ما را زمانه گر شکند تار می‌شویم

این قلم بعضی وقت‌ها می‌تواند شمشیر باشد، اما امروز به لطیف بودن بسنده می‌کند تا تنها به معایب ظاهری در جامعه بپردازد که قشرهای پایین آن اندکی آرامش معیشت بگیرند.

ما را زمانه گر شکند تار می‌شویم
حسن روانشید| حالا اگر قرار بر این شود تا سعه‌صدر در میان اصحاب رسانه نوعی ضعف جلوه کند این قلم است که چون تیغ برنده‌ای از نیام دوات یا همان ظرف جوهردان خارج می‌شود تا قدرت و توانایی خود را نشان دهد. سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ مستندترین ایام پس از دوران‌های پر بحران انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوی بود که در آن دوران پرالتهاب ۱۲۹۵ الی ۱۲۹۹ نیز مطبوعات کشور رنج‌کش ترین قشر جامعه بودند تا همچون چوب خشک از دو سر بسوزند که این مظلومیت‌های ازدست‌رفته همچنان و تا به امروز ادامه یافته و قشری که در ظاهر و ضمن مقایسه با اصحاب رسانه‌های دیگر کشورها قدرتمند و با نفوذ به نظر می‌رسیدند. پاداش همه فداکاری‌های خود را در برابر مستبدان روزگار بگیرند. اگر محمد مسعود مدیر روزنامه مرد امروز هفتادوپنج سال قبل درست پس از خروج از چاپخانه مظاهری در خیابان اکباتان تهران هدف شلیک دو گلوله قرار می‌گیرد تا پس‌ازآن درنهایت غربت زیر خروارها خاک در قبرستان ظهیرالدوله پایتخت به ابدیت بپیوندد اما نامی جاودان از او باقی می‌ماند زیرا فدای دفاع از حقوق جامعه‌ای شد که نمی‌خواستند زیر بار بیگانگان بروند که جمال خاشقچی روزنامه‌نگار عرب تبار هم یکی دیگر از نمونه‌های آن است تا نوکران غرب در عمق منطقه و حدفاصل کنسولگرهای دو عامل به‌هم‌ریختگی در غرب آسیا زبان او را بریده و قلمش را بشکنند و سفارتخانه‌ای باید محافظ او در یک کشوری بیگانه باشد برایش به مقتل تبدیل شود! بازخوانی و تکرار این غمنامه‌ها برای گروهی که از حقوق حداکثر ۲۰ سال به‌منظور رسیدن به سن بازنشستگی و دیگر مزایایی که در اکثر کشورهای جهان شامل حالشان می‌شود، محروم هستند تولید نوعی هجران برای نویسنده این مقاله است که بازهم شاهد آن باشیم بعضی مسئولان صبر و تحمل را پیرامون افشاگری‌ها از دست بدهند و از گاردی که برای حفاظت از حقوق مهد علم یعنی دانشگاه برپاشده بخواهند با استفاده از حربه زور و ضرب و شتم یک خبرنگار با چنین پروانه و مجوز که محتوای قانونی آن کاملاً واضح و روشن است مورد هجمه قرار گیرد و گوشی تلفن همراه او را که پاسخ سوألات از مسئولان در آن ضبط شده باز پس بگیرند و در این میان انگشت خبرنگاری را که دختری ضعیف بوده بشکنند! زهی تأسف برای مهد علم و معرفتی که چنین مدیرانی بر کرسی ریاست و حراست آن نشسته‌اند تا نداند به سوألات یک خبرنگار چگونه پاسخ گویند که بلافاصله پشیمان نشده و ناچار به استفاده از حربه زور به‌منظور بازپس‌گیری مدارک مستندات داده شده شوند! این اجرای وظیفه نیست که توسط یک مأمور انتظامی داخلی در دانشگاهی که مهد علم و تربیت است و در پیش چشم دانشجویان مشتاق آموزش نماینده رسانه‌ای مورد بی‌احترامی و ضرب و شتم واقع شود بلکه انتقام از رسانه‌های اهل دیار شفافیت‌هاست که طی هشت سال گذشته ایثارگرانه درراه حفظ نظام و آرمان‌های اسلامی به افشاگری و وسعت بخشیدن به آن پرداخته‌اند، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که متولی اصحاب رسانه است به‌رغم همه بی‌توجهی‌ها اما در پشت پروانه خبرنگاری این گروه زحمتکش و تقریباً بدون حقوق و مواجب و عاشق. متنی قانونی تحت عنوان «دارنده این کارت ازنظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خبرنگار شناخته می‌شود و هیچ‌کس جز در محدوده قانون نمی‌تواند مانع فعالیت و انجام‌وظیفه وی شود» اشاره دارد که متأسفانه طی سال‌های اخیر مورد بی‌حرمتی‌ها قرارگرفته و اهانت‌ها به‌نوعی بدعت و عادت تبدیل شده است تا وزیری نامزد شده در لیست ریاست جمهوری دو سال پیش در محوطه پاستور ضمن بی‌حرمتی میکروفون خبرنگار را از دست او گرفته تا به سویی پرتاب کند! که این گونه پروانه‌ها و دیگر نمونه‌های آن برای اکثر دستگاه‌های دولتی فاقد ارزش و وجاهت قانونی باشد و خبرنگار و اصحاب رسانه را نوعی مفتش و مزاحم معرفی کند تا نشان دهد متولیان آن در بخش معاونت مطبوعاتی هم یکی از زیرمجموعه‌های همین قوه مجریه هستند تا نتوانند از حریم پروانه‌ای که صادر می‌کند دفاع نماید و اینگونه اتفاقات بارها تکرار شوند! آنچه در خارج از نقشه گربه کشورها می‌گذرد خبر از آن می‌دهد که جامعه رسانه‌ای دیگر کشورها بخصوص آن‌هایی که با قلم، کاغذ و چاپ سروکار دارند در پناه قانون و حمایت از آن‌ها توانسته‌اند حقوق حقه زحمات پراسترس و تشنج خود را نه‌تنها در حد اعتدال بلکه بیش از آن به دست آورند زیرا اولین نهادهایی که به حقوق قانونی آن‌ها در افشای حقایق احترام می‌گذارند بخش حاکمیت در لایه قوه مجریه است اما کشور ما سوای آن چیزی است که در بیرون اتفاق می‌افتد زیرا اصحاب رسانه آگاه‌تر و متعهدتر و درنهایت ایثارگرتر از هم‌مسلکان خود در سراسر جهان هستند تا این روزهای سخت را همچنان به قناعت سپری و بازهم این نوع اهانت‌ها را تحمل نمایند که از قوای مقننه و مجریه انتظار دارند روزی فرارسد که دست این بی‌حرمتی‌ها برای همیشه کوتاه شود زیرا این بیدها از وزش باد نمی‌لرزند و زمزمه می‌کنند: ما را زمانه گر شکند تار می‌شویم.
ادامه دارد
ارسال نظر