همدم گذشته

از خیابان حافظ به سمت میدان نقش‌جهان در حال قدم زنی بودیم که چشم پسرم به تابلو همدم  السلطنه افتاد با اینکه کلاس‌دومی هست؛ ولی تقریبا با غلطی کمی توانست تلفظ کند و این تازه آغاز ماجرا بود. این همدم السلطنه که بود؟

همدم گذشته

از خیابان حافظ به سمت میدان نقش‌جهان در حال قدم زنی بودیم که چشم پسرم به تابلو همدم  السلطنه افتاد با اینکه کلاس‌دومی هست؛ ولی تقریبا با غلطی کمی توانست تلفظ کند و این تازه آغاز ماجرا بود. این همدم السلطنه که بود؟ و ... در برگشت از داخل میدان نقش‌جهان وارد کوچه خود همدم السلطنه شدیم و خواستم توضیحی بدهم؛ ولی خیلی موفق نبودم. یادم آمد چند سال قبل داخل این خانه را دیده بودم. خانه نزدیک مسجد شیخ لطف ا... آن روز با مدیریت این مکان صحبت کردم و انتظار داشتم که این همسایگی و خود خانه تاریخی، باعث شود که متن‌های بهتر و زیباتری درباره هم‌جواری با آثار تاریخی در ذهن و ضمیر آن‌هایی ایجاد بشود که سراغ نصف جهان آمده‌اند. نمی‌دانم شاید امروز بیش از آنچه من درگذشته تصور می‌کردم جلو افتاده است؛ ولی در واقعیت و تحلیل رفتارهای اجتماعی این بناها به طور عموم باید گفت که ما کاربران خوبی نبوده‌ایم. ما نه‌تنها متن جدیدی تولید نکرده‌ایم که حتی متن گذشته را هم خوب نشناخته‌ایم. باید گوش‌های جانمان را نزدیک گوشه‌گوشه این تاریخ بکنیم تا نجواهای آن را بشنویم. باید تلاش کرد و تکرار کرد و تکرار کرد تا همدم گذشته شد نه اینکه درگذشته بمانیم؛ بلکه برای اینکه آینده بهتری داشته باشیم و امروزمان سرشار از معنی باشد. بعضی گذشته را تکرار می‌کنند تکرار گذشته، نفی خلاقیت امروز است و نفی خلاقیت امروز و دیروز فرقی ندارد. آنکه درگذشته مانده، حتی به خود گذشته و خلاقیت درگذشته هم اعتقادی ندارد. نوعی عدم معنا باعث شده، این عده راحت‌ترین کار را انتخاب کنند و برای این که تلاشی نکند درگذشته خودش را جا بگذارند. قطار زمان در ذهن همه انسان‌ها بیشتر از آنچه فکر می‌کنند، فعال است. آنها را به عقب و جلو می‌برد و گاه برخی‌ها را حتی در دوره دایناسورها پیدا می‌کند. جالب این است این عده از پیداشدن در چنین ایستگاه احساس خوشحالی و رضایت می‌کنند. آن‌ها می‌مانند و قطار به‌جای دیگری می‌رود. آن‌ها می‌مانند و همدم هیچ متنی نمی‌شوند و هیچ متنی را به وجود نمی‌آورند و هیچ‌کسی همدم آن‌ها نمی‌شود.

ارسال نظر