مگر دیوانه ام که دوست نداشته باشم زیر پرچم کشورم پارو بزنم؟

حدود سه سال پیش بود که ایران را به مقصد آلمان ترک کرد. ناراحت و دلزده شده است. بعد از کسب مدال نقره در بازی‌های آسیایی اینچئون در بخش کایاک، انتظار توجه بیشتر داشت اما این اتفاق برایش رخ نداد و پس از آن، شرایط برای المپیکی شدنش هم به وجود نیامد و او را مجبور کرد تا در یک فضای جدید به ورزش حرفه‌ای بپردازد در ادامه پاي سخنان استعداد اسبق قایقرانی ایران و حال حاضر آلمان، يعني سعید فضل اولی مي‌نشينيم تا از انتقادات وي اطلاع پيدا كنيم.

حدود سه سال پیش بود که ایران را به مقصد آلمان ترک کرد. ناراحت و دلزده شده است. بعد از کسب مدال نقره در بازی‌های آسیایی اینچئون در بخش کایاک، انتظار توجه بیشتر داشت اما این اتفاق برایش رخ نداد و پس از آن، شرایط برای المپیکی شدنش هم به وجود نیامد و او را مجبور کرد تا در یک فضای جدید به ورزش حرفه‌ای بپردازد در ادامه پاي سخنان استعداد اسبق قایقرانی ایران و حال حاضر آلمان، يعني سعید فضل اولی مي‌نشينيم تا از انتقادات وي اطلاع پيدا كنيم.
سعید، ابتدا بابت دعوت به تیم‌ملی قایقرانی آلمان به تو تبریک می‌گویم.
ممنونم از شما و امیدوارم که بتوانم عملکرد خوبی داشته باشم.
خیلی سریع به سراغ اصل مطلب می‌روم؛ چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتی بروی؟ یادم می‌آید که استارت درگیری‌های تو و فدراسیون بابت جایزه بازی‌های آسیایی اینچئون بود.
استارت ماجرا از همان سکه‌ها بود اما بي‌شك دلیل اصلی رفتن من این مساله نبود و به خاطر 10 یا 20 سکه چنین تصمیم بزرگی را نگرفتم. وعده‌های زیادی را شنیدم.
به من گفتند که به تو توجه خواهیم کرد اما این‌طور نشد. به فامیل‌های خودشان در فدراسیون سمت می دادند اما به ما هیچ توجهی نداشتند.
من مدال نقره بازی‌های آسیایی را گرفته بودم. مصاحبه‌هایی را انجام دادم و از مشکلات گفتم. آقای امینی به من گفت که مصاحبه نکن و مشکلاتت را حل می‌کنیم و سکه‌هایت را می‌دهیم.گذشت و به مسابقات جهانی میلان رفتیم. به ما گفتند انتخابی المپیک است اما وقتی به آنجا رسیدیم، دیدیم که از این خبرها نیست. دیگر از دروغ زده شده بودم.
حتي می‌خواستم قایقرانی را کنار بگذارم. وقتی به ایران بازگشتیم به آقای امینی گفتم پنج سکه من را بدهند. چرا که پدرم باید عمل قلب انجام می‌داد اما ایشان همه چیز را کتمان کرد.
دیگر واقعا به من برخورده بود. افسرده شده بودم. به انزلی برگشتم و بعد از یک ماه موقعیتی به وجود آمد تا به آلمان بروم.
چرا آلمان؟
نمی خواستم به آلمان بروم؛ هدف من رفتن به انگلستان بود. ولی وقتی شما می‌خواهید پناهنده شوید، دیگر هیچ چیز دست خودتان نیست. زمانی که فرم را پر کردید همه چیز در اختیار آن‌هاست. شاید شما را به جایی بفرستند که حتي آب نداشته باشد. ما را به یک مرکز تمرینی فرستادند که خدا را شکر زبانزد اروپا بود.
به کمپ تمرینی «راین برودا کالسروهه» رفته بودم. به شهر «اسن» رفتیم که قهرمان جهان و المپیک در آنجا حضور داشت.
يك خبرنگار در آن شهر خیلی به من کمک کرد و توانستم با کمیته ملی المپیک آلمان ارتباط برقرار کنم. در صدر لیست درخواست کنندگان پناهندگی بودم؛ با این حال از ایران قبول نکردند که در آنجا کار کنم. سال بعد هم همین اتفاق تکرار شد اما برای سال سوم دیگر خودم می توانستم تصمیم بگیرم و خدا را شکر مشکلم حل شد.
از وضعیت فعلی‌ات در آلمان بگو؛ سطح قایقرانی آلمان چگونه است؟
در یک جمله بگویم که ممکن است امسال قهرمان المپیک شوی و سال بعد دعوت نشوی. رقابت اینجا بسیار سخت است و به همین دليل بود که بعد از دعوت شدنم دو روز نخوابیدم و باورم نمی‌شد. با خودم می‌گفتم این من بودم که پارو زدم؟ قایقرانی برای اروپایی‌هاست اما از همین‌جا به هموطنانم در ایران می‌گویم که خودشان را دست‌کم نگیرند. من از يك شهرستان كوچ در ايران هستم اما اینجا جزو پنج نفر اصلی شدم. متاسفانه ورزشکاران ما در قایقرانی مدام رو به نزول می‌روند و پیشرفتی ندارند. از من گذشت اما می‌خواهم که حداقل این بچه‌ها را برای اردو به ترکیه یا صربستان ببرند تا آمادگی‌شان بیشتر شود.
دلت برای ایران و انزلی تنگ نشده است؟
مگر می‌شود تنگ نشود؟ هرروز به انزلی فکر می‌کنم. دلم برای آنجا و هوایش تنگ شده است. البته اینجایی که زندگی می کنم، خیلی آب و هوایش شبیه به انزلی است اما هیچ کجا دیار خود آدم نمی‌شود. سه سال است که پدر و مادرم را ندیده‌ام و امیدوارم در سفر به صربستان شرایطی به وجود بیاید که بتوانم آن‌ها را ملاقات کنم. دیگر نمی‌توانم دوری‌شان را تحمل کنم. سه سال است كه به صورت تلفنی باهم در ارتباط هستیم.
با هم تیمی‌های سابقت، به خصوص علی آقا میرزایی که به اتفاق يكديگر مدال اینچئون گرفتید، در ارتباط نیستی؟
این‌قدر در این مدت مشغول تمرین بودم که فرصت نشد با آن‌ها ارتباطی داشته باشم. با این حال در مسابقات کاپ جهانی پیش رو، آن‌ها را می‌بینم و از وضعیت‌شان باخبر می‌شوم. باید ببینم در کارشان پیشرفت کرده اند یا خیر.
از مربی کنونی‌ات هم صحبت کن. از او راضی هستی؟
بله. مربی کنونی من قهرمان جهان و المپیک بوده و اینجا هم بسیار محبوبيت دارد و ريیس شورای شهر است.
در شهری که هستی وینفرد شفر هم سرمربیگری کرده است. اینجا خبر دارند که او در استقلال مربیگری می کند؟
کم و بیش اطلاع دارند و خودم هم به خیلی از آن‌ها گفته ام که شفر در فوتبال ما مربیگری می‌کند و پول در می آورد. اینجا به «وینی» مشهور است و خیلی هم دوستش دارند.
زبان آلمانی را ياد گرفتي؟
بله؛ در این مدت کم و بیش یاد گرفته‌ام. بر خلاف ظاهر سفت و سختش از انگلیسی راحت تر است.
دوست داری دوباره برای ایران پارو بزنی؟
مگر می‌شود دوست نداشته باشم؟ من مجبور شدم که بروم و به خاطر شرایط موجود این‌طور شد. حتی از ایران و از سوي شخصی که نمی‌خواهم اسم ببرم، خواستند که برگردم اما شرایط همان‌طور بود. مگر دیوانه‌ام که دوست نداشته باشم زیر پرچم کشورم پارو بزنم؟ من 25 سال در آنجا زندگي كردم و آدم معروفی هم بودم و می توانستم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم اما نخواستند.
مسئولان فدراسیون با من رفتار خوبی نداشتند و مجبور شدم برای ادامه ورزش حرفه‌ایم چنین کاری کنم. آنها ما را ساده فرض کردند و سرشان را در برف فرو کردند.
صحبت پایانی...
من دنبال انتقام گرفتن از کسی نیستم و نمی خواهم خودم را ثابت کنم. من می توانستم برای ایران افتخار آفرینی کنم. نه خانه می خواستم نه ماشین و نه پول اضافی. فقط حقم را می خواستم اما به من دروغ گفتند. ادعا کردند از تیم کنار گذاشته شدم اما الان به عضویت تیم ملی آلمان درآمدم. من دوست داشتم در شهر خودم باشم. تازه معروف شده بودم. الان هم اتفاق خاصی رخ نداده و ممکن است سال بعد به تیم آلمان دعوت نشوم. برایم خیلی سخت است که بخواهم در مسابقات پیش رو و در چهار نفره 500 متربه جای اینکه برای ایران پارو بزنم رو در روی کشورم مسابقه بدهم.
منبع: روزنامه قانون

ارسال نظر