درد بی کسی (قسمت 12)
مرتب وسوسه میشدم که تجربههای تازه جهانگردی را کسب کنم بنابراین تصمیم گرفتم مدت کوتاهی به آمریکا بروم و آنجا را هم ببینم و بعد به ایران برگردم.
مرتب وسوسه میشدم که تجربههای تازه جهانگردی را کسب کنم بنابراین تصمیم گرفتم مدت کوتاهی به آمریکا بروم و آنجا را هم ببینم و بعد به ایران برگردم. البته علاقه زیادی برای برگشتن به ایران نداشتم چون آنهایی که آنجا بودند هیچکدامشان دلشان نمیخواست برادر بزرگتر از خودشان را ببینند زیرا حسرت از آغاز برای آنها قدمی نحس داشت و این احساس را همیشه در رفتارشان میدیدم. رفتن من به نیویورک که قرار بود چندروزه باشد پس از یک ماه خاتمه یافت. آنقدر برایم تازگی داشت که در این مدت نتوانستم شهر نیویورک را کامل ببینم و تصمیم گرفتم پس از مراجعت به ایران بلافاصله به کویت رفته و از طریق سفارت آمریکا در آن امیرنشین درخواست ثبتنام در یکی از دانشگاههای آمریکا را برای تحصیل بدهم. همانطور که گفتم و مطمئن بودم در ایران تنها دوستان قدیمی و مدیر کلوپ از من استقبال کردند و دیدن من برای خانوادهام بیتفاوتی کامل را در برداشت. پس از یک ماه اقامت در ایران به کویت رفتم و در آنجا ضمن مراجعه به سفارت آمریکا درخواست ادامه تحصیل در رشته تازه تأسیس هوافضا را نوشته و تحویل دادم. چهار ماه طول کشید تا جوابی از آمریکا برسد. در این پاسخنامه ضمن ایراد به فرم برای ادامه تحصیل در رشته هوافضا مشکل اصلیم را کوتاه بودن قد به مقدار پنج سانتیمتر اعلام و پیشنهاد داده بودند رشته مهندسی ساخت تجهیزات فضایی را انتخاب کنم که این شرط را شامل نمیشد.