تحول را از خودمان شروع کنیم
اواخر دهه چهل بود که وزارت فرهنگ وقت و آموزشوپرورش فعلی فکر تولید کتاب یکپارچه را برای مدارس ابتدایی و سپس متوسطه کشور عملیاتی کرد.
اصفهان امروز - حسن روانشید
اواخر دهه چهل بود که وزارت فرهنگ وقت و آموزشوپرورش فعلی فکر تولید کتاب یکپارچه را برای مدارس ابتدایی و سپس متوسطه کشور عملیاتی کرد. آنزمان اگرچه آمار دانش آموزان کل کشور به یک میلیون نفر هم نمیرسید اما معضل کتاب درسی کمتر از امروز نبود زیرا این معلمان بودند که نوع کتاب را برای دانش آموزان مشخص میکردند و البته تنها درس زبان انگلیسی بود تا بهطور ثابت و مدیریتشده از غرب با «دایرکت متد» از سال اول دبیرستان شروع میشد و اولیای محصلان ناچار بودند کتابهای دیگر را برای هر دو مقطع ابتدایی و متوسطه از دانش آموزان سالهای قبل تهیه و یا خریداری نمایند که در شهر اصفهان پیاده راه وسط چهارباغ پایین بازار فروش این متاع فرهنگی طی سه ماه تابستان بود تا اگر کسی موفق به تهیه نمیشد به کتابفروشی نوبهار در ضلع شرقی این خیابان که توسط شادروان شیخ عبدالرزاق کتابچی اداره میشد مراجعه کند و یا درنهایت کتابها را از دیگر واحدهای پراکنده در شهر بهصورت مخلوطی از نو و کهنه خریداری نماید. اگرچه بهمرورزمان انتشار یکپارچه کتاب توسط وزارت فرهنگ آن زمان و سپس سازمان کتابهای درسی وزارت آموزشوپرورش با طراحی شکیل و مطالبی تازه عملیاتی شد اما همچنان چالشهای آن درزمینه محتوا، تأخیر در توزیع و بعضی بازار سیاههای ایجادشده همچنان وجود داشت و این سالها نیز افزایش و کاهش مطالب و محتواهایی بهطور مشکوک به آن مضاعف میشد ولی هیچوقت شورای عالی را بر آن نداشت تا با یک انقلاب ویژه مبتنی بر دادههای اسلام ناب و تطابق آن با علوم روز، محتواها را از چالشهای نگران زا بیرون آورد. آخرین رهنمود مقام معظم رهبری دراینباره پیرامون حذف مطالب بیفایده بود که البته همچنان با وعدههای متولیان در وزارت آموزشوپرورش مواجه شد تا این خواسته بهطور کامل اجرایی نشود درحالیکه میلیونها کتاب از چاپ خارج شده یا همچنان در حال چاپ است. اصولا باید توجه داشت اصل ماجرا یعنی تولید اینهمه کتاب توسط دولت نوعی موازی کاری با بخش خصوصی بهحساب میآید که مخاطرات خود را همچون جفا به طبیعت و قطع درختان برای تولید کاغذ به همراه دارد درحالیکه این مسئله سالهاست در کشورهای دیگر حلوفصل شده همانگونه که حیدر تورانی سرپرست سابق سازمان آموزش و برنامهریزی وزارت آموزشوپرورش میگوید: «هند با ۲۴۰ میلیون دانشآموز و 14 تا ۱۵ میلیون معلم در طول سال ۱۵۰ میلیون جلد کتاب چاپ میکند، ما در ایران با یک میلیون معلم و ۱۴ میلیون دانشآموز ۱۷۰ تا ۱۸۰ میلیون کتاب چاپ میکنیم! آنها کتاب را برای راهنمای معلم چاپ میکنند، سرفصل دروس میدهند و در کنار آن معلمان تربیت میشوند که چگونه برای آن کتابها محتوا تولید کنند، بچهها هم تبلتهای آموزشی دارند. فکر کنید اگر چین و هند بخواهند به اندازه ما کتاب چاپ کنند، تمام جنگلهای دنیا ظرف چند سال تمام میشود! حال ما اگر بخواهیم به اینجا برسیم، ازیکطرف باید معلمان سطح بالا داشته باشیم که نداریم و حداقل بیاییم برای کتاب درسی برونسپاری انجام دهیم. البته در مورد دینی، تاریخ و عربی حساسیت وجود دارد و نمیشود، اما کتابهای فنی و حرفهای، ریاضی یا علوم را که میتوان بیرون داد.» در ایران کمتر دانشآموزی را میتوان پیدا کرد تا کتابهای درسی سالهای قبل خود را نگهداری و حفاظت کند درحالیکه از مرغوبترین اقلام کاغذ، چاپ، مرکب و صحافی تهیه شده تا تناژ بالایی از چوب درختان که به ماده اولیه آن تبدیل گردید. پس از گذشت یکسال با آن هزینه بالا توسط بازیافتها برای تولید خمیر به کارگاههای سازنده شانه تخممرغ، جعبه کفش و درنهایت مقوا داده شود! حیدر تورانی سرپرست سابق سازمان پژوهش وزارت آموزشوپرورش در ادامه میگوید: «همهچیز هم از طریق کتابهای درسی منتقل نمیشود، بلکه کتاب درسی بخشی از یادگیری را پوشش میدهد، اما یادگیری در برنامههای درسی و آموزشی اتفاق میافتد و هر آن چیزی که موجب یادگیری دانشآموز میشود باید کنار هم قرار بگیرد. به همین دلیل این وعدههای جناب وزیر آموزشوپرورش که گفتهاند میخواهیم کتابهای درسی را تغییر دهیم، ولی، چون کتابهای درسی ۱۴۰۱ چاپ شده از سال 1402 تغییرات اتفاق میافتد، خیلی حتمی نیست. اگر قرار باشد اتفاقی در آموزشوپرورش بیفتد فقط از طریق کتابهای درسی نیست، بلکه از طریق معلمان مدارس، مدیران و رهبران آموزشی و همکاری والدین است. الآن بهترین و بینقصترین کتابهای درسی را هم بنویسید، ولی دست معلم بیانگیزه یا معلمی که تخصص کافی ندارد، روشهای نو بلد نیست و به روشهای سنتی عادت کرده است، بیفتد به هیچ جایی نمیرسید. شروع از تربیت مؤلفان قوی در سازمان پژوهش است؛ مؤلفان بیشتری بیایند و هرچند نمیتوانیم یکروزه برونسپاری کنیم، ولی میتوانیم خیلی از مؤلفانی را که بلدند کتاب بنویسند و مثلاً دانشگاهی هستند، وارد سازمان پژوهش کنیم. سازمان پژوهش باید درهای خود را باز کند. باید کتاب درسی تبدیل به یکسری پروژه زیر نظر سازمان شود و فضا برای کار بلدهای جامعه فراهم شود تا در کارگروههای تألیف قرار بگیرند و مثلاً اگر پنج نفر از بیرون میآیند دو نفر هم از سازمان پژوهش به آنها بپیوندند، کار آنها را هدفمند کند، باید افراد مؤلف زیادی را تحت پژوهش قرار دهیم. شما سه یا چهار روز پشت سر هم به آموزشگاههای بیرون میروید و هرروز هم چهار ساعت زبان یاد میگیرید، ولی در مدرسه دو ساعت در هفته زبان انگلیسی یاد میگیرید، درحالیکه زبان باید تکرار شود؛ حالا چرا این اتفاق میافتد به دلیل این است که ما زمان نداریم و در سیستم زمانبندی ما بیشتر از این نمیشود برای درس زبان انگلیسی وقت گذاشت. مشکل بیشتر به شیوهها و زمان تخصیص دادهشده، امکانات مدرسه و انگیزه معلم برمیگردد. الآن معلم ما از یک کارگر هم کمتر حقوق میگیرد.» معلم با یک حقوق ثابت و هزینههای بالا و متغیر زندگی نمیتواند معلم خوبی باشد بلکه باید پرداختهای همتراز آموزشگاههای بیرون باشد تا بشود از معلم مسئولیت خواست مدارس باید به سبک بخش خصوصی و آموزشگاههای فعال اداره شوند که بازده خوب آن از نتایج کنکور مشخص میشود زیرا مفاد مفید درسی را در چند جلد کتاب قطور کمکدرسی گنجاندهاند تا دانشآموز بخواند و قبولی و رتبه خود را بهحساب آموزشگاه بگذارد درحالیکه این معلم مدرسه است که با همه وجود درس میدهد و مرتباً به ساعتش نگاه نمیکند تا کلاس تمام شود. ادامه دارد