گرفتن نبضِ جهان در اصفهان
تماشاچی ها پشت در ایستاده اند. ساعت یک ربع به هفتِ عصر پنجشنبه ای دم كرده است و من پشت درِ «خانه ای وجود داشت؟!» ایستاده و مترصد فرصتم تا زودتر از دیگران وارد شوم و می شوم. صحنه پیوسته به جاست. بازیگرانِ نمایش با هول و استرس به این سو و آن سو می دوند. دكورِ خانه ای كه وجود نداشت، وسطِ سن است.
اصفهان زیبا: تماشاچی ها پشت در ایستاده اند. ساعت یک ربع به هفتِ عصر پنجشنبه ای دم كرده است و من پشت درِ «خانه ای وجود داشت؟!» ایستاده و مترصد فرصتم تا زودتر از دیگران وارد شوم و می شوم. صحنه پیوسته به جاست. بازیگرانِ نمایش با هول و استرس به این سو و آن سو می دوند. دكورِ خانه ای كه وجود نداشت، وسطِ سن است. مرضیه اشرفیان، یكی از دو كارگردانِ این نمایش، دست زنان می گوید:« دخترا سرجاهاتونین؟» و من، در آخرین صندلیِ نرسیده به دیوار پشتِ پلاتو، كنار ویدئو پروژكشن سنگر گرفته ام. كارگردان دوباره با انرژی زیادی داد می زند:«میخوام یه اجرای پر قدرت ارائه بدین بچه ها» بچه ها همدیگر را در آغوش می كشند. موزیک جَز تویِ سیاهی سن گم می شود و من در روشنایی مشغول نسخه برداری عینی از واقعیت پیش رویم هستم.
جنگ متعلق به ملت خاصی نیست
حدیث اعراب، راوی خوش صدای نمایش، رشته سخن را به دست می گیرد و با تبحر تمام، نزدیک به چهل دقیقه پا به پای عروسک گردانانِ صداپیشه، روایتی ضد جنگ و انتقادی را پیش می برد. روایتی كه به ما می گوید:«آقایان! جنگ، برادر ها را به دشمنِ خونی، زمین را به جولانگاهِ وسایل كشتار جمعی، آسمان را به میدانِ جنگِ پرندگان آتشین و آب را به خونابه ای عظیم مبدل می كند، اگر با همین رویه به زیست خود ادامه دهید.» زیستی كه در آن، گویا راهِ برقراری دیالوگ بسته است و تنها مفهومِ خشونت است كه با زبانِ جنگ سخن می گوید. مفهومی كه ذهن جمعی گروه نمایش« خانه ای وجود داشت؟!»را در فعالیتی كارگاهی به سویی سوق داده كه نویسنده نمایشنامه، مژده حق شناس، ضمن معرفی خود، از آن اینگونه سخن می گوید:« من پیش از این تنها فیلمنامه می نوشتم و نمایشنامه خانه ای وجود داشت؟!، اولین تجربه حرفه ای من در زمینه نمایشنامه نویسی است.» او متولد 1378 است. نمایشنامه نویسی جوان و سرشار از استعداد كه در كنار گروهی مستعد و خلاق به صورت كارگاهی، متنِ این نمایشنامه را از آب درآورده است.
وی ادامه می دهد:« خانم اشرفیان،یكی از دوكارگردان اثر، برای اولین بار ایده این نمایشنامه را مطرح كرد كه به صورت گروهی روی آن كار كردیم تا به مرحله شخصیت پردازی رسید و من آن را تكمیل كردم .» نوشتن این اثر از آذر ماه سال گذشته و در قالب تیپ های داستانی آغاز و به تدریج با حک، اصلاح و اجرای مداوم كارگاهی تا پیش از اجرا ادامه داشته است. داستانِ این نمایشنامه اما داستانی آشناست. داستانی كه در آن دو برادر در قطعه زمینی از قطعات زمین خدا زندگی می كنند تا آنگاه كه تضاد و تناقض حاصل از تحدید حقوق زیستی و تجاوز از حدود آن باعث می شود تا آنها به جای تفاهم و گفتمان، از اسباب كور جنگ افروزی استفاده كنند و دستِ خویش را به خونِ خود و دیگری بیالایند. این مفهوم اما، به خاطر جهانشمول بودن بُعدِ تاریخی اش تنها به یك زمان و مكان محدود نمی شود و برای همین است كه اتمسفر حاكم برنمایشنامه و بخصوص دیالوگ ها، اتمسفری است كه به گفته نویسنده:« از آنجا كه جنگ متعلق به ملت خاصی نیست تا بگوییم فقط یک كشور خاص با یک كشور خاص میجنگد، تصمیم گرفتیم تا از تركیب و امتزاجِ چندین زبان با یكدیگر استفاده كنیم تا بُعد جهانی آن نیز اینگونه منعكس شود.»
نقــــشِ راوی در رســــانه ای شــــدنِ قارچِ ســــمی هیروشیمیایی
در آغازِ نمایش ما شاهد دوبرادر در خانه ای هستیم كه در كمالِ محبت در كنار یكدیگر زندگی می كنند و ناگهان: «بممب!!» ماشه جنگ بزرگ با شیطنتِ تمام چكانده می شود و اولین پیامِ نویسنده را به سوی ما پرتاب می كند:« شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، حتی اگر دو جان در یک قالب باشید!» این ترس و اضطراب اما از طرقِ مشخصِ برنامه ریزی شده به سوی من و شما هدایت می شود. از طرقی كه همیشه و همواره یک سر آن به راوی می رسد. راوی ای كه در ابتدا تنها همان راویِ مالوف ذهن نویسنده است، البته پیش از انفجار بزرگ و رسانه ای شدنِ قارچِ سمی هیروشیمیایی، یعنی همان جایی كه رشته روایت از دستِ راوی منفردِ داستانی پرآب چشم خارج شده و به دستِ راوی اعظم یا رسانه سپرده می شود. حق شناس در این رابطه توضیح می دهد:« راوی ما، مثل خیلی از راویان دیگر، تنها در ابتدا راوی بود و روایت می كرد تا آنكه كم كم به مسئله رسانه رسیدیم و دیدیم كه رسانه ها چقدر در این زمینه موثرهستند. به واقع آنها با پخش اخبار ضد و نقیض، آژیر برجِ عاجِ امنیت ساخته شده در ذهن ما و شخصیت ها را روشن می كنند. راوی، یک تلویزیون است. مهمترین وسیله ای كه دول خارجی برای كری خوانی، از میدان
به در كردن حریف و ایجاد پیش زمینه برای انفجار بزرگ از آن سوء استفاده می كنند و حال، نقش پیام بری را در میان این دوبرادر بازی می كند كه در ژرفای متن مایل است تا آنها را به سویِ هدف از پیش تعیین شده سوق دهد، كما اینكه می دهد.» آفرینش این اثر اما، با تمامِ خشونت آشكار و پنهان ِ تعبیه شده در آن، در پاسخ به نوعی نیازِ جمعی آفریده شده است، نیازی در زمینه آنتیتز شرایط موجود سناریویی ساخته شده توسط ابرقدرت ها، در برابر نمایشنامه ای آفریده شده توسط هنرمندی كه معتقد است:« خیلی اثر ضد جنگ كم داریم و از سویی گاهی متوجه می شویم كه بعضی از جریان های اندیشه در جهان، جنگ را در ردیف ارزشهای جامعه سیاسی خود می دانند؛ اما در هر صورت، به نظر من جنگ چیز بدی است.»
ایمانِ محكمِ یک گروه جوان به نمایش
مهدی فدایی، یكی از دو كارگردان نمایش «خانه ای وجود داشت؟!» بی هیچ مقدمه و موخره ای، روبهروی من، همسرش _ مرضیه اشرفیان، مژده حق شناس، نویسنده و حدیث اعراب ِ راوی در تاریك روشنایِ پلاتویی كه نمایشش را به خوبی به پایان رسانده نشسته و می گوید:«صادقانه بگویم اینجا اصلا صحبت از یک نفر نیست، اگر راوی خوب بوده، اگر نویسنده خوب بوده و اگر همه عوامل به خوبی در كنار هم چفت شده اند، نشان از یكدلی و غیرتِ آنهاست كه به كارِ گروهی ایمان آورده اند.» این ایمانِ محكم، در كنار توانایی این گروه جوان نمایشی باعث شده است تا به قول فدایی:« آنها تمام مشقت هایِ اجرایِ یک نمایش در اصفهان را به جان بخرند و پای كار بایستند.» همین عامل است كه تجربه ای متفاوت را از صداپیشگی با تلفظ های اصیل زبانی و لحن های كمیک قابل باور، تا بازیِ بازیگردانانِ پشت عروسک ها، انتخاب موسیقی به نسبت مناسب و هارمونی كار جمعی در تئاتری عروسكی كه خود را در جریانِ بهره گیری از رسانه های متفاوت و هنرهای مختلف رقم زده. پشتِ صحنه این تلاش و همدلی اما برمیگردد به سال گذشته ای كه مهدی فدایی از آن اینگونه سخن می گوید:« ما دو كار موفق را پشت سر هم تجربه كردیم، یكی
نمایش هویج فزاینده و دیگری رویای كفش. نمایش رویایِ كفش كه به فضای این نمایش هم نزدیک بود، موفق بود و علاوه بر جوایزی كه در جشنوارههای مختلف كسب كرده بود، این افتخار را هم داشت كه در جشنواره بین المللی فیته و جشنواره نیابولیس شركت داده شد و ما توانستیم دو هفته در تونس اجرا داشته باشیم. » این دو موفقیتِ كارِ گروهی به انضمام تعامل بسیار خوب مخاطب با آثار ارائه شده باعث می شود تا در مرحله بعدیِ فعالیت، گروهِ نمایشی گزارش ما كارشان را با همین شیوه و متد پیش ببرند تا این تجربه، به سیر تكامل خود نزدیکتر شود. بنابراین از میان ایده های بی شمار، ایده ای در اینباره پردازش شده و به تالار هنر ارائه می شود. مرضیه اشرفیان، دیگر كارگردان این اثر ادامه می دهد:« به موازاتِ ارائه ایده به تالار هنر، با هنرستان هنرهای زیبا(دختران) وارد تعامل شدیم؛ زیرا كه خاستگاه ِ بچه های ما، هنرستان هنرهای زیبای دختران بود .» به گفته اشرفی:« ما بیش از 20 جلسه سه ساعته با بچه های كارگاه بحث و گفتوگو كردیم تا نهایتا به این نتیجه رسیدیم كه وقتی تلویزیون را روشن می كنی فقط مشغول پخش اخبار جنگی است و خبر مرگ و كشتن می دهد. به واقع گویا قرار
نیست اخبار، راوی خوش خبری باشد و مهم هم نیست چه شبكه ای در چه كشور و با چه زبانی، گویا حال جهان كلا بد است و قرار نیست كه حالا حالا ها خوب شود. » او این طرح كلی را پس از به داوری و گفتوگو گذاشتن ارائه می دهد:« هر بار به طور كارگاهی و نسبت به نظر بچه ها مواردی به نمایشنامه اضافه میكردیم. به واقع می خواستیم خیلی ساده جریانی را روایت كنیم از دو آدم كه اندک اندک بر اثر پذیرفتن تاثیراتِ رسانه ای و مشكلاتی كه از قبل با هم داشته اند، به جایی می رسند كه فكر می كنند تنها راه گفتمان، دیالوگ با جنگ افزار است.» و در نهایت این ایده ها به صورت مداوم پردازش شده و به كمک نویسنده بارها و بارها به رشته تحریر در می آید تا به نمایش بر پرده رسیده است.
هنرِ متولدین 78 هنرستانِ هنرهای زیبای دختران
شاید باورتان نشود یا دچار شگفتی شیرینی شوید اگر به شما بگویم كه رده سنی گروه نمایش«خانه ای وجود داشت؟!» متشكل از هنرمندان جوانی است كه بزرگترینِ آنها متولد 78 است و این مسئله، نشان دهنده دنیایِ متفاوتی است كه بچه های تئاتر هنرستانِ هنرهای زیبای دختران به آن دست یافته اند. دیدگاهی كه در مقایسه با دودهه پیش، بسیار مترقی است و در برابر حوادث جهانی به كنشگریِ هنری در قالب اعضای یک جامعه دور از جنگ اما در گیر با مفاهیم آن از طریق رسانه اعظم تبدل یافته و سعی می كند تا نبضِ جامعه جهانی را با تئاتر عروسكی اصفهان بگیرد. تئاتری كه به گفته اشرفیان:« بسیار بین رشته ای است و نه تنها به نویسنده احتیاج دارد، بلكه به تمامی هنر ها من جمله بچه های هنرهای تجسمی نیازمند است؛ زیرا، هر كدام از این هنرمندان قادرند تا گوشه ای از ساختار نمایشنامه را برای اجرای عینی شكل دهند چنانكه ما از دوستان دكوراتور تا عروسک ساز، انیماتور، گرافیست، صنایع دستی و... كمک گرفتیم كه همین جا باید از همكاری بسیار خوب مدیریت هنرستان هنرهای زیبای دختران، خانم رئوفی منش بسیار تشكر كنم.»عروسک های این نمایش به طور كامل توسط فاطمه رئوفی، عضو گروه نمایش
ساخته شده است. عروسکهایی كه چهل دقیقه تمام با حركاتِ بینظیرشان مخاطب را بر صندلی پلاتو می نشانند و حاصل بارها و بارها ساخته شدن از نو هستند.
سلسله در سلسله كاتبانند راویان
راویِ نمایش خانه ای كه نبود اما، بر هم زننده نظمِ آهنین و پذیرفته شده نقشِ راوی در نمایشنامه هایی است كه تا به حال در اصفهان شاهد آن بوده ایم. حدیث اعراب، راوی بازیگرِ جوان و بااستعداد این نمایش به گفته مرضیه اشرفیان :« در هركشوری كه اجرا داشته باشیم، راویِ ما به زبان همان كشور داستان نمایش را روایت می كند.» اجرای انگلیسی راوی این نمایش نیز از شنبه شروع شده كه ویژه آموزشگاه های زبان است. اعراب، به زبانهای انگلیسی و فرانسه تسلط دارد. این نوع از اجرا، در نمایش رویای كفش نیز در دوسئانس فارسی و انگلیسی در اصفهان اجرا شده است. اعراب، راویِ نمایش از چگونگی ارتباط گیری با شخصیتِ راوی این نمایش می گوید: « من همیشه نقاشی هایی می كشیدم كه از ناخودآگاهم سرچشمه می گرفت، خودِ خودم بود و مرا بیان می كرد، از طرف دیگر نمایشنامه را كه خواندم متوجه شدم كه راوی نقاشی هایم، همانِ راوی ای است كه دوست دارد به جای راویِ این متن حرف بزند. انگار این راوی گوشه دلم بود و تنها منتظر بود تا در چنین موقعیتی قرار بگیرد بنابراین پس از خواندن نمایشنامه ایده ای در ذهنم جرقه زد و آن این بود كه این دوراوی را با هم تركیب كنم كه در نهایت این
كار انجام شد و نتیجه را دیدید.» این نتیجه رضایت بخش اما حاصل نمی شد مگر با شناختِ درستی از آنچه در واقعیت تلویزیون وجود دارد؛ چرا كه راوی ما دراینباره می گوید:«وقتی خودم می نشستم پای تلویزیون و آدمهای زیادی را می دیدم، متوجه می شدم كه بسیاری از آنها آدم های دورویی هستند؛ به همین خاطر این شخصیت ذهنی من و نمایشنامه، شخصیتی بود كه انگار همه این آدم ها توی آن جمع شده بودند و به ذهنم رسید كه چند شخصیتی باشد.»نمایش خانه ای وجود داشت به كارگردانی مهدی فدایی و مرضیه اشرفیان، نویسندگی مژده حق شناس و بازی حدیث اعراب، مریم خمسه، نگین صادقیان، فاطمه رئوفی، مژده حق شناس، ملیكا خبوشانی، فرزانه قزریشی ، فاطمه مسعودی نژاد و طراحی آکساسوار نیلوفر حجازی از دوم تا 18 شهریور جاری به جز روزهای 13،14، و 15 در سالن كوچک تالار هنر واقع در میدان لاله، پارک لاله بر صحنه خواهد بود.