۱۳ نفر متهم هستند

نخستین جلسه رسیدگی به پرونده قتل ستوان دوم رفیعی که در حال انتقال دو متهم مواد مخدر به زندان به شهادت رسید، صبح امروز در دادگستری نیکبخت اصفهان برگزار شد.

به گزارش ایمنا، این پرونده با سیزده متهم در حال رسیدگی است و در نخستین جلسه آن نماینده دادستان، اولیای دم مقتول و وکیل مدافع خانواده مقتول به ایراد سخن و طرح شکایت پرداختند.
در ابتدای این جلسه نماینده دادستان با قرائت کیفرخواست موارد اتهامی هر یک از متهمین پرونده را ذکر و ردیف اتهامی هر کدام را مشخص کرد. احمد.گ متهم ردیف اول به اتهام مباشرت در قتل، شلیک گلوله به سمت مقتول با سلاح وینچستر، تخریب عمدی خودروی سازمانی ناجا تفهیم اتهام شد. ناصر.غ متهم ردیف دوم به اتهام معاونت در قتل، تهیه اسلحه شکاری، فراری دادن متهمان مواد مخدر، حمله با چاقو به خودروی سازمانی ناجا و هم چنین ایجاد رعب و وحشت تفهیم اتهام شد. مهران.ق متهم ردیف سوم، به اتهام معاونت در قتل، تسهیل وقوع جرم و سرقت تجهیزات نظامی دولت تفهیم اتهام شد. هم چنین متهمان ردیف های سوم تا سیزدهم با عناوین مشابهی متهم شناخته شده و علیه آنان دادخواست مجازات قرائت شد. در ادامه کیفرخواست نماینده دادستان با اشاره به شرح حادثه یاد شده در پل یزد آباد، ضمن قرائت گزارش پزشکی قانونی مبنی بر تایید سلامت روانی تمامی متهمان پرونده در زمان ارتکاب جرم و هم‌چنین گزارش اداره آگاهی مبنی بر بررسی اثر گاز باروت در مورد متهم ردیف اول، باتوجه به قوانین موضوعه جنایی کشور خواستار اشد مجازات برای متهمین شد. در ادامه جلسه رسیدگی، قاضی مرادعلی نجف‌پور، رییس دادگاه با دعوت از مادر، پدر و همسر و فرزند شهید در جایگاه مضمون شکایت آن‌ها را در خصوص پرونده مذکور جویا شد. پدر شهید در حالی که گریه می‌کرد پشت تریبون حاضر شد و گفت: خواستار اشد مجازات هستم. پسر من به خاطر حفظ امنیت جان خودش را از دست داد، من هم می‌خواهم با مجازات متهمان به حفظ امنیت جامعه کمک کنید. هم‌چنین مادر، فرزند و همسر شهید درخواست مشابهی را مطرح کردند. همسر شهید گفت: چه‌ کسی می‌خواهد پاسخ دو طفل صغیر من را بدهد؟ چه کسی پاسخ طفل سه ساله و کودک سیزده ساله شهید رفیعی را می‌دهد؟ خواستار اشد مجازات برای متهمان هستم.
متهم ردیف اول: نیتم قتل نبود
در ادامه متهم ردیف اول که تنها ۲۲ سال دارد در جایگاه حاضر شد و به دفاع از خود پرداخت: تمامی موارد اتهامی را قبول دارم اما نمی‌خواستم رفیعی را بکشم. به طور اتفاقی در جریان این موضوع قرار گرفتم و فکر نمی‌کردم در چنین جایگاهی به عنوان قاتل قرار بگیرم. وی ادامه داد: ناصر به من گفت می‌خواهد برادرش را آزاد کند، او و مهران با من هماهنگ کردند و من را سوار ماشین کردند. هیچکس در مورد این اقدام جدی نبود، زمانی که ناصر اسلحه را به من داد گفت این پیش تو باشد. اما دیگر آن را از من نگرفت. زمانی که به خودروی حامل متهمان رسیدیم، ناصر از خودرو پیاده شد و به من گفت شلیک کنم. قرار بر این بود فقط آن ها را بترسانیم و اگر موفق نشدیم خودمان فرار کنیم. اول ناصر با چاقو شیشه خودرو را شکست، راننده خودرو که سرباز وظیفه بود پا به فرار گذاشت و بعد از آن من با شلیک یک تیر به کاپوت ماشین، می‌خواستم ماموران را بترسانم. من یک تیر دیگر هم شلیک کردم و شهید رفیعی هم با اسلحه کمری به سمت ما شلیک می‌کرد. بعدا متوجه شدیم تیر آخری که من شلیک کردم منجر به شهادت ایشان شده . است او در پاسخ به این سئوال قاضی که آیا داخل خودرو را می‌دیدی یا نه؟ گفت خیر. داخل خودرو را نمی‌دیدم. وی ادامه داد: سربازان به محض شروع درگیری فرار کردند و شهید رفیعی هم از داخل خودرو تیر اندازی می‌کرد. اما هیچکدام‌ از تیرها به ما اصابت نکرد.
متهم ردیف دوم: سرباز فراری ناجا را نمی‌شناختم
در ادامه متهم ردیف دوم، ناصر.غ که در زمان وقوع جرم در مرخصی از زندان به سر می‌برد، در جایگاه حاضر شد و به دفاع از خود پرداخت: به جز شرب خمر باقی اتهامات را قبول دارم. البته من به ناصر نگفتم که به سمت شهید رفیعی شلیک کند. در آن لحظه دیگران هم بودند. ناصر که به عنوان طراح این نقشه به سوالات پاسخ می‌داد، در پاسخ به این سوال قاضی مبنی بر اینکه آیا سرباز خودروی ناجا که پا به فرار گذاشت توسط شما تطمیع شده بود؟ گفت: خیر. اصلا او را نمی‌شناختیم. اما نمی‌خواست جان خودش را به خطر بیندازد. ناصر در پاسخ به این سوال که اسلحه را از کجا تهیه کرده بود، گفت: از یکی از محلات آن را تهیه کردم و پول آن را به صورت نقد پرداخت کردم. کسی که اسلحه را از او خریدم نمی‌شناسم اما آن را به قیمت یک میلیون و هشتصد تومان خریداری و در جایی پنهان کرده بودم. او ادامه داد: جواد و ابوالفضل از دادگستری اصفهان به ما آمار می‌دادند که خودروی ناجا کجاست. یک جایی به بعد توی ترافیک گیر افتادیم و فکر کردیم دیگر به آنها نمی‌رسیم. اما ناگهان خودرو را مشاهده کردیم و اقدام کردیم.
متهم ردیف سوم: این اتفاق شوخی شوخی جدی شد
مهران.ق متهم ردیف سوم که او هم در زمان مرخصی مرتکب این جرم شده بود، گفت: من راننده خودرو بودم و واقعا این اتفاق شوخی شوخی رخ داد. تصور نمی‌کردم کار به اینجا برسد. زمانی که صدای تیر اندازی را شنیدم، ترسیدم و پیاده شدم و گفتم قرار بر تیراندازی نبود. خودرو را کمی جلوتر بردم. می‌خواستم بروم اما هول کرده بودم. زمانی که کارمان تمام شد، ناصر پیشنهاد داد به همسرم که خودروی سمند متعلق به او بود بگویم که اعلام سرقت کند. زمانی که همسرم از من پرسید مگر خودرو دست تو نبوده است و چرا خودت اعلام سرقت نمی‌کنی، او را مجاب کردم که خودرو را از من سرقت کرده اند و اگر خودت که مالک خودرو هستی اعلام سرقت کنی زودتر به نتیجه می‌رسی. اما همسرم در جریان این موضوع نبود.وی ادامه داد: خودرو بنزین نداشت و من مدام فکر می‌کردم الان توقف می‌کند و این اتفاق نمی افتد. اما چنین نشد و قضیه جدی شد.مهران در پاسخ قاضی که چطور خودروی ناجا را متوقف کردید، گفت: من جلوی خودرو ناجا نپیچیدم. خودروی ناجا توقف کرده بود تا اتوبوسی رد شود، زمانی که ما جلوتر توقف کردیم و بچه‌ها چفیه زدند، سرباز ناجا هول شد و خودرو ناجا خاموش شد. همان جا پیاده شد و پا به فرار گذاشت. اما من جلوی خودروی ناجا نپیچیدم.
متهم ردیف چهارم: اعترافاتم در پلیس آگاهی از روی اجبار بود
متهم ردیف چهارم، حسین.غ که در زمان وقوع جرم در خودروی ناجا بود و متهمان ردیف اول تا سوم قصد فراری دادن او و همدستش را داشتند، در دفاع از خود در خصوص اتهامات نگه داشتن شهید رفیعی هنگام تیراندازی، سرقت کلت کمری شهید، مخفی کردن آثار و ادله جرم و نگهداری غیرمجاز افشانه دفاع شخصی و موارد دیگر گفت: ما در خودرو بودیم و هر کدام از ما در زمان شروع درگیری، می‌خواستیم از یک طرف فرار کنیم. من قبول ندارم که شهید رفیعی را هنگام تیراندازی گرفتم. او در پاسخ به این سوال قاضی که پس چطور اکثر تیرها در سقف خودرو شلیک شده و هیچ کدام به افراد مهاجم برخورد نکرده است، گفت: یک جایی سلاح شهید رفیعی گیر کرد. من او را نگرفتم، ولی او حواسش به ما بود. زمانی که تیر به او اصابت کرد به روی دستبند ما افتاد. تمام اتفاقات تنها در ۱۵ ثانیه رخ داد و فرصت فکر و تصمیم گیری نبود. هم چنین او در پاسخ به این سوال که در اظهارات خود گفته است که شهید رفیعی را نگه داشته تا نتواند شلیک کند، توضیح داد: در آگاهی اظهارات من اجباری بوده است و من را مجبور می‌کردند علیه خودم اعترافات دروغین بگویم‌، اما من به آنها گفتم در دادگاه می‌گویم من را مجبور به اعتراف کردید. در انتها ادامه بررسی و رسیدگی به این پرونده به روز بعد موکول شد تا سایر متهمان و وکلای مدافع آنان دفاع کنند.

ارسال نظر