دلبستگی کودکان را جدی بگیرید
دلبستگی کودک به مادر خود از مهمترین پدیده هایی است که با فرایندهای رشد کودک همراه می شود و اگر اضطراب ناشی از آن توسط خانواده مدیریت نشود، در بزرگسالی تبدیل به ضعف های شخصیتی و رفتاری خواهد شد.
دلبستگی کودک به مادر خود از مهمترین پدیده هایی است که با فرایندهای رشد کودک همراه می شود و اگر اضطراب ناشی از آن توسط خانواده مدیریت نشود، در بزرگسالی تبدیل به ضعف های شخصیتی و رفتاری خواهد شد.
به گزارش ایمنا، همزمان با آغاز سال تحصیلی و ورود دانش آموزان به مدرسه، یکی از دغدغه های قدیمی خانواده ها، کنار آمدن سخت کودک با محیط جدید یعنی مدرسه است. در همین رابطه و برای آمادگی بیشتر برای مواجهه با پدیده اضطراب جدایی کودک از مادر، با دکتر آرزو شاه میوه متخصص روانشناسی کودک گفتگویی انجام دادیم که در ادامه می خوانید...
دلبستگی کودک به مادر در چه زمانی بروز پیدا می کند؟
اصولا دلبستگی کودک به مادر از بدو تولد قابل بررسی است اما همراه با رشد او بستگی به اینکه چقدر به نیازهایش پاسخ داده می شود، بروز پیدا می کند. اضطراب جدایی کودک از مادر در شش ماهگی جدی شده، 18 ماهگی به اوج رسیده و دو سالگی تکمیل می شود تا اینکه در سه سالگی کودک به استقلال مطلوب برسد.
دلبستگی مطلوب و نامطلوب کودک به مادر خود، چه ویژگی هایی دارد؟
زمانی که مادر به نیازهای کودک به درستی پاسخ دهد، دلبستگی ایمن ایجاد می شود. این پاسخ به نیاز به طور مثال هنگام احساس گرسنگی یا مشکل دفع با در آغوش گرفتن و محبت کردن و... پررنگ تر می شود. رعایت این الگو در بزرگسالی نیز منجر به عزت نفس کودک شده و دنیا به آنها امنیت می دهد، چون احساس امنیت را از مادر دریافت کرده و مادر یا به طور کلی خانواده، خاستگاه امنی برای او بوده است، بنابراین در ارتباطات اجتماعی بسیار قوی عمل خواهند کرد، مثبت عمل می کنند، نسبت به روابط خود احساس رضایت دارند و ارتباط بلند مدت تر و متعهدانه تری دارند، از هوش هیجانی بالایی برخوردار بوده و منطقی تر و متفکرانه تر هستند.
دلبستگی نا ایمن چند گروه است؟
دلبستگی ناایمن به سه دسته کلی تقسیم می شود. اولین نوع آن دلبستگی ناایمن اجتنابی است و زمانی ایجاد می شود که مادر یا در دسترس کودک نیست یا به نیازهای او پاسخ نمی دهد. این کودک اگرچه در ظاهر خودکفا به نظر برسند ولی از روابط اجتماعی با دیگران اجتناب می کنند. به عبارتی نمی توان عزت نفس آنها را مطلوب دانست چون از ارتباطات صمیمانه می ترسند و بیشتر سعی دارند در تحقق خواسته خود در مواجهه با دیگران به زورگویی و پرخاشگری متوسل شوند. آنها در بزرگسالی نیز ممکن است شکاک بوده و نتوانند به دیگران اعتماد کنند؛ جالب تر آنکه چنین فردی در روابط جدی تر به دنبال افرادی خواهد رفت که این احساس را به او منتقل کند و به نوعی با علاقه مندی خود به افراد مشکوک سعی در اثبات این امر دارند که دنیا جای امنی نیست!
دلبستگی ناایمن دوسوگرا نیز یک نوع دیگر است. بعضی مادران در محبت کردن افراطی هستند و از طرفی با کوچکترین چالشی نیز بهم ریخته و دست به عصبانیت می زنند در نتیجه کودک دچار تعارض می شود که اکنون امنیت را تجربه می کند یا بی اعتمادی را و این سبک در روابط او حکم فرما می شود، مثلا ممکن است زمانی که مادر نیست دست به بهانه جویی زده و حتی برعکس وقتی هم که مادر در کنار اوست، رفتارهای پرخاشگرانه، گریه و بهانه جویی بی مورد بروز دهد. بنابراین آن احساس لذتی را که باید از حضور در کنار خانواده ببرد، نخواهد برد. همچنین در زندگی بزرگسالی خود نیز به طور افراطی به دیگران وابسته می شود، چون مدام ترس از دست دادن محبت و عشقی را دارد که از دیگران دریافت کرده است و مدام درپی تایید دیگران است.
سومین گروه نیز در دسته دلبستگی ناایمن آشفته قرار می گیرند. عدم امنیت و ترس در کودکانی که نیازهایشان نادیده گرفته شده یا با ترس همراه شود، نهادینه و خصوصیات دو گروه قبل را باهم خواهند داشت، ازدست دادن والدین یا مورد تعرض جسمی یا جنسی قرار گرفتن قرار گرفتن نیز می تواند بر شدت این ترس ها اضافه کند. مشکلات رفتاری و هیجانی خیلی شدید نیز در این کودکان مشاهده می شود.
کدام یک از انواع دلبستگی در بدو ورود به مدرسه بروز پیدا می کند؟
دو نوع دلبستگی آخر در بدو ورود به مدرسه بروز پیدا می کند، والدینی که اصطلاحا چسبندگی زیادی به کودک خود دارند مدام نگران فرزند خویش هستند چون او را بسیار محدود کرده اند در این حالت حتی کودک نیز نمی تواند با محیط بدون مادر کنار آید چون تصور می کند دنیا جای امنی نیست. با وجود همه این موارد اگر کودک از روابط اجتماعی خود و پاسخ به نیازهایش اطمینان یابد، احساس امنیت خواهد کرد.
مهارت های فرزندپروری در ایجاد سبک دلبستگی ایمن چه نقشی دارند؟
این امر غیر قابل اجتناب است که والدین نمی توانند به همه نیازهای کودک پاسخ دهند ولی باید به مرور کودک را در انجام کارهایش مستقل تربیت کرد و این امر به خاطر گرایش خانواده ها به تک فرزند بودن نمود بیشتری دارد و خانواده به دلیل توجه بیش از حد به کودک، سعی در برآورده کردن تمام خواسته های او دارد و گاهی والدین به دلیل اضطرابی که از اولین تجربه فرزنددار شدن خود دارند، این اضطراب را به کودک نیز منتقل می کنند. بنابراین از طریق برخی اقدامات می توان استقلال در کودک را افزایش و اضطراب را در او هنگام جدایی از والدین کاهش داد به طور مثال اگر والدین احساس می کنند که در دستشویی رفتن، غذا خوردن یا لباس پوشیدن، خود کودک قادر به انجام دادن آن به شکل مستقل است، انجام این تکالیف را به او واگذار کنند. با بالا رفتن سن کودک باید جای خواب او جدا شود و اگر در این مورد مقاومت کرد، می توان کودک را در اتاق شخصی اش تنها گذاشت تا تنها ماندن و بازی کردن با خود را در جهت رسیدن به استقلال تمرین کند. بازی قایم موشک نیز به کودک می آموزد که حتی اگر مادر یا پدر قایم شده و حضور ندارند، در واقع هستند و او قادر به پیدا کردن آنهاست.
نکته ای که باید والدین حتما مدنظر بگیرند این است که اضطراب فرزند خود را درک کنند، جملات منفی مانند چرا اینقدر به من می چسبی؟ چرا سلام نمی کنی؟ برو با خودت بازی کن! را استفاده نکنند و مهمتر آنکه هرگز کودک خود را با دیگران مقایسه نکنند چون نه تنها نتیجه مطلوبی ندارد، بلکه اثر سوء نیز خواهد داشت.
معلمان و کادر مدرسه چه نقشی در احساس امنیت کودک ایفا می کنند؟
کسانی که واقعا اضظراب جدایی دارند، جدایی یک دفعه نباید اتفاق افتد و به مسئولین مدارس نیز توصیه می شود تا زمانی که کودک نسبت به محیط مدرسه احساس امنیت کند، با والد خود در کلاس حضور پیدا کند، به تدریج این حضور در کلاس کمرنگ شده و بیرون از کلاس بنشیند و در نهایت هم از حضور خود کنار کودک و حتی مدرسه بکاهند تا کودک احساس امنیت حقیقی را کسب کند. اعتماد کودک به تدریج باید از سوی معلم نیز جلب شود. در کنار آن مدیریت اضطراب کودکان نیز بر عهده او است؛ گاهی بچه ها از نگرانی های خود راجع به محیط مدرسه باهم صحبت کرده و فکر می کنند قرار است در مدرسه نگه داشته شوند، بنابراین معلم این ذهنیت را باید مدیریت کرده و هیچگاه با اینگونه تهدیدها دانش آموزان را تنبیه نکند.
گاهی هم به خانواده ها پیشنهاد می شود پدر کودک را به مدرسه برده تا این جدایی برای او بهتر اتفاق بیفتد. پررنگ تر کردن نقش پدر در این موارد به دلیل انتقال قدرت و اعتماد به نفسی که به کودک القا می کند و نیز حرف شنوی بیشتری که از او دارد، تاثیر عمیقی در این زمینه به ویژه در مورد پسران خواهد گذاشت.
آیا حضور یک روانشناس کودک می تواند در کنار والدین و مدارس راهگشا باشد؟
بعضی از بچه ها برای جلب توجه و یا تقلید از همکلاسی های خود دست به اقداماتی می زنند که امکان تشخیص اضطراب در آنها به وجود آید؛ بنابراین در تشخیص این مطلب باید بسیار هوشیار بود و توسط متخصصان روانشناسی کودک انجام شود. همچنین به کودک نباید القا شود که مادر قرار است تو را تنها گذاشته و برود و اگر این باور در کودک ریشه دواند حتما باید به روانشناس برای بهبود این ذهنیت کودک مراجعه کرد.