بیتوجهی تاکی؟! قسمت ۲۳۰۷
آفتابهلگنهای بیشمار!
یادش به خیر زمانی که ساخت شهرکهای حاشیهای شروع شد اولین آنها در جنوب اصفهان با نام کوی آبادانی و مسکن بود که آن زمان یعنی نیمه دوم دهه چهل توسط وزارتخانهای به همین نام ایجاد و امروز خانههای مسکونی آن در فازهای ویلایی و آپارتمانی چهار طبقه همچنان پابرجا و محکم است که توانسته چند نسل را در خود پذیر باشد.
یادش به خیر زمانی که ساخت شهرکهای حاشیهای شروع شد اولین آنها در جنوب اصفهان با نام کوی آبادانی و مسکن بود که آن زمان یعنی نیمه دوم دهه چهل توسط وزارتخانهای به همین نام ایجاد و امروز خانههای مسکونی آن در فازهای ویلایی و آپارتمانی چهار طبقه همچنان پابرجا و محکم است که توانسته چند نسل را در خود پذیر باشد. پس از پایان ساخت این مجموعه چالش تازه شهرک برای سازنده آن بنبست پیدا کردن مشتری خریدار بود زیرا هیچیک از خانوادههای اصفهانی حاضر به کوچ کردن به این منطقه نمیشدند که شبهای ناامنی داشت و درنهایت مجری طرح را ناچار نمود همه آنها را در اختیار ادارات دولتی بگذارد که مفت و رایگان به اقساط پانزدهساله به کارکنان غریب خود بدهند اما این اقدام هم دو سالی طول کشید تا مدیران بتوانند هر واحد ویلایی ۱۲۰ متری را به مبلغ 25 هزار تومان و آپارتمان 150 متری را 15 هزار تومان و ازدمقسط پانزدهساله و ضمانت محل کار متقاضی، به فروش برسانند. اگرچه بازهم تعدادی از آنها همچنان تا اوایل دهه پنجاه خالی ماند. این شهرک بعدها از آبادانی و مسکن به رستاخیز و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کوی امام تغییر نام یافت و خدمات شهری آن تا سال 58 توسط یک نفر بهعنوان شهردار اداره میشد که ضمنا وظیفه رسیدگی به فضای سبز و سرپرستی یک کارگر جمعآوری زبالهها را هم به عهده داشت و به دیگر مشکلات مبتلابه اهالی هم رسیدگی میکرد و مراقب بود در جایگاه بازرس شرکت واحد دو دستگاه اتوبوس خط آن بهطور مرتب نسبت به نقلوانتقال ساکنان که اغلب کارکنان ادارات بودند و فرزندانشان برای رفتن به مدارس شهر نظارت دقیق داشته باشد چون هنوز دو مدرسه ساختهشده آن فعال نبود و مرکز بهداشت نیز تنها بهوسیله خانمی بهعنوان بهیار از ساعت 8 صبح تا 2 بعدازظهر اداره میشد که چند سال قبل از آن نیز در سال 1345 سازمان آب و فاضلاب شهر اصفهان در خانهای میراثی واقع در یکی از کوچههای چهارباغ عباسی که هنوز هم این ساختمان موجود است تأسیس شد و کل کارکنان این اداره شامل مهندس حجازی سرپرست و آقایان میرشمس و ایمانی دو کارمند آن بودند و تنها خدمتگزار این ارگان، پادو، آبدارچی، سرایدار و نامهرسان آن بود. شاید باورکردنی نباشد در آن زمان برای نمونه یک مدرسه با چهارصد دانشآموز که جمله آنها دبستانی کازرونی واقع در خیابان سپاه و کوچه تلفنخانه در پشت بازار رنگرزها را یک مدیر و یک ناظم و یک خدمتگزار و پنج آموزگار اداره میکردند و کارهای اداری و دفترداری نیز به عهده مدیر و ناظم بهصورت مشترک بود و فارغالتحصیلان آن اکثرا همین فرهیختگانی هستند که از آغاز انقلاب اسلامی تا به امروز هرکدام بهتنهایی سکان یکی از قسمتهای حساس کشور را به دست دارند و تنها اداره دارایی نیز در همین محل فعلی یعنی تقاطع خیابانهای استانداری و سپاه واقع شده بود تا با 15 نفر کارمند در ساختمان قدیمی موجود همه امور اقتصادی استان و ازجمله بحث دریافت مالیات را فارغ از در دست داشتن امکانات اطلاعاتی امروز به انجام برساند و ساعات بعدازظهر و عصر را هم بهعنوان ممیز به سرکشی واحدهای صنفی و دفاتر مؤدیان بپردازند. البته بانکهای این شهر هم به همین تعداد موجود در خیابان سپاه خلاصه میشد که هرکدام یک صدم فعلی کارمند را در اختیار داشتند و بایگانیهای آنها نیز دفاتری قطور بود و ابزار محاسباتشان چرتکههای چوبی و در ادامه ماشینحسابهای دستی و ضربهای که تنها روی میز رئیس شعبه مستقر بود و بقیه کارمندان برای جمع و تفریق از قلم و کاغذ استفاده میکردند و اداره پست که تنها وسیله ارتباطجمعی یک کشور و استان بود و باید اهمیت فراوانی داشته باشد در ساختمانی یک طبقه واقع در کنار بانک ملی خیابان سپاه قرار داشت که امروز تخریب و به پارکینگ خیابان استانداری تبدیل شده که اثری از بیست دوچرخهسوار مأمور پست برای رساندن مرسولههای این شهر نماند تا تعریف کنند چگونه در زمستانهای سرد و پر بارش و تابستانهای گرم و سوزان با حمل مراسلات بهوسیله خورجین، ترک و میله وسط دوچرخه پابهرکاب میزدند که از طلوع آفتاب تا نیمههای شب بتوانند پاکتها و بستههای بستی را به صاحبانشان برسانند.
رفتگران شهر که امروز نام زیبای پاکبان را یدک میکشند بشکههای فلزی و رنگ و رو رفته و ضایعات زنگزده را از فروشندگان نفت به عاریت میگرفتند و بر چهارچرخ چوبی یا فلزی مهار میکردند تا ضمن جارو زدن به کوچهها، زبالههای پراکنده و بیرون گذاشتهشده از خانهها را جمعآوری و در آن جای دهند و به کنار خیابانهای اصلی ببرند تا توسط معدود کامیونهای اینترناش غیرقابلمصرف ارتشی که در اختیار شهرداری گذاشته شده بود به بیرون از شهر حمل شود که این دولت کوچک و جمعوجور فاقد امکانات لازم بهراحتی و هزینهای زیر صفر میتوانست کشور را در همه زمینهها اداره کند تا بهمرورزمان با ورود امکانات پیشرفته صندلی تنبلی را برای خود اختیار کرده و فربه شود و در ظاهر خدمات بیشتری انجام دهد اما در باطن نیروهای فراوانی را که اکثرا جنبه سوری دارند و به روایتی تشریفاتی است از میان توصیههای متنوع جذب نمایند! نگاهی به مفاد بودجه در حال بررسی کمیسیونهای مجلس گویای این ادعاست که هزینههای پرسنلی دولت بیش از شصت درصد از اعتبار آن را میبلعد زیرا حدود ششصد و هشتادودو عنوان مدیر کلی در آن وجود دارد که اگر برای هرکدام میانگین پنج معاون و برای هر معاون پنج رئیس اداره و برای هر رئیس اداره پنج کارشناس و برای هر کارشناس ۳ متصدی در نظر گرفته شود و از نیروهای خدماتی فاکتور بگیریم متوجه خواهیم شد تعداد آنها از جمعیت اکثر کشورهای همسایه یا بعضی از کشورهای اروپایی بیشتر میشود و تنها در یک مورد و برای مثال میتوان پرسش مطالبه گرانهای داشت که مگر نمیشود با توجه به اینکه اکثر روشهای محاسبهای مکانیزه شده تنها یک مأمور برای یک محدوده مشخص، همه ماهه ضمن مراجعه به منازل و واحدهای صنفی و ادارات و غیره نسبت به خواندن هر سه کنتور آب، برق و گاز اقدام کند تا ضمن ایجاد امنیت لازم ازنظر شناسایی مشترکان و صرفهجویی در هزینهها، ساکنان واحدهای مسکونی و تجاری و اداری بدانند فردی که پشت در است مأمور خواندن کنتورهای سهگانه میباشد و هرروز با چهرههای مختلف که امکان دارد بعضی از آنها مشکوک باشند، روبرو نگردند. آیا انجام این اقدام سخت و غیرممکن به نظر میرسد یا ناچارند اجازه دهند همینگونه بماند تا برای اعوانوانصار شغل و برای آحاد جامعه مشکل و برای دولت هزینههای مازاد بتراشد؟! ادامه دارد