کنایه به نوید محمدزاده: تن‌دادن به آبمیوه‌فروشی!

روزنامه جوان در یادداشتی با عنوان «تن‌دادن ستاره‌های سینما به آبمیوه‌فروشی!» به حضور تبلیغاتی نوید محمدزاده در تلویزیون و بیلبورد‌های شهری واکنش تندی نشان داد.

واکنش‌های منفی به حضور بازیگری که نه در دوران افول بلکه در دوره اوج تن به مدل شدن برای تبلیغات یک محصول تجاری داد، نشان از تجاری شدن رو به رشد فضا و افکار در سینمای ایران دارد.
پاسخ محمدزاده به انتقادها، اشاره‌ای بود به رواج این کار در دنیا و حضور سلبریتی‌های ورزش و سینما در عرصه تبلیغات، همراه این پرسش که چرا به آن موارد واکنش منفی نشان نمی‌دهید، اما به من ایراد می‌گیرید. پاسخ روشن است. آن سلبریتی‌ها، هر چه هم در اینجا محبوب باشند، بیگانه هستند؛ متعلق به سرزمینی دیگر و تعصب جمعی در موردشان وجود ندارد.
فارغ از این مقایسه، خوب می‌دانید که مقاومت در برابر پیشنهاد‌های میلیاردی آسان نیست، هر چه هم که شخص، بی‌نیاز باشد، البته کسانی که در برابر چنین پیشنهاد‌هایی مقاومت می‌کنند، خلوص هنرشان را بیشتر حفظ می‌کنند و شایسته تحسین هستند، اما کسانی که این پیشنهاد‌ها را می‌پذیرند گرچه اندکی از آن خلوص را از دست می‌دهند ولی سزاوار چنین ملامت‌های سفت و سختی هم نیستند.
محمدتقی فهیم دست به قلم شد و در فضای مجازی توضیحات بیشتری درباره اشتباه محمدزاده ارائه داد: «در هنر و سینما، کلمه‌ای داریم تحت عنوان «دستمالی» شدن که در چنین وضعیتی یعنی کار هنرمند و بازیگر تمام است، یعنی وقتی دستمالی شد دیگر جای خوبی ندارد. به خارج کاری ندارم، اما در میان داخلی‌ها توجه کنید، آن‌هایی که به دام چرب و شیرین تبلیغات افتادند یا کارشان در سینما تمام بود یا با دست خودشان، خود را نابود کردند. آیا کار نوید محمدزاده هم مانند خیلی‌ها از پسیانی تا حیایی و آرمان و... تمام است؟
واقعاً دیگر چرا باید مردم بابت کسی که حالا تصویرش در حال نوشابه‌فروشی روی هر تیر چراغ برقی است، پول بدهند و به سینما بروند؟ اصلاً کدام تهیه کننده‌ای حاضر است دیگر منت بازیگری را بکشد که در کنار تاجران کلان قرار دارد؟ دیگر چه کنجکاوی مانده تا نوید را بر پرده ببینیم؟ اگر این دستمالی شدن نیست، پس چیست؟ دنیرو در دوره افتش (که در انبوه فیلم‌های سطحی شرکت داشت) به دام افتاد، ولی نوید محمدزاده در اوجش از اسب افتاد و این یک فاجعه است. نوید توجه نکرد که امین حیایی در ایام داوری «عصر جدید»، سس‌فروش شده است و آتیلا پسیانی در زمانی که دیگر تلفنش زنگ نمی‌خورد باب چای‌فروشی را باز کرد و....
بگذریم بحث در این باب مفصل و متنوع است، اما این چهره‌ها باید بدانند که توجیهاتشان فقط خودشان را راضی می‌کند؛ اینکه پول داشته باشم هر نقشی را قبول نمی‌کنم یا باید به فکر پیری باشم و. تبلیغ کالا‌های مصرفی و غیرضروری زندگی مردم، فعالیتی غیرمفید و ضدارزش است، بنابراین هنرمندی که وارد این نوع دلالی می‌شود، سقف و میزان تفکر و اندیشه خود را به نمایش می‌گذارد، البته ممکن است اینان باز هم در آثار خوبی حضور یابند ولی مطمئناً خاطره بدی در اذهان صاحبان فکر و اندیشه و مردم فهیم برجای می‌گذارند.»

ارسال نظر