درد بی کسی (قسمت 303)
مقام طوسی پوش یقهسفید میخواست علاوه بر دریافت بیست میلیارد تومان بابت هزینه تخلیه و تخریب، مصالح ساختمانی بازیافتی و لوازم اسقاطی آپارتمانها و زمینهایی که در حاشیه اتوبان باقی میماند را نیز تصاحب کند
مقام طوسی پوش یقهسفید میخواست علاوه بر دریافت بیست میلیارد تومان بابت هزینه تخلیه و تخریب، مصالح ساختمانی بازیافتی و لوازم اسقاطی آپارتمانها و زمینهایی که در حاشیه اتوبان باقی میماند را نیز تصاحب کند و در حقیقت میلیاردها پول بیزبان را راحت به جیب بزند! حال اینکه سهم من بهعنوان مدیرعامل و پاسخگوی قانونی از این معامله که همه مسئولیتها ازجمله تجاوز به حقوق انسانها را به عهده دارم تنها دو میلیارد تومان خواهد بود که دریافتش از این آرسن لوپن های روزگار پادرهوا به نظر میرسید. به عبارتی امضاهای دادهشده که همه هویت مرا در برداشت به مبلغ صد هزار تومان و چند شب اقامت رایگان در آپارتمان شرکتی فاقد تابلو و نام و نشان به تاراج رفته بود. آقای ملکی را خوشحال میدیدم زیرا وظیفه واسطهگری و دلالی خود را بهخوبی و با موفقیت به پایان رسانده بود. از آن زمان هفتهای یکی دو روز و بلکه تمام شبانهروزم را به تهران میآمدم تا در دفتر شرکت و در کنار آن زن وکیل منشی که بعدها فهمیدم مطلقه است بگذراندم و کارم شده بود ماشین امضاء اسناد و مدارک و نامههایی که تایپشده روی میز من میگذاشتند. روزها را تا پاسی از شب درگیر کارهای شرکت در دفتر بودم و شبها از درد عذاب وجدان و تفکر به عواقب این کار و بیکسیهای سالهای گذشته رنج میبردم. حسابدار شرکت که از اعضاء باند مقام طوسی پوش بود هفتهای یکبار چکی به مبالغ مختلف به من میداد که در مقابل سند و رسیدش را امضا میکردم. بعضی از پنجشنبهها و جمعهها خودم را به دخترعمویم و بچهها میرساندم تا خرجی مختصری به آنها بدهم.