وجود بیثباتی هیجانی در رفتار جوانان ایرانی
مشاهدات میدانی بیانگر یک نوع بیثباتی هیجانی در جوانان ایرانی است که البته بستگی به فرهنگها مختلف در جامعه نیز دارد
گروه جامعه| همانطور که میدانیم هوش یک توانایی ذهنی است و قابلیتهای متنوعی همچون استدلال، برنامهریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان و یادگیری را در برمیگیرد. نظریههای هوش در طول تاریخ تغییر کردهاند. در سنجشهای سنتیتر تیزهوشی، افرادی که میزان بهره هوشی (هوشبهر - IQ) آنها از حد مشخصی بیشتر باشد تیزهوش نامیده میشوند.
هوش هیجانی یا هوش احساسی یا هوش عاطفی که با حروف اختصاری EQ نشان داده میشود بخش مهمی از هوش است که شامل توانایی شناخت، درک و تنظیم هیجانها و استفاده از آنها در زندگی است. اصطلاح هوش هیجانی را نخستین بار در سال ۱۹۹۰ روانشناسی بنام سالوی برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلقوخو به کاربرد. درواقع با بررسی این هوش میتوان علت و چگونگی رفتار افراد در زندگی فردی و اجتماعی را دانست.
به اعتقاد مشاور خانواده؛ هیجان یک حالت گذراست، بنابراین کسی که زندگی و انتخابهایش بر مبنای هیجان باشد، معمولا تصمیمگیریهای شتابزده دارد و این تصمیمات اغلب آسیبزاست و بهجایی نمیرسد. زهره قلیلی در تعریف هوش هیجانی به ایمنا گفت: هوش هیجانی یعنی توانایی تشخیص، نامگذاری و ارزشگذاری هیجانها و نحوه مدیریت هیجان در خود و طرف مقابل است. او درباره وضعیت هوش هیجانی ایرانیان نسبت به دیگر جوامع اظهار کرد: هنوز در این زمینه پژوهشی صورت نگرفته اما مشاهدات میدانی بیانگر یک نوع بیثباتی هیجانی در جوانان ایرانی است که البته بستگی به فرهنگ و نواحی مختلف جامعه نیز دارد. این مشاور خانواده افزود: در فرهنگهای سطحیتر و ضعیفتر این بیثباتی در هیجان بیشتر است؛ مثلا خیلی زود از یک هیجان به یک هیجان دیگر تغییر حالت میدهند و چون هیجانهای خود را تشخیص نمیدهند، در زمان اوج هیجان تصمیمگیری کرده و آن را انجام میدهند. درصورتیکه در مبانی دینی و همینطور مبانی روانشناسی همیشه تأکید بر این است که در اوج هیجان تصمیمگیری نشود. قلیلی ادامه داد: نتیجه این تصمیمگیریها جوانانی است که بهصورت موجی یا بهاصطلاح عامیانه «جوگیرانه» رفتار میکنند. وقتیکه شاد هستند نمیدانند با شادی خود چه کنند و رفتارهای عجیبوغریب نشان میدهند، چون هوش هیجانی پایینی دارند و وقتیکه غمگین هستند نیز به همین صورت عمل میکنند.
تأثیر هوش هیجانی بر جریانهای اجتماعی و فرهنگی جامعه
او ضمن تائید تأثیرگذاری هوش هیجانی بر جریانهای اجتماعی و فرهنگی جامعه تصریح کرد: هیجان یک حالت گذراست بنابراین کسی که زندگی و انتخابهایش بر مبنای هیجان باشد معمولا تصمیمگیری شتابزده دارد و این تصمیمات اغلب آسیبزاست و بهجایی نمیرسد. این نوع رفتار در جامعه هم تأثیرگذار است، برای مثال افراد برای یک جریان خاص ذوقزده میشوند و درنتیجه این ذوقزدگی بدون اینکه بداند در این حالت خاص نباید تصمیم بگیرد، سریعا همان رویکرد معروف جامعه شناسان را در پیش میگیرند که میگوید، درود بر این جریان و مرگ بر آن جریان. این روانشناس ادامه داد: اگر این شعار از روی تعقل و بینش باشد، خیلی هم خوب است زیرا باید گرایشهای افراد مشخص باشد، ولی وقتیکه بهصورت موجی و هیجانهای بیثبات و موقت و بدون ریشه فکری باشد، مشخص است که این جریان اجتماعی راه بهجایی نخواهد برد. گاهی هم مثل سیلابهایی است که در کانال مناسب جریان نمییابد و میتواند حتی خود جامعه را تخریب کرده و به ویرانی بکشاند.
افراد هیجانی نقدپذیر نیستند
قلیلی در مورد چگونگی تشخیص این اختلال در افراد اظهار کرد: قابلمشاهدهترین سطح روان انسان رفتارش است وقتی کسی ثبات هیجانی نداشته باشد، معمولا تصمیمگیریهایش شتابزده است، تأمل و تفکر ندارد و هیچوقت نقدپذیری را در اینگونه فرد نمیبینیم. تفکر نقادانه از تحلیلهای منطقی میآید و تفکرهایی که سریع تصمیمگیری کند از هیجان ناشی میشود. برای مثال در صورت نظرخواهی از فرد دارای اختلال راجع به یک موضوع پاسخ او صفر و یک است یعنی میگوید یکچیز خوب یا بد است؛ بنابراین از رفتار شتابزده و بدون نقد و تأمل فرد میتوان تشخیص داد که فرد مشکل هیجانی دارد. او در مورد برخورد درست با اینگونه افراد، توضیح داد: دو رویکرد وجود دارد؛ یکی رفتار عامه مردم با این افراد و دیگری رفتار خانوادهها و متولیان تربیتی در برابر آنهاست. در مورد عامه مردم باید گفت وقتی یک نفر هیجانزده است، طرف مقابل باید از دیدگاه منطقی به قضایا نگاه کند؛ چون در صورت بروز رفتار هیجانی متقابل اوضاع بهشدت به هم میریزد، ولی خانوادهها گاه کارهای پیشگیرانه نیز میتوانند انجام دهند. این مشاور خانواده ادامه داد: میتوان برای تقویت تفکر منطقی و هوش هیجانی در کودکان احساساتشان را از همان بدو کودکی ارزشگذاری کرد، ارزشگذاری یعنی مثلا وقتیکه کودک عصبانی است، عصبانیتش را سرکوب نکنیم. برای این کار میتوانیم به او بگوییم تو الآن خیلی عصبانی هستی؛ یعنی روی این حالت روحی اسم بگذاریم تا بداند که در حال حاضر حالش چگونه است و به او کمک کنیم که این حالت را تشخیص بدهد؛ وقتی هیجانش را تشخیص داد قاعدتا قدم بعدی این است که به او بگوییم انسان در زمان عصبانیت، نباید تصمیمگیری کند و باید صبر کند تا آرام شود در این صورت بهاحتمالزیاد او میتواند مراحل بعدی را بهخوبی انجام دهد. قلیلی خاطرنشان کرد: وقتیکه هیجان، فکر، احساسات و تصمیمگیری باهم مخلوط باشد و هیچ شناختی از حالت خودش نداشته باشد، قطعا در تصمیمگیری دچار مشکل خواهد شد؛ بنابراین رویکرد ما اولا نسبت به خودمان این است که با آگاهی عمل کنیم و هیجانهای خود را بشناسیم دوم اینکه اگر فرد رفتار هیجانی داشت، ما رفتار مشابه و متقابل او نداشته باشیم و دیگر اینکه زمینه پرورش تفکر نقادانه و هوش هیجانی را در نسل آینده فراهم کنیم.