محک هنر با چکش طلا

اقتصاد هنر در ایران از آن مقولات مناقشه‌برانگیز است؛ خودش که نه! چه کسی دوست دارد بر سر رونق اقتصاد هنر مناقشه کند؟ طبعا همه می‌خواهند چرخ اقتصاد بچرخد و حتی به دیگر حوزه‌ها هم یاری برساند. نکته‌ای که بحث بر سر اقتصاد هنر را مناقشه‌برانگیز می‌کند، ساز و کارهای پویاکردن اقتصاد و خارج‌کردن آن از دست دلالان هنری است.

اقتصاد هنر در ایران از آن مقولات مناقشه‌برانگیز است؛ خودش که نه! چه کسی دوست دارد بر سر رونق اقتصاد هنر مناقشه کند؟ طبعا همه می‌خواهند چرخ اقتصاد بچرخد و حتی به دیگر حوزه‌ها هم یاری برساند. نکته‌ای که بحث بر سر اقتصاد هنر را مناقشه‌برانگیز می‌کند، ساز و کارهای پویاکردن اقتصاد و خارج‌کردن آن از دست دلالان هنری است.
از همین روست که هر وقت خبرهایی مبنی بر فروش چشمگیر آثار هنرمندان ایرانی در حراجی‌های معتبر دنیا مثلا کریستیز یا حتی همین حراج تهران خودمان مطرح می‌شود، علاوه بر این‌که خوشحال می‌شویم که هنر ایران تا این مقدار توانسته در جهان و دست کم خاورمیانه جا برای خود باز کند که چند باری با جابه‌جاکردن میلیون‌ها دلار بر سر زبان‌ها بیفتد، این پرسش را مطرح کنیم که چنین رویدادهایی نهایتا چه آورده‌ای برای اقتصاد هنر ایران دارد؟ شاید از همین رو بود که عصر شنبه، دو هنرمند و استاد دانشگاه به همراه مدیر مرکز هنرهای تجسمی به دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران رفتند تا طی نشستی تخصصی از چالش‌های پیش روی اقتصاد هنر در ایران بگویند. اما در این جلسه چه گذشت؟
نشست تخصصی «اقتصاد و هنر»؛ به این عنوان دقت کنید. تا چنین عنوانی را می‌شنویم، چند پیش‌انگاره در ذهنمان نقش می‌بندد؛ یکی این است که قرار است چند کارشناس طی مباحثی تخصصی به نسبت اقتصاد و هنر بپردازند و در این معادله کفه حرف‌های هنرمندانه از سخنانی که بن‌مایه اقتصادی داشته باشد سنگین‌تر شود. دومی این که جلسه، احتمالا بسیار خلوت باشد و با استقبال چندانی روبه‌رو نشود. با ورود به سالن متوجه می‌شویم انگاره دوم کاملا صادق و درست است، اما تصور اول را چند نکته بر هم می‌زند؛ مهم‌ترینش این‌که این نشست نه در دانشگاهی مرتبط با هنر که در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران برپا شده است. بنابراین انتظار می‌رود برای یکبار هم که شده، کارشناسان از دریچه اقتصاد به فعالیت هنری پول‌ساز نگاه کنند نه برعکس.
نفت تمام می‌شود، خلاقیت هنری نه
حرف‌ها با اشارات تاریخی شروع می‌شود؛ اگر هم کسی حوصله‌اش سر برود، به هر حال لازم است تا بدانیم خاستگاه بحث بر سر اقتصاد هنر چه بوده است و از اینجا باید موضوع را پیگیری کرد. از همین روست که اولین سخنران مراسم که میثم موسایی، استاد دانشگاه و پژوهشگر اقتصاد و هنر است، حرف‌هایش را از پیش از دوره رنسانس آغاز می‌کند؛ دوره‌ای که معروف است هنر کاری با مردم نداشته و بین اشراف دست به دست می‌شده: «قبل از رنسانس، آثار هنری مخصوص اشراف بود اما بعد از آن، همه طبقات توانستند به عنوان مخاطب و خریدار آثار هنری مطرح شوند». اینها را می‌گوید تا برسد به این‌که حجم خرید و فروش آثار هنری در دویست سال گذشته، به خاطر تامین نیازهای اولیه افزایش یافته چون هنر نیاز ثانویه انسان است.
موسایی که مشخص است از طرفداران اقتصاد غیر دولتی برای هنر است، این باور خود را این‌گونه صورت‌بندی می‌کند: «شرط تعالی هنر، رها شدن از دست دولت، سیاست و اقتصاد است. لازمه این موضوع این است که نهاد هنر، استقلال اقتصادی داشته باشد.
از همین جاست که اقتصاد هنر اهمیت پیدا می‌کند. مصرف محصولات هنری در یک جامعه نشان‌دهنده رشد اقتصادی یک جامعه است. ماهیت شغل‌ها در آینده دنیا تغییر خواهد کرد. شغل‌هایی که برمبنای خلاقیت هستند گسترش خواهند یافت و کالاهایی که دربردارنده ارزش نمادین هستند ارزشمند خواهند شد. پس، از نظر اقتصادی به نفع ماست
به همین سمت برویم. اگر نفت و گاز منابع تمام‌شدنی است، منابع فکر و خلاقیت و هنر در کشور ما کاملا بی‌پایان هستند.»
رونق هنر با امنیت اقتصادی
این حرف‌ها را بگذارید پای دغدغه‌های یک آکادمیسین که سرش توی کتاب است و کاملا نظری و تئوریک به ماجرا نگاه می‌کند؛ البته که حرف‌هایش حق است اما باید دید یک مقام مسئول که جدای از مباحث تئوریک، با توجه به شرایط واقعا موجود و مناسبات واقعا برقرار بر اقتصاد هنر سخن می‌گوید، در این باره چه می‌گوید. مجید ملانوروزی، مدیر مرکز هنرهای تجسمی، پس از این‌که مثل موسایی اشاراتی به تبارهای بحث اقتصادی در هنر دارد، درباره اقتضائات رونق اقتصادی هنر می‌گوید: «رونق هنر، نیازمند فضای امن اقتصادی است. در گذشته، سیاست‌های غلط اقتصادی و ارزی، مشکلات زیادی برای اقتصاد هنر به وجود آورد. اما خوشبختانه در ده سال گذشته، اتفاقات خوبی افتاده و بخصوص با برگزاری حراج کریستیز از ۲۰۰۶ که در حوزه خلیج‌فارس حراج آثار ایرانی را راه انداخت تغییرات امیدبخشی رخ داد و به هنر به عنوان یک سرمایه نگاه شد. بانک‌ها و بیمه‌ها آمدند و پشت آثار ایستادند. خیزش نسبتا آرامی در حوزه هنرهای تجسمی داشتیم. گردش مالی هنرهای تجسمی در پنج سال گذشته پنج برابر شده است.»
ملانوروزی البته به حراج تهران اشاره‌ای نمی‌کند؛ نسخه وطنی حراج‌هایی مثل کریستیز که چند سالی است پای ارقام شگفت‌انگیز را از تابلوهای حراج دبی به تهران احضار کرده و سلبریتی‌هایی چون علی دایی، الناز شاکردوست و برانکو ایوانکوویچ را هم به خرید آثار هنری با ارقام بالا ترغیب کرده است؛ حراجی که بین حامیان مالی‌اش نام‌های معتبری چون سامسونگ، استفانو ریچی و شرکت خودروسازی پورشه هم دیده می‌شوند و برگزاری‌اش همواره با فراز و فرودهای بسیار همراه بوده است.
آشنایی با گرفتارترین هنرمندان جهان در دانشکده اقتصاد تهران
سالن بسیار خلوت است و همین‌ها هم که هستند اغلب خبرنگارانی هستند که بر اساس وظیفه سازمانی‌شان در جلسه حضور پیدا کرده‌اند. خب بالاخره دنبال‌کردن مباحث نظری به اندازه پیگیری رقم‌هایی که در هنر جابه‌جا می‌شود برای مخاطبان جذابیت ندارد. ما که بخیل نیستیم! اما بشنوید از این‌که جواد بختیاری موسس گالری نقش و خط و فرهنگستان بختیاری هم که یکی دیگر از سخنرانان مراسم بود، بحث را اقتصادی‌تر کرد و گفت: «مشکل اساسی تقاضا است و نه عرضه. چون هنرمند دارد کارش را انجام می‌دهد. هنرمندان امروز یکی از نگران‌ترین اقشار جامعه ما هستند. کشورهای بزرگ دنیا دورنمایی برای خود طراحی کرده‌اند که جامعه هنربنیان را به مرور جایگزین جامعه دانش‌بنیان امروز کنند. باید راهکاری برای هماهنگ‌کردن سه وجه دولت، مخاطب و هنرمند به وجود بیاید تا هنر ایران از این وضع نابه‌سامان نجات پیدا کند: هنرمند ایرانی از گرفتارترین هنرمندان دنیا است. هنرمند برای فروش آثار خود چشم به دولت دارد و دولت هم که هزار گرفتاری دیگر دارد. وزارت ارشاد امروز میلیارد میلیارد بدهکار است. نهادهای غیردولتی هم که فقط فکر تولید می‌کنند و تاثیری در فروش آثار هنری ندارند.»
کارخانه پتروشیمی بزنیم یا گالری نقاشی؟
تا اینجای نشست به کلیات گذشته است. قرار است در بخش دوم، کارشناسان چالش‌های اقتصادی ایران در بخش هنر را نقد و بررسی کنند. موسایی مدعی است هنر، حوزه‌ای بسیار اشتغال‌زا است چون ایجاد شغل در آن هزینه زیادی ندارد. این مثال را هم می‌زند: «هزینه ایجاد یک شغل در هنرهای تجسمی ۱۵ میلیون تومان است. این را با هزینه ایجاد یک کارخانه پتروشیمی و اتومبیل مقایسه کنید.
در این وضعیت که میلیون‌ها جوان بیکار در کشور داریم، اتفاقا سرمایه‌گذاری در این زمینه به اقتصادمان هم کمک می‌کند. بیش از چهارصدهزار فارغ‌التحصیل بیکار علوم اجتماعی و اقتصاد داریم. در هنر هم همین‌طور است و اگر دانشجویان نتوانند به باندهای هنری وصل باشند، نمی‌توانند به بازار کار راه پیدا کنند.»
حالا بدیهی است که وقتی پای باندهای هنری به بحث کشیده شده، ملانوروزی مسئول در این جلسه در مقام توضیح برآید و بگوید: «قابل انکار نیست که باندهای هنری وجود دارند ولی ما در این زمینه یک اقیانوس مشکل داریم که این یک مشکل مثل یک جزیره کوچک در میان آن است».
باید پرسید خب اگر یک اقیانوس مشکل داریم، نشان‌دهنده کم‌اهمیت‌بودن یکی از جزایر (بندهای هنری) این اقیانوس مشکلات است؟ ادامه حرف‌های این مدیر هنری هم، به گوش ما آشناست؛ این‌که مقام مسئول بگوید به هنر دولتی اعتقاد ندارد و این را فقط از مجرای این‌که هنرمندان نباید از دولت انتظار داشته باشند بیان کند. البته او اشاره‌هایی هم می‌کند به این‌که وظیفه دولت در زمینه اقتصاد هنر، فراهم‌کردن بسترهاست.
وقتی هم که یک دولتمرد در مذمت هنر دولتی سخن بگوید طبیعی است که یک هنرمند مثل جواد بختیاری هم پشتش درآید که «هنر دولتی قطعا محکوم به فناست.»
آیا نقاشی سهراب 3میلیارد می‌ارزد؟
می‌شود گفت حراج آثار هنرهای تجسمی در سال‌های اخیر، مهم‌ترین خروجی‌های دست کم آشکار و واضح اقتصاد هنر ایران بوده است. محمود نورایی، منتقد هنری، یکی از کسانی است که در این سال‌ها در اغلب این حراج‌ها به عنوان تحلیل‌گر حضور داشته است. او در رابطه با کمک این حراج‌ها به اقتصاد هنر به جام‌جم می‌گوید: «یکسری حراج‌ها بخصوص در سال‌های ابتدایی برگزاری، دچار هیجان‌های کاذب‌اند. البته خود عوامل این حراج‌ها در شکل‌گیری این فضای هیجانی دست دارند. آنها با ساز و کارهایی قیمت آثار را به شکلی کاذب بالا می‌برند تا بازار حراج‌شان داغ شود. به طور مثال در حراج تهران، شاهد بازاری به این شکل هستیم. از این منظر است که می‌توان گفت منطقی هیجانی، گاه جای منطقی هنری را می‌گیرد». نورایی در توضیح شکل‌گیری این فضای هیجانی می‌افزاید: «به طور مثال، قیمت واقعی اثری از سهراب سپهری، سه‌میلیاردتومان نیست. هر چند آثار او بسیار می‌ارزد، اما قیمت‌گذاری آثار هنری به هر حال مبتنی بر قواعدی منطقی می‌تواند باشد. وقتی در حراج اول آثار این شاعر ـ ‌نقاش 750میلیون، در حراج دوم یک‌میلیاردتومان و در حراج بعدی سه میلیاردتومان فروش می‌رود، این نشان‌دهنده هیجان است.»
اما برگزاری مراسم معتبری چون کریستیز چه تاثیر مشخصی بر مناسبات اقتصادی هنر در داخل کشور دارد؟ محمود نورایی در این باره معتقد است: «می‌دانیم که مهم‌ترین عامل رونق بازار، تنظیم متناسب عرضه و تقاضاست. بر همین اساس، کریستیز می‌تواند این بازار را هدایت کند. مهم‌تر از این، این حراج می‌تواند در تعیین قیمت و عامل مهم قیمت‌گذاری موثر باشد. از سویی، کریستیز، بازاری واقعی برای هنر است. امید نسل‌های مختلف را برای ادامه کار زنده نگاه می‌دارد. برای جوان‌ها انگیزه و برای پیشکسوت‌ها بازار مهمی است. از یاد نمی‌بریم که تا بازار داغ نباشد، ترسیم مسیری برای پیشرفت هنر، میسر نیست.»
منبع: روزنامه جام جم

ارسال نظر

اخرین اخبار
پربیننده‌ترین اخبار