تله فیلمی در اندازه تولیدات مراکز استان
مازیار میری از بدو ورودش به سینما، ساختار سرگرم کننده ای را برای خود برگزید که به شدت به سینمای داستانگو وابسته است، چندان مقید به دکوپاژهای راکد و تکراری نیست، بازی با دوربین را دوست دارد و تعهدی به پایه ندارد، بازی های سخت و فشرده ای از بازیگرانش می گیرد و... تمام این امتیازات سبب شد تا میری، فیلم به فیلم رشد کند و به یکی از جوانان آینده دار این سینما تبدیل شود؛ به گونه ای که دو فیلم آخر او (سعادت آباد و حوض نقاشی)، جزو یکی از بهترین ساخته های سینمای ایران طی یک دهه اخیر محسوب می شوند.
اصفهان زیبا: مازیار میری از بدو ورودش به سینما، ساختار سرگرم کننده ای را برای خود برگزید که به شدت به سینمای داستانگو وابسته است، چندان مقید به دکوپاژهای راکد و تکراری نیست، بازی با دوربین را دوست دارد و تعهدی به پایه ندارد، بازی های سخت و فشرده ای از بازیگرانش می گیرد و... تمام این امتیازات سبب شد تا میری، فیلم به فیلم رشد کند و به یکی از جوانان آینده دار این سینما تبدیل شود؛ به گونه ای که دو فیلم آخر او (سعادت آباد و حوض نقاشی)، جزو یکی از بهترین ساخته های سینمای ایران طی یک دهه اخیر محسوب می شوند.تمام این امتیازها سبب شد تا به حق، سطح توقع از این کارگردان دوست داشتنی بالا برود.
آنچه امروز تحت عنوان«سارا و آیدا» بر پرده سینماها می بینیم، کمترین نشانه ای از سینمای محبوب میری دارد.تنها نقطه اشتراکی که می توان میان این دو برقرار کنیم، تعهد به داستانگویی است آن هم نه بر اساس ضرورت درام بلکه آنچه به عنوان خط داستانی فیلم تلقی می شود، دست و پا زدن های بیهوده ای است که تلاش دارد تا با شاخ و برگ دادن به خط داستانی راکد، مدام به دقایق فیلم بیفزاید و در پی تعلیق های کذایی باشد.فیلم، ریتم خیلی کندی دارد و همین سبب می شود تا داستان، کمی دیر آغاز شود.آن همه وقت تلف کنی ابتدای فیلم هم نمی تواند به آشنایی خاصی با سه کاراکتر اصلی داستان بینجامد. مخاطب نمی تواند ری اکشن های سارا و آن اقدامات عجیب وی در دزدیدن اسناد و دیگر ماجراها را بپذیرد؛ بنابراین این سردرگمی در شخصیت پردازی فیلم سبب می شود که مخاطب از همان ابتدا نتواند آن جنس صمیمانه دوستی میان سارا و آیدا را بپذیرد و در ادامه هم آن روند پس از مرگ آیدا را برای به اصطلاح قهرمان فیلم (سارا) و بدمن آن (مصطفی زمانی) بپذیرد و این برای فیلمی که تلاش می کند برشی از جامعه امروز خود باشد، یک شکست بزرگ محسوب می شود.هسته مرکزی «سارا و آیدا»، با سه کاراکتر منعفلی که دارد (که یکی از آنها هم از نیمه های داستان حذف می شود) قابلیت تبدیل شدن به یک اثر بلند داستانی را نداشت.حالا در این فرآیند کشدار کردن قصه، علاوه بر اینکه ریتم داستانی به شکل خارق العاده ای کند می شود، اختصاص تعلیق های بی کاربرد و بی فایده، حکم دست و پا زدن برای باقی ماندن در کورس روایت را دارد.به هر حال باید بدانیم که فیلمنامه این کار توسط قلم معتمد میری؛ یعنی «امیر عربی» به رشته تحریر درآمده است که تجربه موفق «سعادت آباد»، نتیجه این همکاری در سینما بود.دکوپاژبندی فیلمش نیز بی نهایت تلویزیونی بسته شود.به هر حال کارهای تلویزیونی، احتیاط خاصی را به لحاظ داستان نویسی و میزانسن بندی می طلبند که متأسفانه این خوی تلویزیونی پس از سال ها همکاری میری با این نهاد (که متأسفانه تمام آنها به شکست انجامید)، تأثیرات نامطلوب و محتاطانه خود را گذاشت و سبب شد آنچه امروز در «سارا و آیدا» دیده می شود، اثری در مدیوم سینما نباشد.داستانی فوق العاده منفعل، کشدار و ضدقهرمان دارد و دکوپاژبندی بی نهایت ساده و دم دستی آن نیز یادآور تولیدات ارزان مراکز استان است که در قالب تله فیلم پخش می شود.اصلا نمی توان پذیرفت که چنین فیلم خنثی و بی دغدغه ای، ادامه ای بر مسیر موفقی باشد که «مازیار میری» در سینما طی می کرد. اما در کنار این موج ناکامی، مضمون شریف و انسانی فیلم قابل تقدیر است.«سارا و آیدا» نگاه سالمی دارد؛ بی غل و غش است و از دغدغه ای انسانی نشأت می گیرد که این مهم، اصلی ترین پارامتر سینمای میری است که دومین وجه اشتراک این اثر با سینمای ناب اوست.موضوع روز جامعه است؛ اما این موضوع روز نتوانسته در شکل نوشتاری، آن التهاب خاص و بحران موجود را منتقل کند. فارغ از این بی تفاوتی عجیب، داستان نتوانسته پیچش خانوادگی اثر را به تصویر بکشد. به هر حال آنچه از فیلم فهمیده می شود، کاراکتر سارا، یک تیپ درونگراست که همین فرآیند، می توانست ضدیتی دوست داشتنی با اتفاقات داستان رقم بزند؛ حال آن که فیلم خیلی راحت از این فضای پر ایده گذشت و ترجیح داد داستان به همان ترتیبی که مخاطب می تواند به راحتی حدس بزند، اتفاق بیفتد؛ یعنی سارا مدارک را از شرکت بدزدد، بدمن داستان به اهدافش برسد و در نهایت، مدیر شرکت متوجه سرقت مدارک توسط سارا شود و کار به پلیس و بازجویی و . . . برسد.البته نمی توان از نزدیکی این سال های میری با «همایون اسعدیان» به سادگی گذشت.دو کارگردانی که ساخته هایشان طی این سال ها، کاملا شبیه به یکدیگر است، کافی است«سارا و آیدا» را با «یک روز بخصوص» بسنجید تا متوجه شباهت بی منتهای این دو سبک و حتی بازیگر اصلی اش شوید؛مسیری که با توجه به اتفاقات سیاسی حوزه سینما و مسئولیت هایی که این دو در سینمای ایران دارند، بعید است به این زودی ها به بن بست ختم شود و متأسفانه تا این فضای همکاری میان این دو کارگردان محبوب وجود دارد، تأثیرگرفتن ها نیز ادامه داشته و نمی توان فصل جدیدی بر کارهای این دو کارگردان متصور شد.به جز این، «مازیار میری» برای برگشت به وضعیت قبلی خود و افتادن در مسیر سینمای دغدغه مند و جریان ساز، به شدت باید از تلویزیون فاصله بگیرد.