خانواده دو قربانی ۷۵۲: از خون بچه‌ها نمی‌گذریم

روزنامه «شرق» با خانواده دو نفر از قربانیان سانحه هواپیمای اوکراینی گفتگو کرده بخشی از آن را می‌خوانید.

در این گزارش می‌خوانید:
* هنوز سیاهشان را از تن درنیاورده‌اند... راست می‌گویند، برای برگشتن به زندگی عادی خیلی زود است. چشم‌های مادر خانه قرمز است. انگار پیش از رسیدن ما گریه کرده. پوستری قدی از محمدحسین و زینب وسط پذیرایی است. سبد گل سفید در دستانم معذب است، انگار می‌خواهم قایمش کنم، کاش همان ابتدا در سطل زباله کنار آسانسور انداخته بودمش... پدرشان سبد را از دستم می‌گیرد و گوشه‌ای از اتاق می‌گذارد.
* در اتاق تلویزیون می‌نشینیم. روبه‌روی دو راحتی که جای زینب و محمدحسین بود. زهرا همان‌طور که روسری‌اش را مرتب می‌کند، می‌گوید: «می‌نشستند جلوی هم روبه‌روی تلویزیون و مدام خبرها را چک می‌کردند. نگران بودند که جنگ بشود. محمدحسین می‌گفت: مامان اگر جنگ بشه، باید گروهی از نخبگان تشکیل بدیم. مامان یادت باشه اگر جنگ بشه من برمی‌گردم... ما باید اینجا باشیم و بجنگیم...». دست‌های مادر مشت می‌شود و می‌گوید: «از این دلم می‌سوزد... از اینکه بچه‌ام آن‌قدر عرق ملی داشت...». ‌
* مادر دیگر سکوت می‌کند. چشمانش به نقطه‌ای نامعلوم خیره است... هرازگاهی جمله‌ای می‌گوید و ساکت می‌شود. ترجیع‌بند سخنانش این است: «درد ما تجمیعی است... هم بچه‌هایمان را از دست دادیم... هم سه روز از علت سقوط بی‌خبر بودیم، هم از خودی خوردیم، ‌هم بچه‌هایی از دستمان رفتند که این‌قدر به مملکتشان عرق داشتند و هم حالا متهمان را محاکمه نمی‌کنند...»‌. پدر بچه‌ها که تا به حال ساکت بوده می‌گوید: «نزدیک دانشگاه تهران که رسیدیم چنددقیقه‌ای در تشییع بودیم و من به بچه‌ها گفتم ما وظیفه‌مان را انجام دادیم، ‌باید برگردیم. اما بچه‌ها قبول نکردند. می‌خواستند در مراسم باشند. گفتند می‌خواهند از مراسم عکس بگیرند و حسی را همراهی کنند که ممکن است دیگر تکرار نشود...».
* زهرا دیگر نمی‌تواند حرف بزند. محسن اسدی‌لاری می‌گوید: «ما از طرف کسانی داغ دیدیم که به آنها اعتماد داشتیم،‌ فرزندانمان آنها را امین می‌دانستند، حافظان امنیت بودند و همه اینها داغ است... از همه بیشتر اینکه این خون پاس داشته نشد، بیشتر از همه پاس داشته نشدن این خون،‌ داغ نخبگی این بچه‌ها آزارمان می‌دهد... در این پرواز نخبگانی بودند که حالا از دست رفته‌اند... وسایلشان هرگز به دست ما نرسید. سؤال‌های زیادی داریم... چطور عروسک در پرواز سالم مانده،‌ ولی موبایل‌ها و لپ‌تاپ‌های بچه‌های ما که در آن پروژه‌هایشان بود،‌ عکس‌هایشان بود، سالم نمانده... از وسایل زینب و محمدحسین تنها یک کارت بیمارستانی و یک پاسپورت سوخته به ما تحویل دادند... پروژه‌های بچه‌های ما میراثشان بود و ما نمی‌دانیم لپ‌تاپ‌هایشان حالا کجاست.
* ما توقعات مشخصی داریم، بالاخره باید مسببان معرفی شوند، دادگاه عادلانه برگزار شود. در دادسرای نظامی ما به‌شدت به این گفته یکی از فرماندهان معترض بودیم که گفته بود مسببان قبل از سالگرد معرفی می‌شوند و پرونده بسته خواهد شد. ما شکایت اصلی‌مان را پیش خدا می‌بریم، اما از خون بچه‌ها هم نمی‌گذریم». زینب و محمدحسین یک نمونه از مسافران پرواز اوکراین هستند. این گزارش ضمن گرامیداشت خون جان‌باختگان پرواز 752 اوکراین، روایتی ا
ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار