قتل دوست در پی پیشنهاد بی‌شرمانه

جوانی که متهم است با ‌آتش‌زدن دوستش او را به قتل رسانده است، ادعا کرد مقتول به او پیشنهاد بی‌شرمانه‌ای داده و قصد ترساندنش را داشته ‌است.

جوانی که متهم است با ‌آتش‌زدن دوستش او را به قتل رسانده است، ادعا کرد مقتول به او پیشنهاد بی‌شرمانه‌ای داده و قصد ترساندنش را داشته ‌است.
روزنامه شرق : چندی‌پیش به مأموران خبر رسید مردی در منزلش واقع در سعادت‌آباد آتش گرفته و جان خود را از دست داده است. با اعلام این خبر مأموران در محل حاضر شدند. آنها در تحقیقات اولیه متوجه شدند مقتول مرد مجردی به نام کامران است. آنها همچنین متوجه شدند زمان حادثه سه نفر از دوستان این مرد در منزل او بودند. سرایدار ساختمان در همین مورد به مأموران گفت: روز حادثه سه مرد که قبلا هم به خانه کامران آمده بودند، از منزل او خارج شدند و به من اطلاع دادند منزل کامران آتش گرفته است و از ساختمان خارج شدند. با به‌دست‌آمدن این اطلاعات، کارآگاهان توانستند یکی از آنها را که امیر نام داشت، شناسایی و بازجویی كنند. او به کارآگاهان جنایی گفت: خیلی وقت است که کامران را می‌شناسم. همیشه برای کشیدن شیشه با دوستانمان به منزل او ‌می‌رفتیم. روز حادثه کامران با یکی از دوستانمان به نام مسعود درگیری لفظی پیدا کرد، پس از آن کامران به دستشویی رفت، چند دقیقه بعد مسعود بطری بنزینی را که روی اُپن آشپزخانه بود، برداشت و به طرف دستشویی رفت، در آن را باز کرد و مقداری بنزین روی کامران پاشید و به او گفت دیگر به من کاری نداشته باش. در همین حین دوست دیگرمان- معین- خواست بطری را از او بگیرد اما بنزین بیشتری روی کامران پاشیده شد. ناگهان کامران که در حال کشیدن مواد بود، آتش گرفت. حتی مسعود و معین هم آسیب دیدند. خیلی ترسیدیم؛ محل را ترک کردیم و موضوع را با سرایدار ساختمان در میان گذاشتیم. کارآگاهان با به‌دست‌آمدن این اطلاعات، مسعود و معین را بازداشت و بازجویی كردند؛ آنها نیز حرف‌های امیر را تأیید کردند. به این ترتیب با توجه به شکایت اولیای ‌دم و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواست علیه متهمان صادر شد و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه دوم دادگاه کیفری قرار گرفت. مسعود پس از قرائت کیفرخواست در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: قصد کشتن کامران را نداشتم. فقط می‌خواستم او را بترسانم تا دیگر به من آسیبی نرساند. کامران روز حادثه می‌خواست من را آزار بدهد. موضوع را با معین در میان گذاشتم و او به من گفت کامران را بترسانم تا دیگر کاری به من نداشته باشد. زمانی که بنزین را روی او ریختم، نمی‌دانستم فندک در دست دارد و ممکن است آتش بگیرد.
با پایان گفته‌های اولیای دم و متهمان، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

ارسال نظر