و این ناکامی منجر به این میشود که افراد دست به تغییر فرد مقابل میزنند و تلاش میکنند که طرف مقابل را به آن چیزی که خودشان دوست دارند تبدیل کنند. همین اقدام منجر به تعارضات شدیدی بین زوجها شده و مقاومت طرف مقابل را برمیانگیزد و منجر به اختلافات بین آنها میشود. این مشاور خانواده میفزاید: مسئلهای دیگری که در روند زوجدرمانی مشاهده میکنیم تمایل افراد به ماندن در مرحله لذتهاست و گویی رنجی در رابطه جایی ندارد و افراد نمیخواهند هیچ رنجشی را در ادامه رابطه تجربه کنند، بنابراین این دیدگاه که رنج جایی ندارد و همهچیز باید در حد خوب و اعلا باشد و هیچچیزی ما را اذیت نکند منجر به این شده است که با کوچکترین اختلافی احساس کنند که این رابطهای است که نمیتوانند آنها را همیشه در سطحی از حال خوب نگه دارد. درحالیکه لازمه هر رابطه و هر زندگی و هر مسیری عبور از چالشها و رنجه است چهبسا در لایه زیرین این چالشها، رشد قرار دارد و رشد نیز رنجهای خاص خودش را دارد. به این معنی که برای رسیدن به همهچیزهایی که دوست داریم باشیم و اینکه چگونه همسری میخواهیم باشیم، قطعا رنجهایی را پشت سر خواهیم گذاشت و تجربه خواهیم کرد؛ منتها رنجی که تحمل میکنیم معنا دارد و ما را به سمت بهبود رابطه زناشوییمان میکشاند. سبقت الهی اظهار میکند: مسئله بعدی در اختلافات میان زوجها عدم آگاهی جوانان از مهارتهای ارتباطی در رابطه زوجی است که توصیه میشود در کارگاههایی که ویژه کسب مهارتهای ارتباطی است شرکت کنند و با افزایش آگاهی خود کیفیت رابطهشان را بهتر کنند. او تصریح میکند: با توجه به اینکه امروزه افراد در معرض فضای مجازی هستند وجود ارتباطات فرا زناشویی بسیار شایع شده است که پیشنهاد میکنیم زوجها بهجای پرداختن به فضای خارج از روابط خانوادگی وقتشان را با همسر خود بگذرانند، به نیازهای همسر توجه کرده و آنها را برآورده کنند و در این مسیر علاقهمندیهای همسر خود را کشف کرده، در راستای بهبود رابطه قدم بردارند.
ازدواج پایان آزادی و سرخوشی و آغاز روزهای اسارت نیست، اینها تنها جملاتی کلیشهای و نگاهی ناپخته به این رابطه بخصوص است. ازدواج مسیری متفاوت از روابط انسانی است که به فراخور ویژگیها و مختصاتی که دارد نیازمند داشتن شناخت و مهارت مخصوص به آن است که پیش از هر چیز برای ورود به دنیای زندگی مشترک، باید آماده فهمیدن و شنیدن نیازهای فردی به جز خودمان باشیم.