نازکی خیال وعشق از ویژگی های شعر بانوان ایران زمین
بانوان ما در نوشتن قدرتمندندحتی آن گروه از زنان که قدرت نوشتن ندارند با خواندن وگفتن نقشی در ادبیات ایفا میکنند پس باید دیده شوند چراکه اگر ننویسیم و نخوانیم ستم فرهنگی بزرگی به خود کرده ایم، این یکی از معانی فمنیسم و آوانگاردیسم ادبی است که می تواند همان ایجاد جنبشی نو درزمینه ادبیات باشد.
بانوان ما در نوشتن قدرتمندندحتی آن گروه از زنان که قدرت نوشتن ندارند با خواندن وگفتن نقشی در ادبیات ایفا میکنند پس باید دیده شوند چراکه اگر ننویسیم و نخوانیم ستم فرهنگی بزرگی به خود کرده ایم، این یکی از معانی فمنیسم و آوانگاردیسم ادبی است که می تواند همان ایجاد جنبشی نو در زمینه ادبیات باشد اگر این آوانگاردیسم ادبی صورت پذیرد آینده ادبیات معاصر فارسی درخشان خواهد شد. باید توجه داشت زنان شاعر از دریچهای دیگر و مکمل به زندگی و تاریخ مینگرند، آن را قلم میزنند، به کلیت واقعیتها میافزایند و حقیقت موجود را شکل میدهند. زن به علت ویژگیهای خاص عاطفی و روانی، حرف بیشتری برای گفتن دارد چراکه زن، مادر است و مادر زایندﮤ زندگی؛ چنین جایگاهی برای کسی که شعر میگوید، جایگاه بسیار ارزشمندی است...و امروز نیز زن شاعر باید نگاهش را تا فراسوی زمان اوج دهد تا بتواند سهم خود را در میان این همه تو در توی نادیدن های ادبی احیا کند و با زبان ادب و قلم بگوید که ما هم هستیم وکوله ای از ادب را به دوش معنی می کشیم. ازاین رو با مهناز ملکی ریزی شاعر و زبان شناس فارسی به گفت وگو نشستیم که در ادامه ان را خواهید خواند.
نوع نگاه یک شاعر زن در ادبیات فارسی وشعر چگونه است؟
مسلما دریچه نگاه یک زن شاعر به جامعه، زندگی، تاریخ، اقتصاد و...با یک مرد شاعر تفاوت دارد این زاویه دید ونگاه بر ماندگاری اثر وخالق آن تاثیرونقش عظیمی دارد. نوع دید، نوع قلم را رقم می زند شعر یک شاعر بر خاسته از روخ، ذهن وزبانش است واگر این شاعر یک زن باشد این فاکتور ها شعر را متفاوت تر می کند. احساسات وتخیل وبیان از ویژگی مهم اند که شاعرانگی را مشخص می کند، حال اگر این شاعر یک زن باشد به دلیل ویژگی های خاص عاطفی و روانی واینکه خود زاینده احساس زنانه یا مادرانه است شعر او رنگ وصبغه ی خاص خود را دارد.
تاریخچه ورود زن به عرصه شعر و ادبیات را بیان کنید.
باید گفت شعر از ابتدای خلقت با زن متولد شد در لالایی های شبانه مادران، در اندوه برآمده از تنهایی های آن ها و... و. ولی به علت های مختلف (تاریخی، سیاسی، اجتماعی و...)نتوانست آن چنان که باید بروز یافته وبه منصه ظهور در آید وجامه عمل پادب به خود بپوشد تا اینکه «دوران مشروطیت» آغازی شد برای پا به عرصه گذاشتن زنان در کنار مردان هم در عرصه اجتماعی هم ادبیات. هرچند کمتر ویژگی های زنانه در اشعارشان مشهود بود وعلن آن را هم می توان ستیزه گری های گاه وبیگاه چهره های معروف ورهبران مشروطه با زنان دانست بگذریم که موضوعات شعری هم بطور شایسته نتوانست در جهت اهداف اجتماعی و سیاسی قلم بخورد.
پس از آن در دوران های بعد مشروطه می توان گفت جایگاع شعری زنان وسیع تر شد در دوران حکومت رضا خان، بانو «پروین اعتصامی» ظهور کرد وبانو «شمس کسمایی» وبانو «عالمتاج قائم مقامی(ژاله)»که به خق این سه بانو در کناردیگر زنان شاعر توانستند شعر را از قبضه جنسیت مردانه بیرون کشیده وذر عرصه ادبیات وشعر نام زن را مطرح کنند. د ر دوره بعدی؛ دوران پهلوی با وجود مسائل تاریخی و سیاسی زیاد وتاثیر آن ها در شعر، زنان شاعر زیادی پای به این وادی نهادند وپیشتاز ادبیات شدند. در دورانی که با خفقان ادبی همراه بود شاهد ظهور بانوانی چون «فروغ فرخزاد، طاهره صفار زاده، هما میر افشار، مینا دستغیب و... و.»هستیم.
از آن پس تا کنون با شروع انقلاب اسلامی شاعران زن با سلاح شعر به این نهضت پیوستند بانوانی چون «سپیده کاشانی، فاطمه راکعی، مینا اسدی، ژیلا مساعد، بتول عزیز پور» بیشترین فعالیت ادبی را داشته ومطرح بودند.
آیا با این تقسیم بندی شعر به «شعر زنانه» «شعر مردانه» موافقید؟ البته این تقسیم بندی عرضی است؟
همانطور که گفتم شعریک شاعر، نماینده ذهن، روح، ذات، زمان، زبان وفضای زندگی اوست پس بستگی دارد این شاعر زن باشد یا مرد، اگر یک زن بتواند از تمام این گزینه ها در کنار احساسات زنانه خود استفاده کند وشعر بسراید پس بنظر بنده می توان شعر را زنانه _مردانه دانست در این مورد نمیتونانیم سهم «سنت وتاریخ» را بی تاثیر بدانیم. گاهی این دو مولفه چنان بر روحیات وطرز نکته زنان شاعر تاثیر دارد که شاعرانه های یک زن را تخت الشعاع خود قرار می دهد، به عنوان مثال بانو پروین اعتصامی گرچه اشعارش پیچیده با روح زنانه اش است ولی گاه چنان بیانش سنتی می شود که ما فراموش می کنیم شاعر این اشعار یک زن است!
نقش بانوان را در زمینه «نثر وداستان» چگونه می بینید؟
داستان یکی دیگر از الهامات ادبی است که بانوان ایران در این زمینه خوب توانستند نمود پیدا کنند. «بانو سیمین دانشور» را می توان سردمدار نویسندگی معاصر دانست «سووشون وجزیره سرگردانی» دو اثر معروف یشان نمونه ای از این هنر است.
پیش از ایشان فرهنگ نوشتن توسط زن ایرانی معمول نبود که علتش را همانطور که قبلا بیان مردم فرهنگ، سنت و تاریخ بوده است. در نثر می توان «تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار» را از نظر جسارت در نوشتن وبا توجه به محدودیت های شخصیتی وموقعیتی خود بعنوان اولین زن نویسنده نثر ستود.بعد از بانو سیمین دانشور خانم گلی ترقی با دو دنیا، مهشید امیر شاهی با سار بی بی خانم ومهرنوش پارسی پور با زنان بدون مردان در این زمینه قدمی فراتر نهادند.بعد از ایشان در دهه پنجاه بانو «غزاله علیزاده» با «خانه ادریسی ها» جهش بزرگی در نویسندگی ایجاد کرد وهمچنین خانمها منیر روانی پور با «اهل غرق» وزویا پیرزاد با «چراغ ها را من خاموش می کنم»، چیستا یثربی با «سلام خانم جنیفر لوپز» فریبا وفی با «پرنده من» وفرخنده آقایی با «راز کوچک»
آیا در شعر معاصر ما جنبشی زنانه ی شاعرانه(فمینیسم ادبی) بوجود آمده است؟
ابتدا باید بگویم فمینیسم از کلمه لاتین femina در لغت به جنس زن گفته می شود واز نظر مفهومی به جنبش فکری یا نظریه ای گویند که معتقد است زنان به علت جنس خود در طول تاریخ به فرودستی کشیده شده اند ومورد تبعیض های گوناگون قرار گرفته اند. همانطور که قبلا بیان مردم آوانگاردیسم یا همان جنبش نو در آثار ادبی زنان آنچنان که باید صورت نگرفته است. در ایران این جنبش از زمان مشروطهذکه آزادیخواهی در ایران رواج یافت وبعلت گسترش روابط مرزی خارجی ایران با تشکیل انجمن های مهری زنان پا گرفت و بسیاری از ابعاد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وحتی ادبی را تخت تاثیر قرار داد. در شعر معاصر فارسی کم و بیش ما شاهد این جنبش هستیم در اشعار بانو پروین اعتصامی، سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد این نوع فمینیسم ادبی مشاهده می شود.
فروغ فرخزاد :
زن پریشان شد ونالید که وای
وای این حلقه که در چهره او
باز هم تابش ورخشندگی است
حلقه بردگی و بندگی است ...
سخن پایانی:
جمال زن نه همین زلف پرشکن است
نه عارض چو گل وغنچه دهن است
بکوش ای زن وبرتر زعلم جامه بپوش
خوش آن زمان که چنین جامه ات به تن باشد
به چشم «فخری» دانش ز بس که شیرین است
همیشه در طلبش همچو کوهکن باشد
باید گفت قرن حاضر قرن حضور زنان شاعر است. زن ایرانی امتیازات چشمگیری نسبت به قبل در ادبیات وشعر کسب کرده است. همراه وهمگام با مردان در مراکز فرهنگی وادبی حضور فعال دارند.پروین اعتصامی با عواطف و احساسات مادرانه یک زن شعر می گوید، فروغ فرخزاد این صف شکن تاریخ ادبیات فارسی زنان از نگاه یک زن به جهان می نگرد و سیمین بهبهانی گامی عظیم در شعر زمان برداشت وبه تاثیر از فروغ زنانه شاعرانه اش را افزایش داد. از این جهت زنان شاعر معاصر را به سه گروه می توان تقسیم کرد گروه اول زنان شاعر که شعرشان مردانه است، گروه دوم زنانی میانه رو که اعتدال را رعایت کرده وبسیار آرام زنانگی را در شعر رواج دادند و گروه سوم زنان شاعر تندرو که با شجاعت و جسارت بیان شعر کرده اند.
در عصر ما نیز زنان شاعر از نظر کمیت خوشبختانه بسیارند ونکته ای مه باید در نظر گرفت آنست که باید با تفکرات واندیشه هایی آزاد و اجتماعی بیشتر نوشت ومسیری را باید پیمود که به سرانجامی شایسته برسد. سرانجامی از جنس عاطفه های بکر، اندیشه های ناب، اخساسات پاک وبیانی شفاف و قدرتمند، شعر الهه وجود شاعر است وشاعر خالق الهه ای مه خودش خالق بسیاری از زیبایی های دیگرست.
بیاییم ما بانوان شاعر در وادی شعر؛ این هستی زنانه، فانوسی از جنس روشنایی بیاویزیم تا لحظات تاریک ومبهم را روشن تر از خورشید سازیم، مستقل، آزاد وهدفمند...