اصفهان؛ بلده جنتنشان
دکتر مهدی کیوان، تاریخشناس، معتقد است برای نخستین بار در تاریخ ایران، شاهعباس در دوره صفوی، طبقه متوسط را شکل داد. او تغییراتی را که شاهعباس در دوره صفوی در اصفهان ایجاد کرد، بهخوبی شرح میدهد.
«فقر فرهنگی از فقر اقتصادی خطرناکتر است و نبود انضباط فکری و وجود پریشانفکری، آفت جامعه فعلی ماست.» این، شاهبیت سخنان دکتر مهدی کیوان تاریخشناس است که بهتازگی در خانه صفوی در نشست «اصفهانشناسی از نگاهی دیگر» سخن میگفت.
او در این جلسه پیش از هر چیز بهاشتباه همنسلان خود اعتراف کرد: «ما جوانان دهه 40 اشتباه کردیم که بهجای شناخت اصفهان، به دنبال مسائل دیگری رفتیم و بهجای اینکه بر روی ادبیات فارسی کارکنیم، به سراغ ادبیات غربی رفتیم. خوشبختانه نسل جوان فعلی، این اشتباه را تکرار نکردند. ما در جوانی فکر میکردیم مشکلمان سیاسی است و بعد فهمیدیم دچار مشکل فرهنگی هستیم.»
کیوان از این هم گفت که عمویش، شعر «سرود زایندهرود» را نوشته و او مقالهای به نام «مرثیهای بر زایندهرود» را و این روند، نشان میدهد از کجا به کجا رسیدهایم. به اعتقاد او، شرایط اقتصادی و اجتماعی حاصل زایندهرود، فرهنگ اصفهان را ساخته و به همین دلیل، خشک شدن آن، ما را افسرده میکند. او اهمیت حفظ اصالت شهر را هم اینچنین توضیح میدهد: «در اروپای فعلی، بر روی حفظ اصالت شهر تعصب زیادی وجود دارد. ما هم باید به حفظ اصالت اصفهان اهمیت دهیم، چراکه این شهر، بار فرهنگ ایران را به دوش میکشد، همانطور که اکنون بیشتر افراد برای پیشرفت به تهران میروند، در گذشته به اصفهان میآمدند».
به اعتقاد این مورخ، تاریخ اصفهان، دورههای مختلفی دارد که یکی از آنها، دوران پیش از اسلام است که از آن زمان، سند چندانی باقی نمانده و فقط میدانیم در این زمان، فیروز ساسانی از پزشک رمی خود میخواهد جایی برای زندگی به او پیشنهاد دهد و پزشک، اصفهان را انتخاب میکند. قوم یهود هم بعد از اینکه از بابل اخراج میشوند، در تمام ایران میگردند و جایی بهتر از اصفهان برای زندگی پیدا نمیکنند. دوران بعدی، دوران بعد از اسلام است، زمانی که خلیفه بغداد میگوید اگر بغداد نبود، اصفهان را بهعنوان پایتخت انتخاب میکرد و حتی در آن سالها دستور داد از اصفهان برای او آب ببرند.
ازنظر کیوان، اصفهانی بودن، هنری است ملغمه از طنز و آفرینش که باید آن را یاد داد، چراکه به خاطر تفکرات جهانوطنی فراموششده است. مدیران شهری هم باید اصفهان را بفهمند و عاشق آن باشند. با همه اینها، او بازگشت به خویشتن را قبول ندارد و معتقد است باید از خویشتن عبور کنیم.
او درباره مذهب شیعه هم، چنین میگوید: «شیعه، امری سیاسی نیست، بلکه امری ملی است که در ایران تشخص پیدا کرد. درواقع تاریخ ایران، پنج پایه دارد که شامل زبان فارسی، مذهب شیعه، آداب و سنن، سرزمین ایران و نظام الهی است».
او به این هم اشاره میکند که به باور ایرانیان، ایران، نافستان خونینرس بوده و مرکز جهان. او از سفرنامههای کهن هم برای شرح اصفهان قدیم شاهد میآورد. مثلاً اشاره میکند که شمسالدین مقدسی در کتاب «احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم»، درباره اصفهان میگوید: «اصفهان، خورهای (در زمان ساسانیان این کلمه به معنای استان به کار میرفته است) است گرانقدر که مردمش شیر و عسل مینوشند، درختانش گردو، پرجمعیت، پربرکت، شهر بازرگانی، آبش سبک، خاکش حیرتانگیز، بازرگانان بزرگ دارد و مردمش اهل ادب و بلاغتاند.»
ناصرخسرو هم البته در سفرنامهاش درباره اصفهان چنین میگوید: «شهری است بر هامون نهاده، در شهر جویها روان است و بناهای نیکو دارد. اندرون شهر هم آباد است و هیچ خرابی در آن ندیدم. در همه شهرهای فارسیزبان، نیکوتر از اصفهان ندیدم.»
او اهمیت یهودیان در تاریخ اصفهان را هم اینچنین توضیح میدهد که خاخامهای یهودی، شعری در دستگاه اصفهان میخواندند که اکنون گوشه عبری نام دارد.
کیوان روال ایجاد مکتب اصفهان را هم اینطور توضیح میدهد: «شاهعباس از هرات به قزوین و بعد به اصفهان رفت. در آن زمان، ایران چهار ناحیه اصلی یعنی عراق، خراسان، آذربایجان و فارس را داشت. مکتب اصفهان، نتیجه مکتب هرات است که در مکتب تبریز به بلوغ رسید و شاهعباس اصفهان را به پشتیبانی چیزهایی که از مکتب هرات میدانست، زنده کرد. اصفهانی که آن را بلده جنتنشان نامیدهاند.» به گفته او همیشه بین تبریز و اصفهان رقابت بوده و قبل از دوران صفویه، تبریز، تاجران مهمی داشته، اما عثمانیان و قزلباشها به آن حمله کردند و دو بار آنت شهر را ویران کردند.
کیوان اقدامات شاهعباس را هم تشریح میکند: «او چهارباغ را ساخت و از کنار دروازه دولت تا کوه صفه باغهایی بنا کرد و در آنها، ساباتهایی درست کرد. شاهعباس، مهندسان و معماران شهر را جمع کرد و طبقه متوسط را برای نخستین بار شکل داد و برای بار نخست در زمان او، فرنگیمآبی رواج یافت که درنتیجه آن در طبقه بالای سردر قیصریه، نقاشی مناظر و زنان اروپایی کشیده شد، چراکه شاهعباس و پسرش نقاش از هلند میآوردند.»
به اعتقاد کیوان اگر در این دوران، طبقه متوسط مقاومت میکرد، افغانها به اصفهان حمله نمیکردند. این طبقه اما بعدها انقلاب مشروطه را شکل داد. ازنظر کیوان، میدان نقشجهان و بازار بزرگ، نیاز طبقه متوسط به زیبایی را ارضا میکرد و اصفهان صفوی هم زاییده طبقه متوسط بود.
کیوان به این هم اشاره میکند که نخستین سفیر هلندی که در آن دوران به اصفهان آمد، این شهر را به زیبایی آمستردام دانست و اصفهان و حومه آن را به زیبایی پاریس.
شاهعباس، محلههای خاصی هم در دوران پادشاهی خود در این شهر ساخت. کیوان میگوید: «عباسآباد را که تبریز نو و تبریزآباد هم نامیده میشد، برای تبریزیها و جلفا را برای ارامنه ساخت و زمین مجانی به تاجران تبریز و جلفا داد تا تجارت اصفهان رونق بگیرد.» شاهعباس، چهارباغ را مرز اصفهان کهنه و اصفهان نو قرارداد، چهارباغی که محل زندگی طبقه متوسط بود. او در اطراف میدان نقشجهان و خیابان چهارباغ، هم شربتخانه و قهوهخانه ساخت. قهوهخانههایی برای مردم بیسروپا و بنگیان و افیونیان که نشان از توجه او به طبقه پایین جامعه داشت.