روایت پیراهن‌دوزی 50 ساله پاساژ ایفل‬‬‬

اکبر انصاری از سال 46 تاکنون، خیاطی کاپری را در پاساژ ایفل واقع در خیابان چهارباغ می‌گرداند. او از سال‌هایی می‌گوید که سفارش دادن پیراهن، در میان اصفهانی‌ها رایج بود.

الهام باطنی/اصفهان امروز: وارد پاساژ کهنسال ایفل که می‌شویم، جایی در انتهای طبقه همکف، خیاطی سن‫وسال‫داری می‌بینیم که در ویترین آن، چند پیراهن پسرانه و مردانه در کنار مانکن یک پسربچه چیده شده، در نزدیکی آن یک گلدان گل مصنوعی با گل‌هایی که در دهه 60 مد بود؛ دیده می‌شود. اینجا خیاطی کاپری است، جایی که در سال‌های شکوهش، ویژه دوخت پیراهن‌های مردانه بود و از دکور چوبی، تلفن سیم‌دار فیلی‫رنگ و قفسه‌های چوبی‌اش می‌توان قدمت آن را حدس زد.

اکبر انصاری، 74 ساله که دوچرخه‌اش در گوشه‌ای از این مغازه قرار دارد، صاحب آن است. او که از شش سالگی وارد خیاطی شده، پدر و مادری خیاط داشته، پدرش، یکی از خیاطی‌های قدیمی اصفهان را داشته و طبق رسم خیاط‌های آن روزگار، بعدازاینکه پیراهن‌ها را می‌دوخت، برای دوختن دکمه و جادکمه، آنها را به خانه نزد همسرش می‌برد. انصاری می‌گوید: «پدرم، استاد من در خیاطی بود و هر بار سر مزار او می‌روم، می‌گویم آقاجانم، استادم، سلام و بعد برای او فاتحه می‌خوانم.»

پدر اکبر انصاری، مصطفی انصاری که عکس او، محفظه پایین ساعت پاندول‫دار مغازه آقا اکبر را زینت بخشیده، «پیراهن‌دوزی عصر طلایی» را سال 1307 در دروازه دولت، تأسیس کرد. البته ابتدا نام مغازه او، «نظافت عصر طلایی» بود که اتوکشی، خشکشویی، کت‌وشلواردوزی و خیاطی در آن انجام می‌شد، انصاری هنوز تابلوی اولیه مغازه پدرش را در منزل دارد. او می‌گوید: «اواخر عمر پدرم، از او سؤال می‌کردم از خیاطی چه دارد و او ‫گفت خانه‌اش، ارث پدری بوده و از درآمد خیاطی فقط یک دوچرخه خریده و شکم ما را سیر کرده است. او روی خط و مرز خودش بود، به‌اندازه‌ای که امورات زندگی‌‌اش بگذرد کار می‌کرد و مثل بقیه قدیمی‌ها، خیرالامور اوسطها را مدنظر قرار می‌داد.»

به گفته انصاری، هنوز شعبه‌ای از مغازه «عصر طلایی» در دروازه دولت کنار پمپ‌بنزین هست که البته در مالکیت افراد دیگری است. پدر او تا همین اواخر هم آنجا کار می‌کرد، تا اینکه شهرداری، آنجا را به پاساژ تبدیل کرد.

اکبر‫آقا انصاری، از سال 46، راه پدرش را به شکلی منسجم ادامه داد، با راه انداختن خیاطی «کاپری» بعد از سربازی‌اش در پاساژ ایفل. در سال‌هایی که به گفته‌اش، خیاطی‌های زیادی در خیابان چهارباغ بود و بیشتر مغازه‌های پاساژهایی مثل ایفل هم خیاطی بود، چراکه مردم علاقه داشتند از بزازی‌های چهارباغ پارچه بخرند تا خیاطی‌های این خیابان، کت‌وشلوار و پیراهن برای آنها بدوزند.

انصاری می‌گوید: «در آن زمان، عیدهای مذهبی و عید نوروز برای مردم مهم‫ بود و برای آن، پیراهن نو سفارش می‌دادند تا صبح‌های عید نوروز، عید غدیر، عید فطر و عید قربان، لباس‌های نو بپوشند.» در آن سال‌ها، آنها پیراهن‌های مردانه و بچه‌گانه می‌دوختند و تعمیر لباس هم انجام می‌دادند. گاه هم برخی خانواده‌ها، پیراهن‌هایشان را برای کوچک کردن برای بچه‌هایشان می‌بردند یا یکی از پیراهن‌های خودشان یا بچه‌هایشان را به آنها می‌دادند تا اندازه بزنند و براساس آن، برایشان پیراهنی بدوزند. انصاری می‌گوید: «در آن سال‌ها، پیراهن اندامی رایج نبود. مردم، لباس‌های راحت سفارش می‌دادند و حتی گاه، لباس‌ها را برای بچه‌هایشان، بزرگتر از جثه آنها سفارش می‌دادند تا بچه که در حال رشد بود، بتواند آن را چند سال بپوشد. ضمن اینکه در آن سال‌ها رایج بود که لباس هر بچه را بچه‌های بعد از او بپوشند تا زمانی که آن لباس، کاملا فرسوده شود.»

خیاطی «کاپری»، مردانه‌دوز بود، ولی بلوزهای زنانه هم می‌دوخت، مثل بلوزهای سفید یقه‌گرد فرم محصلان دبیرستان دخترانه «بهشت‌آیین» که دامن‌های سرمه‌ای آنها را خیاطی به نام آقای عرفانی که در طبقه بالای پاساژ ایفل مغازه داشت، می‌دوخت. انصاری در خیاطی‌اش، یک سال، لباس‌های محصلان این مدرسه را می‌دوخت و یک سال، لباس فرم محصلان کودکستان دخترانه رودابه را که در خیابان شیخ‫بهایی بود و اکنون به مجتمع «شهیدان محراب» تبدیل‌شده است. این دو، بهترین و معروف‌ترین مدرسه‌های دخترانه اصفهان در آن سال‌ها بودند و دو مدرسه ادب و سعدی، مدارس مشهور پسرانه آن سال‌ها که اولی که در خیابان بهشتی‫نژاد واقع‌شده، در خیابان‌سازی‌ها آب‌رفته و بخش زیادی از دومی هم که در خیابان سعدی است، قسمت نیروی انتظامی شده است. مدارس پسرانه آن سال‌ها اما لباس فرم نداشتند.

انصاری تعریف می‌کند که در آن سال‌ها، همه کارکنان کارگاه‌های خیاطی، مرد بودند، از استادکار بگیر تا شاگردها. او دو چرخ صنعتی بزرگ خاکستری‌رنگ با مارک ژوکی هم در مغازه‌اش دارد که یکی برای دوخت جادکمه است و آن دیگری برای دوخت دکمه. انصاری می‌گوید: «قدیم، این چرخ‌ها نبود و جادکمه و دکمه را با دست می‌دوختند تا اینکه در سال‌های دهه 50، این چرخ‌ها وارد بازار شد و از آن زمان تاکنون هم در مغازه من جا خوش کرده‫، با اینکه مدل‌های جدید این چرخ‌ها به بازار آمده است.»

او یک چرخ راسته‌دوز هم با مارک سینگر دارد. انصاری می‌گوید: «دو چرخ جادکمه و دکمه‌دوزی، باب مغازه من نیست، بلکه مناسب کارگاهی است که 50 چرخ راسته‌دوز داشته باشد.»

انصاری، سال‌های شکوه دکانش در اواخر دهه 50 را اینچنین ترسیم می‌کند: «هفت کارگر زن و بچه‌دار داشتم که در بالکن و طبقه پایین مغازه‌ام کار می‌کردند و حتی بعضی‌هایشان، شب‌ها هم پیراهن‌های نیمه‌کاره را به خانه می‌بردند و با چرخ‌خیاطی خودشان، یکی دوساعتی کار می‌کردند تا پیراهن تمام شود. اجرت دوخت چنین پیراهن‌هایی هم دو برابر بود.» در آن سال‌ها، هر چرخ در مغازه او، روزانه 30 پیراهن تحویل می‌داد و انصاری، این تولید زیاد را در مغازه خودش می‌فروخته است، البته گاه فروش بیرون از مغازه هم داشته و پیش می‌آمده که خرازی‌ها تک‌وتوک برای مثال به او سفارش دوخت 100 پیراهن بدهند.

آنها شب عید هم حراج می‌زدند و اجرتشان را پایین می‌آوردند تا آخرین اجناسشان فروخته شود و صبح سال نو که به سر کار می‌روند، پیراهن‌های جدیدی بدوزند و پیراهن‌های سال قبل را در مغازه‌شان نداشته باشند. مزد دوخت پیراهن هم در آن سال‌ها، 7 تومان بود و قیمت تمام‌شده خود پیراهن، 18 تومان، درنتیجه با کمی بیش از 20 تومان می‌شد بهترین پیراهن را دوخت.

انصاری می‌گوید: «برخی از پیراهن‌ها را سری‌دوزی می‌کردیم و به‌صورت پیراهن آماده در مغازه می‌فروختیم و برخی را هم مشتری سفارش می‌داد که پس از ثبت اندازه‌های او یا براساس اندازه‌های لباس‌های دیگرش برایش می‌دوختیم.»

پیراهن‌ها در جعبه‌های پیراهنی قرار می‌گرفت که جایشان در قفسه‌های چوبی مغازه بود. این جعبه‌ها اما این روزها خالی است، مثل قفسه‌ها که روزی پر از طاقه‌های پارچه بوده است.

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار